از…. مادرشوهرم صدا… 

لینک داستان زندگی شوکه کننده ی علی ru-vid.com/video/%D0%B2%D0%B8%D0%B4%D0%B5%D0%BE-WtPel01n6xg.htmlsi=kwjk_hgjUT7xC_4G

باور این‌داستان چرا اینقدر برام سخته؟!چه‌مردای خاصی توی داستان‌بودند؟!!!!!

شما بانوان، حقوق حقه خودتون رو از برادر، پدر، خانواده یا همسر مطالبه میکنید مثل جمله اجازه داد اینستا نصب کنم!

نمی‌دونم چرا بعضی ها دروغ گفتن تو ذاتشونه بعداز آبروریزی. برای خانواده خودش و شوهرش سرعقل اومد خداکنه که همیشه عاقل بمونه بدترین درد دروغگوییه

مثل همیشه عالی مستان جان🙏🌹

وای چقدر خوشحال شدم برگشتنتونو

عجب همیشه پدر و مادر خیر بچه هاشونو میخوان و ی پیرهن بیشتر پاره کردن تجربه دارن و این بچهان ک فک میکنن والدین شون چیزی نمیفهمن شانس اوردی ک شوهرت دوست داشته و برگشتی ب زندگیت

بیچاره امین

خیلی خیلی ممنونم از صدای دلنشین و سرگذشت عبرت اموزتون❤ ایشاله همیشه پایدار باشین

خیلی خیلی طولانیش میکنی وهم خیلی خودتو لوس میکنی صحبت میکنی

عاشق صداتم❤واقعا سرگذشت زیبایی بود😍

ممنون از زحمات تیم چنل داستان زندگی❤

چقد شبیه یه داستان و فیلم هست...😂😂😂😂😂😂😂😂😂

Thanks

واقعا زندگی بچه ها به خونوادشون برمی گرده که عقده ای میشن اشتباهات ما پختگی ماست اشتباه مخصوص آدماست که درس بگیرن ،خوشحالم که سروسامون گرفتی🎉🎉🎉❤❤❤

واقعا سرگذشتا میخکوبم‌ میکنن خیلی قشنگن❤ تا حدودی شبیه زندگی من بود😢

به‌به درود به مستانه جان خوش نوا. مرسی برای داستان و زحماتت گل بانو. 😊❤❤❤🙏🏼🥰😍😘👌🏼🍀👏🏻👏🏻👏🏻.

عالی❤❤

❤️❤️❤️

سلام و درود خدمت شما دوست جانان جان مستانه جان فدای صدای دلنشین و نازنینت بشم عزیز دل ساحلی نازنین دختر 🤝🙏💗💥🌹💫💗💥🌹💫💚💥🌹💫🥰🥰✌️

سلام عالی بود

سپاس از مستان خوش صدا و تیم چنل داستان زندگی❤

مثل همیشه با بیان زیباودلنشین ❤

واي مستان جونم دلم برات تنگ شده بود❤❤❤

❤❤❤❤❤❤

بسیار عالی بود ❤❤❤❤❤ مرسی

❤سپاس

به امید ۱۰K شدنت مستانه جانم. 🙏🏼🥰❤️😍😘😘🍀🤗👍🏼.

Excellent work 👌👌❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍👌👌👌👌❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍👌👍

💜💜💜💜

❤️🙏🏼

سلام داستان زندگی عم انگیزی بود پر نشیب و فراز پیش بینی داستان بسیار سخت بود متشکرم .دوست داشتم

اوخی رفتی ب صدنفر دادی بعد الان داری میگی من خیلی پاک نجیب بودم. اره عزیزم خیلیاشو سانسور کردی. میخاسی بگی همه حقیقت😂😂

😢😢😢😢😢❤❤❤❤❤

❤❤❤❤خوش به حالت چه طلاق وازدواج هایی داشتی..چه پارتی بازیهایی 😊😊😅😅😅😅😅😅😅

سلام مستان جونم❤

داستانهای خوبی روايت می کنیدولی خیلی هاشیه می روید

..

این دیگه ازاون حرفاست شب عروسی دامادبره هیئت خانم بره الواطی کلا داستانه

اینکه میگی رضایت داده این نیست که رضایت بده بدونه هیچی... طرف اعدام نمیشه ولی مطمئنن خانواده امین پول دیه کامل یک مرد رو باید به خانواده پسره داده باشن که رضایت داد... دنیا دنیای پوله

چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی

سلام خیلی وقته صداتو نشنیدم خوشحالم. ❤

خدایا توبه استغفرالله چه کارا😢

سلام خانم محنرم اسم راوی محترم رو میخواستم❤

واقعا انگار بار روی دوش خونوادت بودی مگه شوهر نداشتی چرا رفتی مهمونی 😐چرا اینروزا خیانت عادی شده 🫠 ممنون از مستان خوش صدا ❤خیلی قشنگ بودو غم انگیز

فقط من نفهمیدم ب مادر شوهر دختره چه ربطی داشت

مگه ایران هم بار داره

مگه چکار کرده بود دختر آخه که مستوجب این برخورد در تاکسی بود؟ من تا پایان جونم پذیرای دخترام هستم.

