فلسفه، داستان و ناداستان!📚 ازدنیای کتابها میشنوی حدیث هستم و ✅کتاب خوندن بیشتر از هر چیز برام یه عادته نه کارشناسم و نه منتقد!🤓 فقط نظرمو میگم ازونجا که دورو برم کسی نبود که بعد از خوندن کتاب ها باهاش حرف بزنم به اینجا پناه آوردم. اگر دوست داشتید درباره کتابهایی که میخونید بهم فیدبک بدید تا منم بخونم و دربارشون حرف بزنیم که لذتش چند برابر میشه، قبول داری؟
میای دست به دست هم بدیم، دیدن آدم های کتاب به دست رو توی مترو، خیابون و پارک عادی کنیم؟ تصورشم قشنگه🥰 کتاب برای خوندنه نه توی کتابخونه موندن🤌🏻
درود به همگی. یک سوال فلسفی برای من وجود دارد که برای چنین ویدیوهای خوبی چرا تعداد لایک کم هست؟ دوستداران فلسفه لطفا جواب خود را با لایک بدهند. سپاسگزار همه گرامیان.
سلام سلامممممم و به و به و به 😍 پس از مدتی آمدم سراغ ویدئوت و چه لوکیشنی چه ویدئویی... این ویدئو حس و حال خیلی خفنی داشت و اصلا یه چیز دیگری بود، لیکن زین پس همیشه تو طبیعت ضبط کن اصلا 😁
در فارسی کلمه بین مامان و مادر داریم : ننه چرا به ترجمه انگلیسی استناد میکنید ؟ زبان انگلیسی هم پر از نقصانه و کامل نیست شما در زبان انگلیسی نمیتونی تفاوت نفت و روعن رو در یک کلمه بگی برای باروت کلمه ندارن برای گفتن عمه و عمو و خاله و دایی باید به در و دیوار بزنی و خیلی موارد نقص دیگه شما باید زبان نگارش کتاب یعنی همون فرانسوی رو در نظر بگیرید
نه تردیدی نداشتم. همسایه ام داشت تعمیرات میکرد صداش توی ویدیو میومد مجبور میشدم قطع کنم دوباره بگیرم. مطالبم رو از قبل اماده میکنم و میدونم میخوام چی بگم. تردید اگه داشته باشم یا اول حل میکنم بعد میام جلو دوربین یا اصلا درباره اون موضوع حرف نمیزنم چون نیاز داره بیشتر یاد بگیرم. ممنون از وقتی که گذاشتید و ویدیو رو تماشا کردید
چِ خوف بود .. خیلی شباهت داشت با داستانه نوشته خداوند از بورخس .. مخصوصا در پایان بندی .. توی اون داستان هم بورخس با فضاسازی عجیب و توصیفاتی جزئی از سیر ذهنی شخصیته در بندِ داستان .. نهایتا یک پایانه وهم انگیز میسازه .. معید باشید ..
چقدر نقد کتابارو دوس دارم. مرسی وقت گذاشتیو نقدش کردی. مسخ برام شده بود یه تصویر آزاردهنده از سوسکی که خودمو تو وجودش حس میکردمو چند وقت یه بار ذهنمو درگیر میکرد. اما یه چیزی برای من خیلی جالب بود. این سوسکه تو ذهن من اینطور نقش بسته بود که انقدر بزرگ بود که تمام اتاق رو اشغال کرده بود، یه جورایی چندین برابر هیکل یه انسان.
خسته نباشی دختر. البته من تفسیر دیگهای برای این داستان دارم. گفتی "این داستان نشون میده انسان قرن بیست انقد درگیر حاشیهست که چیزای واقعی و مهم رو فراموش میکنه." و برای رسیدن به این استدلال از این توضیح استفاده کردی که چون وقتی کرکتر بیدار میشه، حتی براش مهم نیست چرا حشره شده و فقط میخواد بره سرکار. که خب منطقیه. ولی مثال نقض داره و استدلال استقراییای که ازش استفاده کردی برام درست بنظر نیومد. چرا؟ چون اگه واقعا نشونش این بود که انسان قرن ۲۰ درگیر حاشیهها هست چرا بقیه اعضای خانواده و مردم انقد وحشت زده بودن؟ انقدر ترسیده بودن؟ چون اون ها به این مسئلهی واقعی و غیرحاشیهای اهمیت میدادن پس اگه هم بخوایم این مفهوم رو بدیم به داستان نمیتونیم به "انسان قرن بیست" بدیم؛ حداقل نه توی این داستان نهایتا میتونیم بگیم کرکتر اینطوری بوده. ( هرچند با اینم موافق نیستم) بنظرم این یه دگردیسی واقعگرایانه بوده. یجا هم گفتی :"وقتی بیدار میشه و میبینه سوسک شده تصمیم میگیره دیگه کارایی که دوست نداره رو نکنه." ولی اینم بنظرم اشتباهه چون حتی تا لحظه اخر که اون معاون یا مسئول داره از خونه فرار میکنه دنبالش میره تا بهش توضیح بده که نیاز نیست اخراجش کنه! یعنی حتی وقتی سوسک شد، واقعاً تصمیم نگرفت کارو ول کنه. حتی تلاش کرد که به کاری که دوست نداره بخاطر اینکه نان اور خونه بود ادامه بده
