بخشی از کتاب: 'مباحثی پیرامون نواقض اسلام' الله متعال، میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ﴾[النساء: ۴۸]. « همانا الله این را که به او شرک ورزند، نمیآمرزد و جز شرک را برای هر که بخواهد میبخشد ». و میفرماید: ﴿إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ ٧٢﴾[المائدة: ۷۲]. « بهراستی هر کس به الله شرک ورزد، الله بهشت را بر او حرام نموده و جایگاهش دوزخ است و ستمکاران هیچ یاوری ندارند ». از آن جمله، ذبح (قربانی کردن) برای غیر الله میباشد؛ مانند کسی که برای جن یا قبر، قربانی میکند.] شرک، بدین معناست که کسی یا چیزی را در ربوبیت و الوهیت، شریک الله میسازند که غالباً شرک در الوهیت، بیش از شرک در ربوبیت است. شرک، بزرگترین معصیت و نافرمانی از الله متعال است و بیشترین جرم را در میان نواقض اسلام دارد. الله متعال، بهروشنی بیان فرموده که گناه شرک را برای هیچ مشرکی نمیبخشد، مگر اینکه توبه نماید. چنانکه مشهور است برخی از اعمال نیک، کفارهی گناهان بزرگ محسوب میشود، ولی گناه شرک، هیچ کفارهای ندارد؛ و تنها عاملی که باعث بخشش این گناه میگردد، این است که مشرک، از شرک خود توبه کند. از اینرو الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُ﴾[النساء: ۴۸]. « همانا الله این را که به او شرک ورزند، نمیآمرزد و جز شرک را برای هر که بخواهد میبخشد ». شرک، ظلم و گناهِ بسیار بزرگی است. الله عز و جل میفرماید: ﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ ٨٢﴾[الأنعام: ۸۲]. « امنیت، از آنِ کسانی است که ایمان آوردند و ایمانشان را به شرک نیامیختند؛ آنان، هدایتیافتهاند ». احمد، بخاری و مسلم از سلیمان از ابراهیم از علقمه از عبدالله روایت کردهاند که وقتی این آیه - یعنی آیهی ۸۲ سورهی «انعام»- نازل شد، مفهوم این آیه برای اصحاب پیامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، دشوار بود. از اینرو گفتند: چه کسی از ما، بر خویشتن، ستم نمیکند؟ رسولالله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «آنگونه که شما میپندارید، نیست؛ بلکه مفهومش مانند سخن لقمان به فرزند اوست:﴿يَٰبُنَيَّ لَا تُشۡرِكۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّ ٱلشِّرۡكَ لَظُلۡمٌ عَظِيمٞ﴾[۸]. امام احمد و بخاری و مسلم از منصور از ابووائل از عمرو بن شرحبیل از عبدالله روایت کردهاند: «سَأَلْتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله و سلم أَيُّ الذَّنْبِ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ قَالَ أَنْ تَجْعَلَ لِلَّهِ نِدًّا وَهُوَ خَلَقَكَ، قُلْتُ: إِنَّ ذَلِكَ لَعَظِيمٌ». یعنی: عبدالله بن مسعود سمیگوید: از پیامبر صلى الله عليه و آله و سلم پرسیدم: بزرگترین گناه نزد الله چیست؟ فرمود: «اینکه کسی یا چیزی را با الله، شریک قرار دهی، حال آنکه الله، تو را آفریده است». عبدالله سمیگوید: گفتم: بهراستی که این، گناهِ بزرگی است. چرا بزرگترین گناه و بدترین ظلم نباشد در حالیکه شرک، برابر و همسان دانستن مخلوق است با خالق هستی؟ شرک، عیبی بزرگ و نکوهیده میباشد که الله متعال، خود را از آن پاک و دور دانسته است؛ لذا هرکس به الله شرک ورزد، به مخالفت با او برخاسته و کاستی و عیبی را به الله نسبت داده که شایستهی او نیست؛ زیرا الله متعال، از هر عیب و نقصی، پاک و منزّه است. الله عز و جل ، خود از حال و روز مشرکان و سخنانی که روز قیامت به معبودان باطل خویش میگویند، خبر داده و فرموده است: ﴿قَالُواْ وَهُمۡ فِيهَا يَخۡتَصِمُونَ ٩٦ تَٱللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ ٩٧ إِذۡ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٩٨﴾[الشعراء: ۹۶-۹۸]. « و در دوزخ در حالى که با هم مشاجره مىکنند، (به معبودان خویش) مىگویند: سوگند به الله که ما در گمراهى آشکارى بودیم، چون شما را با پروردگار جهانیان برابر مىدانستیم ». بهشت بر مشرک، حرام است؛ همانگونه که الله عز و جل میفرماید: ﴿إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ﴾[المائدة: ۷۲]. « بهراستی هر کس به الله شرک ورزد، الله بهشت را بر او حرام نموده و جایگاهش دوزخ است و ستمکاران هیچ یاوری ندارند ». همهی اعمال مشرک، تباه میگردد: ﴿وَلَوۡ أَشۡرَكُواْ لَحَبِطَ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ﴾[الأنعام: ۸۸]. « و اگر شرک بورزند، اعمالشان نابود میشود.. ». همچنین میفرماید: ﴿لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ﴾[الزمر: ۶۵]. « اگر شرک بورزی، بهطور قطع عملت نابود و تباه میشود ». عمل که در این آیه شامل همه اعمال انسان می باشد، بیعنی همهی اعمال صالح تباه میشود. و چیزی جز شرک اکبر ،نمی تواند همهی اعمال را نابود کند. جان و مال مشرک، حلال میباشد؛ جز در مواردی که شریعت، مستثنا کرده است، مانند کافرِ ذمی و همپیمان.[۹]الله عز و جل میفرماید: ﴿فَٱقۡتُلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ حَيۡثُ وَجَدتُّمُوهُمۡ وَخُذُوهُمۡ وَٱحۡصُرُوهُمۡ وَٱقۡعُدُواْ لَهُمۡ كُلَّ مَرۡصَدٖ﴾[التوبة: ۵]. « پس مشرکان را هر جا که یافتید، بکشید و آنان را بهاسارت بگیرید و محاصره نمایید و در هر کمینگاهی به کمینشان بنشینید ». ارسال شده به وسیلۀ: کتابخانه الکترونیکی قلم دانلود برنامۀ آیفون وآیپد: appsto.re/us/dr-52.i نسخۀ اندروید: goo.gl/ATGHt0
قال عبد الرحمن بن حسن: "وهذا يبين حال هذا الرجل- المشار إليه عثمان بن منصور -: أنه لم يعرف لا إله إلا الله؛ ولو عرف معنى لا إله إلا الله، لعرف أن من شك أو تردد في كفر من أشرك مع الله غيره، أنه لم يكفر بالطاغوت. Сказал шейх Абдуррахман ибн Хасан: «И это разъясняет нам положение этого человека (Усмана бин Мансура), что он не знает ля иляха илля Аллах, и если бы он знал смысл ля иляха илля Аллах, то узнал был, что тот кто сомневается или колеблется в неверии того кто придаёт Аллаху сотоварищей, что он не проявил неверие в тагъута» ___________ الدرر السنية 11/523 ru-vid.com/video/%D0%B2%D0%B8%D0%B4%D0%B5%D0%BE-pTQxEmfULiY.html
