آبجیم از خودم ۴ سال بزرگ تره بعد رفیق آبجیم خونه مامان بزرگش جای خونه مامان بزرگم بود رفیق آبجیم گف بیان بریم خونه مامان بزرگم بعد ما رفتیم مامان بزرگش داد زد گف من فرش هارو تازه شستم چرا این آشغالا رو اوردی همه فرش ها کثیف شد ما هم دیگ نرفتیم خونشون اون بار هم ک رفتع بودیم بار اولمون بود