_خدا انسان را آزاد آفریده ، _انسانِ آزاد گاه با اختیار خود کارهای منطبق با ذات الهیِ خود انجام میدهد و گاه کارهایی در خلاف جهت روح الهیش. _ متاسفانه اکثر انسانها در اکثر اوقات در اثر عدم تسلط قوه عاقله ، اسیر خواستهای قوه شهویه و غضبیه قرار میگیرند و عالم پر میشود از کارهای بد. _ اگر خدا دخالت کند ، اختیار آزاد انسان از دست میرود. پس خدا انسان را در اعمال خوب یا بدش در دنیا آزاد میکذارد _ انسان خلافکار ، تاوان برخی از خلافهایش را در دنیا و برخی را در قیامت خواهد داد. _ حق مظلوم هم کله در دنیا و گاه در آخرت به او خواهد رسید
این وحدت وجود نیست اصل اعتقاد وحدت وجود و ابن عربی بیان کرده که میشه این میگه تمام اشیاء وجود خداست یعنی تمام موجودات وجود خداست و همشون خدا هستن و مخلوقی وجود نداره در و پنجره و هرچی که میبنی خداست حالا این نادان جاهل که اسم قطره و آب رو میاره که کلمات و زیبا کنه وگرنه اصل و اساس این اعتقاد از ریشه غلط و کفر محظه که باعث شد تو تاریخ مردم گوساله پرست بشن و گفتن گوساله خداست حضرت ابراهیم خداست که حضرت اسماعیل و ذبح کرد خداست اون قوچی هم که ذبح شد خداست و در انتها خدا خودش خودش ذبح کرد حضرت آدم خداست هوا خداست پس خدا خودش با خودش نکاه کرد خدا لعنت کنه شما جماعت کج عقیده رو که یک ذره مفاهیم قرآن رو درک نکردین بجای درس گرفتن از پیمبر و خاندانش رفتین سراغ دشمنان پیغمبر همسال ابن عربی و مولوی و چنتای دیگه بخدا اسم اینها رو هم نیاریم به هر انسانی که کارشناس مذهبی باشه این عقاید و بگی میخنده بهت عجب از دست شما جماعت صوفی مشرب
با درود این مطلب کوتاه که آقای سروش از مولوی مورد برسی قرار دادند.بیشتر خوب دید اسلامی و بهتر است بگویم دید ادیان پیامبری از تقدیر است.در این جا من کاری به واژه جبر که به کلی هم معنا با تقدیر نیست ندارم.ولی مشکل آقای سروش این است که در مولانا مانده است و نظرات او را معیار تقدیر قرار میدهد .خوب بعنوان مولوی شناس ایشان حق دارد که این گونه فکر کند.نقدیر باور کهن ایرانیان است که زروان نامیده میشود .در ادبیات دینی به اشتباه زیر عنوان خدای تقدیر یا بخت از آن یاد میشود که به دید من نادرست است زیرا خدا خود بخت و تقدیر است.فراسوی تقدیر خدایی وجود ندارد.خدایان پیامبری کرانمند هستند.زیرا این خدایان آگاه به ذات خود و ذات جهان هستی اند.این خدایان می اندیشند و خالق هستند.چون آگاه هستند پس کرانمند میباشند زیرا آگاهی و دانش هر دو کرانمند هستند و این جهانی هستند.در حالی که زروان(بخت)نه آگاهی به ذات خود دارد و نه آگاهی به جهان هستی و کل موجودات زنده.انسان آفریده زروان(تقدیر)نیست بلکه حادث است پرتاب شده به جهان هستی است.انسان در برابر تقدیر هیچ قدرتی ندارد.تقدیر مرگ را نوید میدهد گریز از مرگ امکان ندارد چه انسان به آسمان پناه ببرد چه به زیر اقیانوس ها پنهان شود و یا زیر زمین.تقدیر را نباید در سطح تنیبلی آدمیان و یا عدم کار کردن آدمیان تقلیل داد.این که آیا انسان اختیار دارد به هیچ وجه .در ظاهر بلی و در باطن این تقدیر است که ما را به راهی که مقدر شده میبرد. «اگاه باش و بدان که کار جهان همه به تقدیر و زمانه و بخت مقدر پیش میرود که خود زروان فرمانروا و «دیرنگ خدا»است» جستاری از کتاب مینوی خرد شاد باشید
استاد بنده از بچگی ب مرگ فکر میکردم الان۴۲سالمه یعنی زندگی عذاب اور هم میخاهم باشم و رها بشم ازش ب رهایی برسم ولی گاهی میگم خستم دیگه خدا چرا برام لذت نداره دنیا حتی شباهم خوابم نمیبره نمیدونم چیکار کنم ب خدا با این سن گاهی زار زار گریه میکنم نمیدونم چیکار کنم افسرده شدم
وجود فقر و ظلم دقیقا مساوی هستم با وجود خدا و فقط خدا هست که وجود این چیز هارو توجیه گر هست در غیر این صورت اگر خدا توجیه گر اینا نباشه بشر به این پی می بره که بله حقوقی هم داره و باید برای گرفتن حقش بره دنبالش و افرادی که شما رو از این حقوق منع کردن در واقع خالق همون خدای هستن . التماس تفکر و تعقل
دو تا موضوعی عمده هست که یکی جنباندن جنبش است و دیگری مختار در جهت جنبش. آدمی برای چگونگی مختار در جهت جنبش خود آموزش پذیر است و اگر عدالت زیستی میان آدمیان چون مانند مختار بودن حیوان در جهت جنبش به صورت خلقیاتی و ذاتی سوق پیدا میکند، این ضعف ناشی از چگونگی پرورش انسان در ساختار یک آموزش است.