▫️عقیده ▫️حکم عاذر قسمت اول 📜 علّامه شیخ عبدالعزیز الطویلعي -رَحمهُ الله- از علمای ربّانی بود که پس از سالها تحمل زندان در سعودی و مجنون شدن بدلیل شکنجههای بسیار وحشتناك، در نهایت به همراه ٤٦ تن از علمای اهل سنت و جماعت توسط دولتِ طاغوت آل سعود اعدام گشت و جام شهادت باذن الله را سر کشید، نمونهی بارزی از یك عالم راستینِ ثابت قدم بر عقیده اهل سنت و جماعت بودند،ایشان در کتابش در شرح بر ناقض سوم از نواقضِ اسلام میفرماید: 📃 ناقض سوم: کسی که کفار را تکفیر نکند و یا در کفرشان شک کند و یا مذهبشان را صحیح بداند. ➖ این سومین ناقضی است که امام محمد بن عبد الوهاب -رحمه الله- در ضمن نواقض اسلام نام برده است و تمام اهل علم نیز بر صحت آن اجماع کرده اند. و مرجع این ناقض و ضابط، تصدیق نصوص شرعی و قبول احکام الهی است، به طوری که هرکس کسانی را که الله، کافر معرفی کرده تکفیر نکند در حقیقت حکم الله را رد نموده و از عمل به آن امتناع کرده و خبرش را تکذیب نموده و با امرش معاندت کرده است. ➖ همانا اهل علم این قاعده را در مسائل مختلفی ذکر کرده اند؛ همانند کسی که تکفیر نمی کند کسی را که علی بن ابی طالب را به فریاد می خواند، و یا کسی که نصیری ها را تکفیر نمی کند، و کسی که یهود و نصارا را تکفیر نمی کند و امثالشان. و هر کس که ضوابط این ناقض را فهم نکند، دچار «تسلسل در تکفیر» می گردد، چیزی که جماعتهایی از غلات به آن دچار شدند، به عنوان مثال بارزترین جماعتی که به این تسلسل دچار شد «جماعت مسلح اسلامی الجزایر» بود که بعد از انحراف مسیرش به آن دچار شده و با طواغیت صلح کرد تا بتواند با مجاهدان در راه خدا بجنگد. ➖ و باید گفت؛ کسی که کافری را تکفیر نمی کند ممکن است اصلا از حال او خبر نداشته باشد، مثلا نمیداند که شخصی به نام «تركي الحمد» کفرگویی کرده است، پس چنین شخصی که او را تکفیر نکند معذور است و اصلا در این قاعده داخل نیست. ولی اگر از حال طرف مقابل خبر داشته باشد، پس به وضعیت او بر حسب کافری که تکفیر نکرده و یا در کفرش شک کرده و یا مذهبش را صحیح دانسته، نگریسته می شود. و آن هم چند قسم است: ▪️ قسمت اول: اینکه کفر آن کافر از «مسائل معلوم من الدين بالضرورة» باشد، و هرکس آن را نداند از اهل اسلام نیست، همانند کسی که در کفر تمام بت پرستان و بودایی ها و تمام یهودیان و مسیحیان شک کند، پس هر کسی که در بعضی از این کفار هم شک کند او نیز همانند آنان کافر است ▪️ قسمت دوم: اینکه کفر آن کافر از «مسائل معلوم من الدين بالضرورة» نباشد، ولی نصوص و دلایل شرعی بر کفر بودن آن دلالت قطعی می کنند، پس هر کسی که در کفر چنین کفاری شک کند، برایش دلایل و نصوص بیان و آشکار می گردد، اگر بعد از آن قبول نکرده و نپذیرفت کافر می گردد. به عنوان مثال در این قسمت می توان قبرپرستانی که منتسب به اسلام هستند را ذکر کرد که قبرها را به دعا می خوانند و برایشان نذر کرده و به