به خاطر همین حرف استاد سایه الان اومدم دوباره گوش کنم..حیف از دنیا که اینا را میگیره..خداییش فکر میکنم بعضی وقتا ماییم که باید بریم...این بزرگان خیلی حیف هستن
شاهکار شعرو موسیقی با صدای داودی استاد شجریان و هم نوازی استادان نی و تار که هر انسان صاحبدلی را بفکرو تامل و تفکر مکشاندو عالمی از دنیای عطر آگین عرفان و وعشق را در وجود آدم به وجود میآورد برای همه این عزیزان سلامتی و طول عمر آرزو میکنیم
بازت ندانم از سر پیمان ما که برد باز از نگین عهد تو نقش وفا که برد چندین وفا که کرد چو من در هوای تو وان گه ز دست هجر تو چندین جفا که برد بگریست چشم ابر بر احوال زار من جز آه من به گوش وی این ماجرا که برد گفتم لب تو را که دل من تو بردهای گفتا کدام دل چه نشان کی کجا که برد سودا مپز که آتش غم در دل تو نیست ما را غم تو برد به سودا تو را که برد توفیق عشق روی تو گنجیست تا که یافت باز اتفاق وصل تو گوییست تا که برد جز چشم تو که فتنه قتال عالمست صد شیخ و زاهد از سر راه خدا که برد سعدی نه مرد بازی شطرنج عشق توست دستی به کام دل ز سپهر دغا که برد
زمانی که آواز استاد رو گوش میدم تازه یه بار دیگه میفهمم تفاوت ایشون با بقیه خواننده ها چیه...استاد گرانقدر هر بار چهره ی پیر شده با موهایه سفیدتونو میبینم بغض گلومو میگیره...دنیای پوچ چه ها که نمیکند.نمیشه باور کرد چنین مردی دیگه توان خوندن نداره...ای پیری امان از دست تو
ببخشید که میپرسم، اصلا از موسیقی، نت، دستگاه و صدا چیزی میدونی که نظر میدی؟؟؟ حالا خر بیار و باقلی بار کن !!! پدرجان! بروسراغ کارت و پا برهنه در میان صحبت اهل فن مدوووووووووووو !
چندین وفا که کرد....ته گلیه دا بووم دادا،نامت جاودان و ابدی.استاد یه چاشنی و یه نوع لذت و خوشمزه گی خاصی در صداش دارد که کاش همه در حق او حداقل سپاسگزاری این نعمت و لذت رو که بی منت به خلایق ارزانی کردند ادا میکردند.نامش و یادش و راهش مستدام و سلامتی به رهجویان این آستان.
هفت دستگاه اصلی آواز ملی و یا سنتی هر کدام حال و هوای خود را دارند و به نظر من ارجح دانستن هر کدام از آنها بسیار مشکل است خاصه که آنها توسط شجریان خوانده شده باشند ...در میان پنج دستگاه فرعی هم همین مشکل وجود دارد ...در این میان اما به نظر من ابد عطاء را حالی و هوایی دیگر است ...بی خود نبوده است که آن ضرب المثل معروف را بر همین پایه ساخته اند که : آب که سر بالا می رود قورباغه ابو عطاء می خواند ...
ادبیات بدون هنر ناقص است واستاد بعد از قرن ها آمده اند تا کار ناتمام سعدی، حافظ ، عطار و شهریار را به سرانجام مقصود برسانند. هزاران هزار آفرین بر شما استاد شجریان. خدا حفظتان کند.
درود یه آوازی بنده رو کاست دارم دقیقا همین ابوعطا که خونده منتهی 1889برلن آلمان غربی کنسرتش بوده دوستم برام هدیه آورد انگار اون شب کنسرت ایشان در آسمان بودن یادش گرامی باد
بازت ندانم از سر پیمان ما که برد باز از نگین عهد تو نقش وفا که برد چندین وفا که کرد چو من در هوای تو وان گه ز دست هجر تو چندین جفا که برد بگریست چشم ابر بر احوال زار من جز آه من به گوش وی این ماجرا که برد گفتم لب تو را که دل من تو بردهای گفتا کدام دل چه نشان کی کجا که برد سودا مپز که آتش غم در دل تو نیست ما را غم تو برد به سودا تو را که برد توفیق عشق روی تو گنجیست تا که یافت باز اتفاق وصل تو گوییست تا که برد جز چشم تو که فتنه قتال عالمست صد شیخ و زاهد از سر راه خدا که برد سعدی نه مرد بازی شطرنج عشق توست دستی به کام دل ز سپهر دغا که برد
بازت ندانم از سر پیمان ما که برد باز از نگین عهد تو نقش وفا که برد چندین وفا که کرد چو من در هوای تو وان گه ز دست هجر تو چندین جفا که برد بگریست چشم ابر بر احوال زار من جز آه من به گوش وی این ماجرا که برد گفتم لب تو را که دل من تو بردهای گفتا کدام دل چه نشان کی کجا که برد سودا مپز که آتش غم در دل تو نیست ما را غم تو برد به سودا تو را که برد توفیق عشق روی تو گنجیست تا که یافت باز اتفاق وصل تو گوییست تا که برد جز چشم تو که فتنه قتال عالمست صد شیخ و زاهد از سر راه خدا که برد سعدی نه مرد بازی شطرنج عشق توست دستی به کام دل ز سپهر دغا که برد