سلام این ها همه توهمات هستند واز زاویه هایی به اقلیت نگرش داشته اند که این زاویه ها کل هستی یا وجودرا بگونه واقعی آن ادراک نداشته است ،باید یا سازمان شناسی ودانش الکترونیک کامپیوتر و روباتیک آگاهی کسب کنند تا واقعیت درون ویا حیات بیولوژیک را بتوانند بگونه واقعی آن ادراک نند ،در غیر این نمی توانند فهم کنند وهمین گونه توهمی ویا تمثیلی ویا تشبیهی برای ذهن وسازمان پردازش اطلاعات درون، ت سیم می کنند وشاخ وبرگ می سازند،،واقعیت این هست که خدا اصلا وجودیت ندارد اورا همان اهل عرفان قدیم هم نور یعنی روشنگر یعنی دانشی دانسته اند برای معنا دادن ومعنا کردن واقعیات این عالم و آدم آن خدایی که برایش دم ودستگاه وبهشت وجهنم ساخته اند یک جهالت علمی بوده است و آن خدا نیست آن یک سازمان پردازش اطلاعات بیولوژیک است که دقیقا مانند همین سیستم های پردازش اطلاعات در دنیای الکترونیک عمل می کند فقط تفاوتی که دارد این است که این سازمان درون می تواند طبق نیاز ما هر نوع سیستمی را که لازم باشد از همان سلولهای بنیادین در وجود ما بسازد ابن سازمان پردازش اطلاعات بیولوژیک درون همراه وهمزمان با رشد و تکثیر سلولی بوجود می آید در موجودات که جاهلانه این سازمان را مغز نامیده اند، به همین دلیل با این شناخت های نا درست نگرش های نادرست را پرورش داده اند در عرفان ویا نظریه های علمی توهمی وغیرو،موجودات همه یک سازمان پردازش اطلاعات بیولوژیک هستند وسواس چند گانه در واقع ورودي های اطلاعات به این سازمان پردازش درون هست جسم ما در واقع بخش آشکار ساز وعمل گر سازمان پردازش اطلاعات بیولوژیک درون است، روح همان اطلاعات محسوب می شود که در قالب یک سیستم عامل وبرنامه هایی مبتنی بر این سیستم عامل برای بقای خود موجود عمل می کند این سیستم عامل همان ناخودآگاهی، هست ولی از وقتی بشر وارد سطح زندگی اجتماعی شده بک سیستم عامل جدید اضافه شده که به آن خودآگاهی می گوییم در بخش ناخودآگاهی اين سیستم عامل فطری فقط برای بقای خود موجود عمل می کند و زندگی اجتماعی را نمی فهمد وقبول هم ندارد ولی در بخش خودآگاهی اولین خواسته اش رعایت حق و حقوق دیگران وجامعه هست به همین دلیل بین این دو سیستم عامل در درون اختلاف و درگیری هست، مانند وشبکه همین درگیری های بیرونی بین این دو نگرش ،که یکی برای نفع خود قوانین را نمی فهمد وقبول نمی کند ولی دیگری اصرار بر رعایت قوانین دارد،این گونه هست نگرش واقعی ودرست به درون وحیات بیولوژیک
رهبر شجاع کلامش وحرفش همش حکمت داره نمی خواهد با عصبانیت حرف بزنند والله میتونه با عصبانیت برخورد شدید با معارضین بکند،شما که معارضین رهبر معظم بفهمید این حرف اقا حکمت،داره، فکر نکنید خدا نکنه ونکند ترس چیزی هست اصلن وابدا، امام سیدعلی حکییم ومقتدادانه،تصرف،عمل می کند،و هنوز انشالله قوی میتونه ایستاده عمل کند خدا بهش عمر طولانی بده بله اینطور بفهمید.❤❤❤❤❤
شیطان مجسم توئی. تخم شیطانی از مادرت بپرس پدر واقعیت کیه؟ برای خدا تعین تکلیف میکنی خدا فیض بی زواله،ذرهای نظر گرفته شود ا ز جهان،نابود شود همهچیز، عبث به خدا تهمت زنی بیعقل.