سویشان حج می کنند. پس هر کس که در کفر اینان شک کند، برایش دلایل بیان گشته و توضیح داده می شود و اگر سپس آنها را تکفیر نکرد کافر می گردد ▪️ قسمت سوم: اینکه تکفیر آن کافر، احتمال شبهه را داشته باشد، مانند حکامی که به غیر ما انزل الله حکومت می کنند و امثالشان، هرچند که کفر چنین کسانی نزد اهل تحقیق که این مساله را پژوهش کرده اند، واضح و آشکار است، ولی باز هم برای دیگران احتمال ورود شبهه وجود دارد. پس کسی که آنان را تکفیر نکند، تکفیر نمی شود تا اینکه بر او اقامهی حجت گردد و از او شبهه رفع گشته و زایل شود و بداند که حكم الله در مورد آنها تکفیر است ▪️ قسمت چهارم: اینکه تکفیرش محل اجتهاد و یکی از مسائل اجتهادی باشد که در آن مساله مسلمانان اختلاف کرده اند. ➖ همانا شیخ محمد بن عبدالوهاب -رَحِمهُ الله- در این ناقض سه صورت را ذکر کرده است: صورت اول: هرکس که کفار را تکفیر نکند، توضیح این صورت در مطالب قبلی گذشت. صورت دوم: هرکس که در کفر کفار شک کند، این صورت نیز مربوط به صورت قبلی است و به همان ضوابط ذکر شده مفید است، چرا که هرکس کافر را تکفیر نکند، به خاطر تکذیب خبر الله و رد آن تکفیر می گردد، و نیز هرکسی که کافر را تکفیر نکند بخاطر شک در خبر الله و عدم قبول آن تکفیر میگردد صورت سوم: هرکسی که مذهب کفار را تصحیح کند، در حقیقت این صورت در ناقض چهارم داخل می گردد، امام آن را بخاطر مشابهتش به این مساله در این ناقض ذکر کرده است، نه اینکه آن را صورتی از صورت های این ناقض بداند، و در مورد این مساله بعدا سخن خواهیم گفت 📒[مسائل في الإعتقاد، ص ٢٣] ⚠️ ترجمه سخنانِ شیخ الطویلعي منقول است. @sadoi_shaykh ru-vid.com/video/%D0%B2%D0%B8%D0%B4%D0%B5%D0%BE-1DoW3sO34pM.html ⤴️☝⤴️☝⤴️🕋☝🕋☝
▫️حکم عاذر (متوقف در تکفیر مشرکین) [۲] 🎙 توضيح شيخ على الخضير - فک الله اسره- پیرامون ناقض سوم 📜 شیخ على الخضير -فك الله أسره- می فرماید: ⚠️ ناقض سوم: تکفیر نکردن مشرکین؛ «من لم يكفر المشركين أو شك في كفرهم أو صحح مذهبهم كفر»؛ «کسی که مشرکان را کافر نداند یا در کفرشان شک کند یا مذهب و آیین آنان را درست بپندارد، کافر است». ➖ این ناقض شامل سه حالت است: ١. اینکه مشرکین را تکفیر نکند بخاطر اعتقاد نداشتن به کفر بودن کارهایشان و کافر نبودنشان، چنین حالتی داخل در قول امام می گردد با این همه که شرک آنها برایش واضح گشته است. ٢. اینکه در کفرشان شک کند و این قول امام که می فرماید: «أو»؛ (يا) که برای تنويع (انواع) آمده است دلالت می کند که این، نوع دیگر کفر است ٣. «صحح مذهبهم»؛ (صحیح دانستن مذهبشان) که این انواعی دارد، چراکه اولی اعتقادی است همچنین دومی هم اعتقادی است، اما سومی همراه با اعتقادی بودن، نسبت صحیح بودن را به مذهبشان می دهد، مثلا می گوید: «مذهبشان صحيح است» یا «آنها بر حق هستند» یا «دین شان باطل نیست». ➖ برای تکفیر کسی که مشرکان را تکفیر نمی کند، وجود دو شرط لازم است: شرط اول: اینکه از کتاب و سنت کفر آنها (مشرکان) برای شخص روشن