با کمال احترام این بحثای کار روسیه ست تو ایران تا جایی ک من دیدم بیشتر زوال عقل میاره و از روی احساساته و حدسیات تا فکت شده یه راه مغلطه برای عزیزانی ک تو دوره برجام شکست عشقی خوردن الان بجای گرفتن یقه پاره کننده برجام میخوان مقصر تولید کنن ، روسیه مخصوصا بعد شوروی نه پایگاهی توی ایران داشته و نه اهرم فشاری و نه تا یه دهه پیش حتی روابط خاص با ایران داشته همین الانم محدوده! آمریکا اگر مثلا توی برجام یا زمان رییسی امتیاز واقعی ب ایران میداد دیگه خامنه ای هم نمیتونست کاری بکنه و افسار کسی بکشه... آمریکا مگه نمیخواد ب روسیه ضربه بزنه؟ خب ب ایران حقشو بده! آمریکا میگفت ایران بیا هسته ای سیمان کن نفتت بریز تو بازار قیمت بیاد پایین ولی تضمین نمیدم پولت برگرده عین داستانای پولای بلوکه شده خودمم دوباره بیام تو برجام مکانیزم ماشه بیاد دستم! بعدا هم بریم راجب تحویل موشکات حرف بزنیم! روسیه ب امریکا اینو گفته؟ اینکه آمریکا الان با ایران تقریبا ایدئولوژیک دشمنی میکنه و لابی اسرائیل نباید از یاد برد ب پشتوانه بحث غیرمستقیم ک ب نفع روسیه هم هست ایران زیر بلیط آمریکا نره، آمریکا حسن نیت نشون بده بعد ببینیم روسیه دقیقا با چ اهرمی میخواد جلوش بگیره؟ مثلا صادرات نداشته ش ب ایران قطع کنه؟ یا پایگاه های نظامیش جمع کنه؟
وااای چقدر گفتوگوی متفاوت و باحالی بود من چند ساله که آنوشا رو دنبال میکنم و از صحبتهاش لذت میبرم و سعی میکنم توی زندگی به کار بگیرم اما این گفتوگو به واسطه اینکه بدون پرده بود، از کلمههای به اصطلاح تابو استفاده میشد و در آن واحد موضوع صحبتها معنویت و خودآگاهی بود، اینقدر به دلم نشست و احساس نزدیکی بهم داد که این حسم در کلمات قابل بیان نیست صحبتهای معنوی اکثرا از طرف اساتیدی بیان میشه که خیلی ادبی و لفظ قلم صحبت میکنند و اکثریت آدمها متوجه کلامشون نمیشن، آنوشا و حسین اورا اومدن و این بازی رو عوض کردن و به فرمی این موضوعها رو با ما در میون گذاشتن که بفهمیم، حسش کنیم و بتونیم برای اولین بار در زندگی یاد بگیریم و به کار ببریم و حالا این برنامه هم یک سطح جدیدی از مدل بیان بود که باعث شد باز بیشتر از قبل با موضوع سایهها و مایندفولنس ارتباط برقرار کنم تلنگری بود به این اصل که همه یکی هستیم، همه درد کشیدیم و هرکس روش بیان خودش رو برای رویارویی با دردهاش داره ممنون ازت کینگ رام عزیز
اون اپیزود فوق العاده بود و بسیار عمیق و شفاف. من بهیچوجه قصاوت نکردم و نمی کنم، چون ادمارو از دریچه قلب ام می بینم و نه با این ذهن زمینی، این فقط من های ذهنی هس که قضاوت میکنه، حسادت میکنه، کینه میورزه ووووو...... سپاس از تو رام عزیز و ریحانه عزیز و دانا برا اون پادکست و بقیه پادکست هات. 🩷🩷
شما بچه های دوران بعد از انقلاب هستین و این داستان ها رو میگین. من از بچه های دوران قبل از انقلاب هستم و باید بگم که وضعیت در آن دوران هم دست کمی از حالا نداشت. یادم میاد که کلاس سوم ابتدائی بودم و معلم ما یک خانم بود که به ما گفته بود که در دانشگاه دانشجوی روانشناسی هست، حالا چرا چنین چیزی رو به ما بچه های خردسال میگفت جای تعجب و سئوال بود. اما باید بگویم که این خانم خیلی در تبیهه ما وحشتاک و غیر انسانی عمل میکرد. یک نمونه از این تنبیه ها این بود که دست بچه ها رو از پهلو روی زمین میگذاشت، بعد لای هر انگشت بچه یک مداد میگذاشت و به بچه میگفت با دست دیگرش یک کتاب روی دستش که روی زمین هست بگذاره و نگه داره. بعد از تمام این مراحل این خانم معلم با پای خودش روی کتابی که زیر آن انگشتهایی که لای انها مداد گذاشته شده بود محکم لگد میزد. من نمی دونم آیا این خانم یک معلم بود و یا مامور شکنجه؟ البته معلم های کم خطر هم بودند، اما تنبه و شکنجه جسمی و روانی در آن زمان ها هم خیلی رواج داشت.