پدرم روحش دربهشت. برایم.تعریف کرد.گفت زمان.پهلوی .بار.تیرآهن داشتم .از.آبادان به تهران.تا رسیدم.اتوبان تهران کرج.میگه دیدم ماشینها تمام اتوبان راپرکردن راه به زحمت تا رسیدم به شهر تهران اول ورودی.اول شب بود پرسیدم.چه خبر.امشب چرااینقدرشلوغ است چندنفر .گفتن آقا نمیدونی امشب آقایی کنسرت داره پدرم.تعریف کرد.اونشب آقایی تهران را. پوکوند.و.ترکوند خیلی.اوج گرفتِ.اقاسی با اون صدایِ اسمونیش واقعا.