می شود، اگر بعد از روشن شدن کفرشان، تکفیرشان نکند، تکفیر می شود، این را شیخ سلیمان بن عبدالله در مجموعة التوحید ذکر کرده است. شرط دوم: امثال این شخص، جاهل به کفر مشرکان نباشد، پس اگر امثال این شخص جاهل به کفرشان نباشد و بازهم تکفیرشان نکند، تکفیر می شود. ➖امام قاضی عیاض در کتابش «الشفاء جلد ۲ صفحه ی ۲۸۱» اجماع را نقل می کند بر کفر کسی که مشرکین را تکفیر نکند و همچنین شیخ سلیمان بن عبدالله در رساله ی «اوثق عرى الإيمان، صفحه ی ١٢٦» از کتاب مجموعة التوحید این اجماع را نقل می کند و شیخ الاسلام ابن تیمیه هم این اجماع را در «مجموع الفتاوی جلد ۲ صفحهی ٣٦٣» نقل می کند. ➖و اما کفاری که تکفیرشان واجب است بر دو قسم هستند: ١. آنهایی که اهل قبله نیستند و علماء بر کفرشان اجماع کرده اند، مانند یهود و نصاری و مجوس و سیکها (نوعی دین و اعتقاد در هند) و غیره. ٢. کسی که ادعای اسلام می کند، منتسب به اسلام و از اهل قبله است، در حالی که دچار کفری یا ناقضی شده است که تکفیر می شود، علماء اجماع کرده که با این کفر تکفیر می شود و همچنین اجماع کرده اند بر تکفیر کسی که این کفر را دارا باشد، مانند نصیریها که شیخ الاسلام فتوای تکفیرشان را داده است و می فرماید: «آنها از اکثر مشرکان کافرتر هستند». ▪️(قادیانی) که هیئت کبار علماء و همچنین علمای حکومت پاکستان فتوای کفرشان را صادر کردند. ▪️و همچنین همانند دروز و بهائیه و بابیه و رافضه و باطنیه مجموع الفتاوی جلد ۲ و در شرح البسام «نیل المآرب» در باب حکم مرتد، صفحهی ٥١٤. ▪️ و همچنین باز در مورد بهائیه و بابیه، مجمع فقهی اسلامی که در مکه مکرمه تشکیل شد، این مجمع تکفیرشان کرد. و تیجانی را لجنهی فتوا در فتوای شماره ی ٥٥٥٣ صفحه ی ۲۲۹ تکفیر کردند. ▪️(دروز) لجنهی فتوا در فتوای شماره ی ۱۱۸۰۰ جلد ۲ صفحه ی ۲۲۸ آنها را کفار ملحد ذکر کرده است. ▪️و اما علمانیهای (لائیک) زمان ما که فکر می کنند دین ناقص است و دین مانع پیشرفت است و اینکه سیاست داخل دین نیست، اینها کافر هستند و مثل شان آنهایی که جز اعضای ماسونی (شیطان پرستان) هستند و همچنین شیوعیها و آنهایی که مثل شیوعیها و بر اعتقادشان هستند، مانند اشتراکیها (کمونیستها) و قومیها (نژاد پرستها) بعثیها و همچنین رافضه، و قیاس می شود بر اینها هر طائفه ای که ادعای اسلام کند در حالی که دچار کفری شده اند که علماء اجماع کرده اند بر تکفیر کسی که دچار این کفر شود. ▫️کسی که این سه اقسام را تکفیر نکند در حکم آن تفصیل است: قسم اول: آنهایی که علماء بر کفرشان اجماع کرده اند و از اهل قبله نیستند، مثل یهود و نصاری و هندوس هر کس اینها را تکفیر نکند تکفیر می شود، در این مورد امام ابن تیمیه اجماع را ذکر کرده است. می فرماید: «من شک في كفر اليهود و النصارى والمشركين فإنه کافر». [مجموع الفتاوی، جلد ۲ صفحهی ۳۸۳]؛ ترجمه: هرکس در کافر بدون یهود و نصاری و مشرکان شک کند، همانا او کافر است ➖ و همچنین امام قاضی عیاض در الشفا، جلد ۲ صفحه ی ۲۸۱ اجماع را نقل می