سلام بر شما بهبه! چه ویدیوی خوبی بود. هم محیط و رنگ و نور و هم صدای محیط، ویدیو رو دلنشین کرده بود. از طرفی روایتی که از کتاب داشتید کنجکاوم کرد بذارم توی لیستم. یه ویژگی مثبت دیگهای که این ویدیو داشت این بود که (فکر کنم) فقط با یک کات یا ادیت، ویدیو ضبط شده بود و این نشانهی تسلط شما بر موضوع و بیانش بود. عالی بود مثل همیشه. موفق و سلامت باشید. 🌻🙏📚
سلام خانم ببخشید من قدیما یه کتاب رو کمی خوندم در حد چند صفحه بعد اسمش رو یادم رفته فقط یادمه راوی یک دختر خانم بود که درباره خانواده خودش میگفت اسم کتاب بود خانواده... یعنی بقیه یادم نیست فقط خانوادهه یادمه😅 نمیدونم خانواده چی بود. حالا یکمی که تیکه هایی یادم هست مینویسم ببین شما میتونی کمک کنی. ممنون.❤ ببخش طولانی شد. ما خانواده... هستیم و من... هستم کنار باغچه های گلهای... بود قلبم را دیدم که یا انگار از سینهم بیرون زد و... 😂😂 واقعا این کتاب خیلی رویایی بود برام. یادم نیست😭 فقط بگم دوتا ترجمه داشت این ترجمه خوبه بود.
توی زندگی های مختلف وقتی نگاه میکنم، نقش زن رو تقریبا نمیبینم مثل ندیمه ها فقط برای تولید مثل و ادامه همین چرخه استفاده میشن. یه سوال کمی خارج از موضوع شما، یه بحث راجع به رواداری و دموکراسی بود که میگفت و کسی یا گروهی که رواداری یا دموکراسی رو قبول نداره و ناقض اونه نباید جامعه ازاد اجازه استفاده از این امکانات رو براش بخواد. حالا پیشرفت های علم پزشکی از زمانی که محققین شروع به کالبد شکافی و ترسیم بدن برهنه کردن شروع شد ایا اخلاقیه که جوامع مذهبی که مخالف این اصول هستند از این علم استفاده کنند؟
برای خودم هم که از کودکی داخل این سیستم عصر حجر بزرگ شدم تغییر دیدگاهم به زن و مرد و بدن انسان سخته ولی همین کتاب ها تابو های داخل مغذ رو میشکنه باعت شک میشه و شک پایه تغییره
شرمنده که اینطور میگم حدیث جان... ولی اصلا خوب نبود 😐😐 روایتت از کتاب رو قبول دارما... ولی من مسئولیت انتخاب کتاب مناسب و خوش محتوا رو هم گردن خودت میدونم با این ملاحظه، فقط میتونم بگم لوکیشن زیبایی بود 😕😕
مرسی نوید از نظر صادقانه ات. این کتاب رو هم توی گروه کتابخونیمون انتخاب شد و البته راضیم از خوندنش. از اولین آثار و یکی از مهمترین های مکتب فمینیسم نام گرفته و بنظر خوندنش بدک نبود! میفهمم حرفتو و خیلیم بهت حق میدم. نظرات طاقچه و فدیبو و کتابراه هم اکثرا همین بود که کلا کتاب در راستای ترویج بی بندو باریه. اما خب در واقع کتاب میخواست حرف دیگه ای بزنه باز شانس اوردم توی جنگل بودم حداقل یه فضای زیبا دیدی.😅🙈
سپاس فراوان حدیث خانم. ممنونم بابت ویدئو های شما. مخصوصا در محیط جدید. همیشه منتظر ویدئو های ارزنده و مفید شما هستم. من دسترسی به کتاب های فارسی ندارم کیلومترها دورترم. و این کانال شما یکی از بهترین کانالهای که من به علاقمندان توصیه میکنم. پاینده و سربلند باشید. 😊
بعد از خوندنش در موردش سرچ کردم یکی از نکات جالب در مورد این کتاب تاثیر سبک امپرسیونیسم روی محتوا و شخصیت های داستان هست. هم فضا سازی ها و توصیف صحنه ها و مکانها خیلی شبیه نقاشی های امپرسیونیستیه هم اینکه شوپن شخصیت ادنا رو از یک نقاش زن که نقاشی رو بعد از ازدواج رها میکنه الهام گرفته. جالب اینکه شوپن از طریق ادگار دگا با این زن آشنا میشه. این ادای دینش به نقاشی رو خیلی دوست دارم.