الیاس ملایوا شعری از خودش را میخواند(3:08): یار نشست وقت طرب، با صد پریرو یک طرف صد پریرو یک طرف، برق رخ او یک طرف تازه کرد جان و دلم را نکهت آن خال و خط خال خوشبو یک طرف، با خلق دلجو یک طرف دامن عقل و هوشم را میکشد بی اختیار طاق ابرو یک طرف، زنجیر گیسو یک طرف از خجالت افتادیند آنگه که او کرد نالهای تار هندو یک طرف، مرغ سخنگو یک طرف تا به کی ممنون شود از نعمت لبهای تو جام لیمو یک طرف، شخص جفاجو یک طرف قیمت مهر دلم را زیر پا کردم به یک یار بدخو یک طرف، اغیار بی رو یک طرف گفتمش الیاس کجا منزل کند، خندید و گفت گوشهی جو یک طرف، چهار دامن کوه یک طرف