کند. می فرماید: «من لم يكفر احدا من النصارى و اليهود و تردد في كفرهم او شک فانه کافر»؛ ترجمه: «هر کس یک نفر از نصاری و یهود را تکفیر نکند یا در تکفیرش شک یا تردید کند، او کافر است». قسم دوم: از منتسبین به اسلام کسی که لا إله إلا الله می گوید و سپس دچار کفری شده است، علماء اجماع کرده اند بر تکفیر او که دچار این کفر شده باشد که در این قسم تفصیل هست: @sadoi_shaykh 👇👇👇 ru-vid.com/video/%D0%B2%D0%B8%D0%B4%D0%B5%D0%BE-JUxENalMbzI.html ⤴️☝⤴️☝⤴️🕋☝🕋☝
➖ اگر بداند که آنها دچار این نوع کفر شده اند و بعد از دانستن، تکفیرشان نکند تکفیر می شود، که امام ابن تیمیه در کتاب «الصارم المسلول» بر این قضیه اجماع را نقل می کند. می فرماید: «من لم يكفر من اعتقد الوهيه علي كفر». ➖ ترجمه: «هر کس، شخصی را که اعتقاد به الوهیت علی را دارد تکفیر نکند، تکفیر می شود». و هیچ شکی در کفر کسی که در این تکفیر توقف کند نیست، و دلالت می کند بر آن حديث مالک الاشجعی: «من قال : لا إله إلا الله وكفر بما يعبد من دون الله محترم ماله وده...» [صحيح مسلم] ترجمه: «هر کس لا إله إلا الله بگوید و به آنچه که بغیر از الله عبادت میشود کافر شود، خون و مالش حرام است...». ➖ اما وجه دلالت: خون و مال شخص حرام نمی شود تا اینکه به آنچه که به غير الله عبادت میشود کافر شود، تکفیر اهل عبادت غير الله جزو همین کفر به عبادت غیر الله است. قسم سوم: آن دسته از طائفه هایی که اختلاف در تکفیرشان است، مثل جهمیه، مثلا هرکس به اعتقاد آنها علم داشته باشد، در حالی که دلایل بر کفرشان دلالت می کنند، بر شخص واجب است تکفیرشان کند، اما اگر با این حال تکفیرشان نکرد این ناقض بر روی این شخص تطبیق داده میشود (یعنی شخص تکفیر میشود) اما کسی که راجح پیشش این است که بخاطر وجود مانعی از موانع تکفیر، تکفیر نمی شوند، مثلا آنها عوام هستند یا آنها تأویل دارند یا اینکه مسئله برایشان شبهه دار شده (التباس) یا اینکه جهل دارند، کسانی که این قول را دارند تکفیر نمی شوند و این ناقض برایشان تطبیق داده نمیشود. ➖ اما این گفته ی امام «المشرکین» الف و لام برای عهد است، و منظور از مشرکین در اینجا دو صنف است: ١. مشرك اصلیای که منتسب به اهل قبله نیست. ۲. مشرک مرتدی که کفرش ثابت شده و منتسب به اسلام است و از کسانی است که لا إله إلا الله می گویند. 📒 [مذكرة في شرح نواقض الإسلام] ➖ ترجمه: ابوالحسن الشافعی -رحمه الله-. @sadoi_shaykh ru-vid.com/video/%D0%B2%D0%B8%D0%B4%D0%B5%D0%BE-AV9y-qifLl0.html ⤴️⤴️☝☝☝🕋☝🕋☝
بسم الله الرحمن الرحیم مقدمه دهگانه که فهمیدن و دانستن اش پیش از آموختن علم عقیده ضرور است، تا علم عقیده را صحیح و درست بیاموزیم. ۱- مصدر و سرچشمه علم عقیده قرآن و سنت است. زمانی که اعتقاد اکثر مسلمانها از علم کلام و فلسفه و منطق منشأ گرفته و فهم صحیح قرآن و سنت در بین مردم کم باقی ماند الله مسلمانان را به ذلت و خواری گرفتار کرد. این امت اصلاح نمیشود مگر به آن چیزی که اول این امت به آن اصلاح شده