سلام خاص و ویژه خدمت خواهر گرامی شیر دخت هزاره راضیه جان نظری💐♥️🏕 نمونه اخلاق، استایل و فرهنگ کهن هزاره گی و همکاران گرامی شان ⚘🌷🇦🇫🌷 خودم یکی از مسافرانی هستم که ۱۴ سال وطنم را ندیدم. تشکر از استاد سلطانيبا اجرای بی نظیر شان موگوم برکت ده عمر و جواني تان🤲💐🏡🏕
ینی خداوکیلی صدایی استاد ضیا سلطانی آرامش بخش قلب ها هست در زمان جوانی از اهنگ های زباع و دلنشین استاد ضیایی سلطانی و اقا عارف شاداب خیلی خاطره ها دارم ک خداوند عمر طولانی تنی سالم قلب پر آرامش برای ابجی راضیه نظری و استاد ضیایی عزیزو دست اندر کاران چینل شاه بانو نظری دوست داشتنی تمنا دارم
سلام خدمت تک تک شما عزیزان گرامی. آقای سلطانی یک هنرمند محبوب دلها است. سپاسگزار ویژه از خانم نظری دوست داشتنی و عزیز. هر روز برنامه های تان جذاب تر و دلنشین میشود. قربان همگی شما مهربانان. کاش که دایم در آغیل تو باشم. یاری شیرین و بند دل تو باشم. همه شما عزیزان در قلب ما جای دارند. انشاالله که همیشه لبخند به لب تان بدرخشد.
عالی بود راضیه جان تشکر از شما و استاد مهربان ضیا سلطانی که با آهنگ زیبای شان درد دل مسافری دور از وطن را بیان کردند واقعا خیلی سخت است نمیشه درد دل را بیان کرد بهر حال با برنامه های زیبای تان کمی کاسته میشه شما خوش باشید عزیزان با همکاران تان در برنامه موفق باشید
یک دنیا بابت مهربانی های دوستانم تشکری مونم😍😍😍 دوستای عزیز اگر کمنت ها ره د زبان انگلیسی هم بنوسید سپاسگذار میشوم چون در قسمت بالا رفتن بازدیدها کمک میکند! متشکرم Thank you very much my good friends I hope you always stay happy 😍😍😍😍😍
یکدنیاتشکر از محبتهای تمام دوستا'قوما و وطندارهای خوب و نازنین ازمو که همیشه لطف درین و مرحمت شمو پک کلو زیاده امیدوارم همیشه شاد و سرحال باشین و دور از بدیهای روزگار باشید😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
روح شهید حسینی علی یوسفی شاد باد . یکی از رهبران بی بدیل هزاره که در سال ۲۰۰۹ در کویته به شهادت رسید . ممکن ضیای سلطانی او را دیده باشد و من اولین بار که از جاغوری در کویته سال ۲۰۰۳ رفتم او را در یک دفتر تراول اجنسی یعنی تکت فروشی طیاره دیدم و خانه اش در نصیر آباد بود و با هم خنده و مزاق زیاد کردیم و چون در در کویته بزرگ شده و تحصیل کرده بود و مه ره لالی اوغوستانی میگفت و مه هم موگوفتوم الی تو در سر شتر در کویته ۴۰ سال پیش آمدی و من در سر موتر جیپ . بعدا من را یک شب مهمان کرد و خانه خوب در نصیر آباد داشت . یادش گرامی باد .
سلام و درود عزیزای دیار با یک غزل همراهی تان می کنم: در نگاهت جز حیا چیزی دگر در کار نیست مارِ ابرویت خشن اما خطر در کار نیست بعد چندین بار خواهش رد اگر کردی مرا لااقل خرسند از آنم که نفر در کار نیست حال اگر گفتی بلی از کس نمی خواهم نظر وقتِ می خواهی خودت، از کس نظر در کار نیست بس همین کافیست: مهمان لبت خندیدن است پای مقصد دیده را راهِ گزر در کار نیست خنده هایت لرزه بر اندام دل آورده است رقص من از بی خودی است و هنر در کار نیست پیچک سیمین بدن در ساق گل پیچیده است آن منم دور شما رقص کمر در کار نیست لحظه ای دیدم که ازخود رفته ای در خویشتن از خیالم رفته بودی یا سفر در کار نیست ادریس حسن