فرشته و انسان رو همطراز کردی . شیطان ندید چونکه به یک چشم مسلح بود ( ظاهر دیدو از باطن باز ماند). جواب ش نگاه کن چه بسیار کسان که در طول تاریخ مرتکب نشدن آنچه فرشتگان گفتن.ا از نظر منطق فرشتگان محال امد و خلافش ثابت شد.
مشدی درک نکرد دین رو، علم از نوع دگر 😂شناخت محال😮بیسواد جون،مثل ما از شناخت خدا مثل مز کردن اقیانوس با قاشقی ، خدا ناشناخته رو مگه میشه عبادت کرد. دنیا محل عدل الهی نیست .محل آزمایش،کار بی مزد اینجا و مزد بی کار آنجا. فهم اراده انسان کنی تمام سوالات جواب یابد( اراده انسان در طولاراده خداست به وقت معلوم). شهوت از مواهب است،شهوت نباشد نسل قطع شود ،خانواده تشکیل نشود،
سلام و درود چرا باید بترسیم مگر نه اینکه عاشق برای دیدن معشوقِ خود بیتاب هست و مشتاق!؟ پس چرا ما برای حضرت حق،حضرت عشق، اندازهی عزیزِ زمینیمون هم ارزش قائل نیستم نعوذ بالله!!!؟ مگر نه اینکه هر بار سخن از پروردگار بر ما رسیده فرموده که من به دیدار شما مشتاقم؟! مگر نه اینکه مرگ دیدار خدای متعال هست؟پس ترس معنایی نداره وقتی به اصل خودم میرم به دیدار معبود خودم میرم❤
از هر جای دریا نشات گرفته قطره دریا هم همین جا نشات گرفته اگر دریا وجود دریا وقطره دریا ازوجود زمانی یکی هست پس وجود خدا وجود انسان در یک زمانبوده پس اگر خدا واجب الوجود باشد مخلوق همواجب الوجود باشد واین صراحتا باطل هست پس مثال شما وحدت وجود دریا وقطره دریا باطل است وحرف مزخرف
دررشته ای که تخصص ندارید اظهار نظر نفرمایید.وحدت وجود ۱۹ تقریر دارد به این شنیده ها نمیتوان استناد کرد .با نظریه حضرات خمس باید به سراغ وحدت وجود رفت.
وقتی ما از باطن خبر نداریم ، شاید همه عبادات و بندگی ما اشتباه باشه ، خدا هم مثل آخوندها وعده اون دنیارو میده ، شاید آخوندها از خدا یاد گرفته باشند که وعده و وعید میدن ، بالاخره عدالت خداوندی همیشه یک علامت سؤال بزرگ هست و همینطور یک علامت تعجب !!!
🔴 داستانِ اِبْنِعَربى، کشف و شهود است ru-vid.com/video/%D0%B2%D0%B8%D0%B4%D0%B5%D0%BE-zNSQP8w86Ps.html پیشتر از ابن سینا، ابو حامد محمد غزالی، محمدبنزکریای رازی، عُمَر خیام، ملاصدرا، ابونصر فارابی و شهابالدین سُهرَوَردی گفته و نوشتهام که ویدئوها و مقالات مربوط به آن، در یوتیوب و سایت خودم ثبت شده، این بحث به مُحیىالدینبْنِعَرَبى میپردازد. با سلام و احترام: همنشین بهار
ابوریحان بیرونی میگوید : زبان فارسی و عربی را آموختم و در هر دو تازه کار هستم ولی مرا دشنام دادن به عربی از تمجید فارسی خوشتر است ، سخنم را کسی در میابد که جمله ای علمی به فارسی بگوید ! این زبان برای داستانهای خسروانی مناسب است نه علم ! شما پارسها همه اینها را پارس میدانید در حالی که در زبانتان یک لغت علمی ندارید ، توهمات شماها تمامی نداره ، هزاران فیلسوفان عرب و ترک داریم ، شماها توهم دارید ، از فارابی چرا حرف نمیزنید ، بخدا شما فارسها از صغیر و کبیرتون نژادپرست و پستید