بود. به سوی قرآن و سنت بشتابید تا رستگار شوید. ۲- باید تمام سخنها و عملها به سوی قرآن و سنت گردانیده و سنجیده شود. افسوس که سالهاست مسلمانان مشکلات و کمبودی و نا فهمی های خود را به سوی قانونهای دموکرات یهودی عرضه میکنند تا مشکلات خود را به این راه حل و فصل نمایند. ۳- درجه و مکانت عقل در شریعت در دایره و حدود معین کرده الله و رسولش است. و استفاده عقل بیرون از دایره و حدود شریعت این فساد و فتنه بزرگی را به امت اسلام بوجود میآورد. از اهل کلام و عقلانیان که از قرآن و سنت بیخبر اند و بجز سفسطه و شبهه افکنی خیری ندارند بپرهیزید تا دین و اعتقاد شما سالم بماند. ۴- اتفاق در لفظ معنیاش این نیست که اتفاق در تمام دلالت ها باشد. وقتی که اهل بدعت از این قاعدههای بزرگ بیخبر ماندند و فتنه تحریف و تمثیل و تعطیل و تکلیف دست زدند و اسما و صفتهای الله را رد کردند یا صفت های الله را تشبیه به مخلوقات کردند و این فهم خطا سبب کفر شان گشت. ۵- تمام چیزهای که مقتضی و سبب اش در حیات پیامبر وجود داشت اما رسول الله و بعد از او اصحاب این عمل را انجام ندادند پس این عمل از دین نیست؛ بمانند جشن گرفتن مولود نبوی که امروز اهل بدعت انجام میدهند. میخورند و میرقصند و شرکیات را انجام میدهند باز گمان میکنند که عمل به سنت رسول الله میکنند! الله و رسولش از شرک مشرکین بری و پاک است. ۶- فهم معنای کلمه مرادف (هممعنا) دانستن معنای کلمه مرادف سبب میشود که انسان مسئله را درست و صحیح بفهمد. ۷- الله و رسولش ﷺ جوامع الکلم را اعطا کرد (جمله کم و پرمعنا) تا امتش را با واضع ترین و آشکارترین بیان خطاب کند و امرها و نهی های الله را به بندگانش برساند. بزرگترین امر الله به بندگانش امر به توحید است و بزرگترین نهی الله نهی از شرک است. اما اهل هوا و هوس و بدعت بیخبر اند. ۸- تصدیق و ایمان آوردن به چیزی لازم نمیشمارد که این چیز دیده و چگونگی اش فهمیده شود. این قاعده بزرگ عقیده هر یک مسلمان است و رد بر ملحدان و شک آوردگان میباشد که به روز آخرت و به زنده شدن بعد از مرگ و به غیب ایمان نیاوردند. آنها فقط به چیزهای مخصوص ایمان میآورند و به غیب اصلاً قائل نیستند که البته این کفر است. ۹- ایمان آوردن به غیب، به وجودش و اثرهایش میباشد. شرط ایمان آوردن به غیب این است که باید انسان اعتقاد کند که غیب وجود دارد و اثرهایش هم است بمانند ایمان آوردن به بهشت و دوزخ که حالا وجود دارد. و هر قدر عمل خوب انجام دهی جایگاه ات در بهشت زیباتر آماده کرده خواهد شد یا ایمان به فرشتگان که حالا وجود دارند و هر یک از آنها به وظیفه های خود مشغول هستند. ۱۰- امت اسلام مکلف به آموختن علم و تبلیغ اش هستند کافران و دشمنان دین فهمیدن که زمانیکه مسلمانها از علم فرهنگ و از فهم درست صحیح قرآن و سنت دور میشوند همیشه مغلوب اند و در این حالت کافران بالای آنها تسلط و غالب میگردد و به همین خاطر با هزاران نقشه و فریب و دسیسه ها نمیگذارند تا قشر جوانان این امت مظلوم از علم و فرهنگ و