به فرزندانتون سخت نگیرید، اجازه ندید آغوش واقعیت والدین، جاشو به آغوش کاذب دیگران بده

❤❤❤ آخ از دست شما دخترا که همیشه با ندونم کاری هاتون باعث پیر شدن و دلشکسته شدن و حتی سکته کردن ما پدرها میشین منم یه دختر دارم که از سن ۶ سالگی بدون مادر بزرگش کردم و همیشه حواسم بهش بوده همیشه بهش محبت کردم حتی من الان ۱۳ ساله که مجرد هستم و بخواطر اینکه دختر بچه ای بود که همیشه کنار خودم بود و داشت بزرگ میشد و بخاطر اینکه تو اون سن کم من میترسیدم که دخترم درک نکنه که منو با یه خانومی ببینه و این رابطه داشتن رو عادی برداشت کنه و تو سن ۱۵ .. ۱۶ سالگی بخواد با یه پسر دوست بشه و فکر کنه رابطه داشتن عادی هست و تباه نشدن و تو مسیر اشتباه قرار نگیره .. من همیشه مجبور بودم نزدیک هیچ زنی نشم چون دیده بودم وقتی من با خانومی حرف میزدم این خیلی کنجکاو میشد و حساس برای همین من همیشه مجرد بودم هر چند که هیچکس نمیدونه که من چقدر از این تنهایی و این نیاز جنسی عذاب کشیدم به هر حال خواستم بگم تو این شرایط بزرگش کردم دخترم تا سال گذشته به حرفم گوش میداد و هرگز کاری نمی‌کرد که من ناراحت بشم و همیشه میگفت منو خیلی دوست داره و تحمل ناراحتی منو نداشت اما از وقتی که ۱۸ سالش شد مثل اینکه یکی بهش گفته باشه تو دیگه به سن قانونی رسیدی و دیگه مجبور نیستی به حرفش گوش بدی و تو میتونی هر طور که دوست داری زندگی کنی الان نزدیک یک ساله که هر روز داره یاغی تر میشه و من هر چه با نصیحت و زبان خوش و خواهش و تمنا ازش میخوام که این کارها رو نکن همون موقع میگه چشم و قول میده اما باز همون تکرار میکنه مثلاً اول از من خواست بزارم سر کار بره هر چی میگفتم نمیخواد کار کنی میگفت تو به من اعتماد نداری و گرنه سر کار رفتن کار بدی نیست وقتی قبول کردم بعد مدام محل کارشو عوض می‌کرد توی کافه کار میکنه بعد دیر خونه میومد بعد وقتی که سر کار نمی‌رفت میرفت تو شهر شب مورد میگفتم کجا بودی میگفت رفتم یه کم بگردم حوصله ام سر نره و حالا هم هر چی که ماهیانه حقوق میگیره خرج میکنه و حتی ماهی ۴.. ۵ میلیون هم کمکم از من میگیره هر چی هم بهش میگم چکار میکنی این پولا رو میگه خرج میشه تازگی ها متوجه شدم سیگار میکشه وقتی بهش گفتم انکار نکرد در حالی که میدونه منو خیلی ناراحت میکنه اما براش مهم نبود من خیلی دوستش دارم اصلان دوست ندارم فکر کنه بهش اعتماد ندارم و دوست ندارم ناراحتش کنم تاحالا باهاش دعوا نکردم الان دیگه بخدا شب روز ندارم نمیدونم چکار باید بکنم خیلی میترسم بلایی سرخودش بیاره البته این هم بگم چون خودم تو جوانی یه آدمی بودم که از دعوا و درگیری ترسی نداشتم و تو محله مون که جنوب شهر تهران هست آدم سرشناسی هستم متاسفانه چون دخترم مادر هم نداشته تقریبن خلق و خوی منو داره اینم دختر جسور و نترسی هست از این بابت مطمعنم که تا خودش نخواد کسی نمیتونه نزدیکش بشه یه بار هم تو محل کارش یکی از همکارهای پسر بهش نمیدونم چی گفته بوده که این دختر گیلاس بستنی رو لبه لیوان رو زده رو میز شکسته و کتف پسر رو زخمی کرده بود که من رفتم بخیر گذشت طرف شکایت نکرد الان من نمیدونم با این دختر چطور رفتار کنم ترو خدا کسی اگه علم و آگاهی داره که بگه من باید چطور برخورد کنم منو راهنمایی کنه اطلان نمیتونم خودم رو راضی کنم که باهاش برخورد حدی کنم بارها شده به خودم گفتم دیگه بسه بزار بیاد میدونم باهاش چکار کنم اما وقتی که میاد تا میبینمش دلم نمیاد ناراحتش کنم ترو خدا هر کی میدونه بهم بگه من چکار کنم ... ❤❤ شما دخترا نمیدونید چقدر برای پدرهاتون ارزشمند هستین و چقدر شما رو دوست دارن به نظر من هیچ دختری نمیتونه عاشق تر از پدرش رو پیدا کنه .. پدر تمام عشق و علاقه و جوانی و تمام احساسش رو با عشق به دختراشون بخشیدن که فقط یه لبخند از روی صورت ماهتون کم رنگ نشه پس چرا با رفتار های علط سوهان عذاب روح و روانشون میشین چطور دلتون میاد چرا اول یه کاری رو انجام میدین بعد بهش فکر می‌کنید که اشتباه بوده یا نه بعد بخاطر سرزنش نشدن میای و دروغ میگی و باز برای دروغ قبلی یه دروغ دیگه میگین اصلان فکر نمی‌کنید که شاید پدر متوجه دروغ شما شده و اصولا نمیشه به پدر دروغ بگی متوجه میشه و فکر نمیکنی چقدر داری دل پدر رو میشکنی در حالی که پدر همچنان بهت لبخند میزنه و خودش رو به اون راه میزنه که نفهمیده که تو دروغ گفتی ... آخ امان از دست شما دخترا وقتی متوجه میشید که این پدر رو از دست بدین آخ ار دست شما

خب بچه ات چی شد

نه. چرا. میخوابیدی. باهش

خب باسهمیه رفتی دانشگاه انهم پزشکی ولی کی درس میخوندی