اعتقاد صاف و بی غبار و از شجاعت مندی اجداد و گذشتگان شان باخبر باشند. علم بیاموزید معبود و رسول و دین خود را بشناسید و عمل نمائید و به قدر توان خود آموخته خود را به مردم برسانید و در این راه ثابت و صابر باشید تا الله عزت از بین رفته مسلمانان را دوباره برگرداند آمین یا رب العالمین. ابو محمد المدنی. بسم الله الرحمن الرحيم Муқаддимаи даҳгона,ки фаҳмидан ва донистанаш пеш аз омухтани иьлми ақида зарур аст,то илми ақидаро саҳеҳу дуруст омузем. 【1】масдар ва сарчашмаи иьлми Ақида,ин Қурон ва Суннат аст. Замонеки эьтиқоди аксари мусалмонон аз илми калом,ва фалсафаву мантиқ маншаь гирифт,ва фаҳми саҳеҳи Қурьону Суннат дар байни мардум кам боқи монд,Аллоҳ мусалмононро ба зиллату хори гирифторашон кард. Ин Уммат ислоҳ намешавад магар ба ончиеки аввали ин уммат ба он ислоҳшуда буд. Ба суи Қурьону Суннат биштобед то наҷот ёбед. 【2】Бояд тамоми суханҳо ва амалҳо ба сӯи Қурону Суннат гардонида ва санҷида шавад. Афуски солҳост мусалмонон мушкилот ва камбуди ва нофаҳмиҳои худро ба сӯи қонуни демокротии яҳуди арза мекунанд то мушкилоти худро бо ин роҳ ҳаллу фасл намоянд.
بسم الله الرحمن الرحیم معنای اهل سنت والجماعت، معنای سنت در لغت: ۱- طریق یعنی راه ۲- منهج، برنامه یا راه یا روش ۳- عادت به معنای لغویاش در قرآن و سنت این کلمه وارد شده است. معنای سنت در اصطلاح شریعت: هر آن چیزی که به رسول الله ﷺ اضافه کرده شده است؛ از سخنها و عملها و اقرارها و صفت های حلقی شان و خلق شان. معنای جماعت: در لغت یک قومی مجتمع دسته جمع را جماعت گفته میشود. به ضد کلمه ای جماعت تفرق یا فرقه. در اصطلاح شریعت: جماعت یعنی اصحاب رضی الله عنهم و اهل علم و جماعت مسلمانهای که به سنت چنگ زده اند گفته میشود. اهل سنت والجماعت: کسانی که به کتاب و سنت چنگ زده اند و به کتاب و سنت جماعت شده اند. بارک الله فیکم. (ابو محمد المدني) -------------------------------------------------------------- بسم الله الرحمن الرحيم Маънои Аҳли Сунна вал Ҷамоъат. .__маънои Суннат дар луғат. 【1】Тариқ. (роҳ ) 【2】манҳаҷ.(барнома ё роҳ ё равиш) 【3】ъодат. ба маънои луғавияш дар Қурону Суннат ин калима ворид шудааст. Маънои Суннат дар истилоҳи Шариъат. Ҳар он чизе,ки ба расулаллоҳ (صلي الله عليه و سلم)изофа карда шудааст аз суханҳо ва амалҳо ва иқрорҳо ва сифатҳои халқияшон ва хулқашон. Маънои Ҷамоъат: дар луғат Як қавми муҷтамеъ дастаҷамро ҷамоат гуфта мешавад, ва зидди калимаи ҷамоъат тафарруқ ё фурқа. __ дар истилоҳи шариат: ҷамоат яьне :Саҳобагон ва аҳли иьлм ва ҷамоати мусалмонҳое, ки ба Суннат чанг задаанд гуфта мешавад. Аҳли Суннат ва Ҷамоъат Касоне,ки ба Китобу Суннат чанг задаанд, ва ба Китобу Суннат ҷамоъат шудаанд. بارك.الله فيكم Абу Муҳаммади Мадани.