امشب به بر من است آن مایه ناز یا رب تو کلید صبح در چاه انداز ای روشنی صبح به مشرق برگرد ای ظلمت شب، با من بیچاره بساز..۲ امشب شب مهتابه حبیبم را می خوام(2) حبیبم اگر خوابه طبیبم را می خوام(2) ٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭ گویید فلانی آمده آن یار جانی آمده مست است و هشیارش کنید خواب است و بیدارش کنید... آمده حال تو، احوال تو سیه خال تو، سفید روی تو ببیند برود..۲ امشب شبه مهتابه حبیبم رو می خوام حبیبم اگر خوابه طبیبم رو می خوام ٭٭٭٭٭٭٭٭٭ خواب است و بیدارش کنید مست است و هوشیارش کنید گویی فلونی اومده اون یار جونی اومده اومده حالتو احوالتو سپید روی تو سیه موی تو ببیند برود امشب شبه مهتابه حبیبم رو می خوام حبیبم اگر خوابه طبیبم رو می خوام ٭٭٭٭٭٭٭٭٭ ماه غلام رخ زیبای توست سرو کمر بسته به بالای توست قند مکرر لب خندان توست ای حبیبم قند مکرر لب و دندان توست ای عزیزم خواب است و بیدارش کنید مست است و هوشیارش کنید گویی فلونی اومده اون یار جونی اومده اومده حالتو احوالتو سپید روی تو سیه موی تو ببیند برود امشب شبه مهتابه حبیبم رو می خوام حبیبم اگر خوابه طبیبم رو می خوام ماه غلام رخ زیبای توست سرو کمر بسته به بالای توست قند مکرر لب خندان توست ای حبیبم قند مکرر لب و دندان توست ای عزیزم خواب است و بیدارش کنید مست است و هوشیارش کنید گویی فلونی اومده اون یار جونی اومده اومده حالتو احوالتو سپید روی تو سیه موی تو ببیند برود امشب شبه مهتابه حبیبم رو می خوام حبیبم اگر خوابه طبیبم رو می خوام امشب شبه مهتابه حبیبم اگر خوابه امشب شبه مهتابه حبیبم رو می خوام حبیبم اگر خوابه طبیبم رو می خوام
🌺 ای کاروان ای ساربان ای کاروان، لیلای من کجا میبری با بردن لیلای من، جان و دل مرا میبری ای ساربان کجا می روی ، لیلای من چرا می بری در بستن پیمان ما تنها گواه ما شد خدا تا این جهان بر پا بود این عشق ما بماند به جا ای ساربان کجا می روی ، لیلای من چرا می بری تمامی دینم به دنیای فانی،شراره ی عشقی که شد زندگانی به یاد یاری خوشا قطره اشکی،ز سوز عشقی خوشا زندگانی همیشه خدایا محبت دلها،به دلها بماند، بسان دل ما چو لیلی و مجنون فسانه شود،حکایت ما جاودانه شود تو اکنون ز عشقم گریزانی غمم را ز چشمم نمیخوانی تو از عاشقی چه میدانی پس از تو نمودن برای خدا، تو مرگ دلم را ببین و برو چو طوفان سختی ز شاخهی غم، گل هستیام را بچین و برو که هستم من آن تک درختی، که در پای طوفان نشسته همه شاخه های وجودش ز خشم طبیعت شکسته... رهی معیری
الليلة عندي حبيبي اللدلوع - يارب ارم مفتاح الصبح في البئر - يا شمس الصبح ارجعي الى المشرق و يا عتمة الليل رفقا معي - الليلة ليلة مقمرة اريد حبيبي - ان كان حبيبي نائما فاريد طبيبي - نائم فايقظوه هائم فنبهوه - قولوله جاء فلان قد جاء حبيب الروح - جاء ليسال حالك ليسال احوالك لينظر بياض وجهك سواد خالك سواد شعرك لينظر و يذهب -
امشب به بر من است آن مایهی ناز یارب تو کلید صبح در چاه انداز ای روشنی صبح به مشرق برگرد ای ظلمت شب با من دیوانه بساز ای روشنی صبح به مشرق برگرد ای ظلمت شب با من دیوانه بساز امشب شب مهتابه عزیزم رو میخوام عزیزم اگر خوابه طبیبم رو میخوام کی باشد و کی، باشد و کی باشد و کی من باشم و وی، باشد و می باشد و نی من گه لب وی، بوسم و وی گه لب می او مست ز می، گردد و من مست ز وی من گه لب وی، بوسم و وی گه لب می او مست ز می، گردد و من مست ز وی امشب شب مهتابه عزیزم رو میخوام عزیزم اگر خوابه طبیبم رو میخوام مست است و هشیارش کنید خواب است و بیدارش کنید گوئید فلونی آمده آن یار جونی آمده اومده حالتو، احوالتو، سفیدرویتو سیهمویتو ببیند برود امشب شب مهتابه عزیزم رو میخوام عزیزم اگر خواب طبیبم رو میخوام ماه غلام رخ زیبای توست ماه غلام رخ زیبای توست سرو کمر بستهی بالای توست ای حبیبم سرو کمر بستهی بالای توست ای عزیزم مجمع دلهای پریشان جمع ای عزیز ای طبیبم مجمع دلهای پریشان جمع ای عزیز ای طبیبم چین سر زلف چلیپای توست ای حبیبم چین سر زلف چلیپای توست ای عزیزم ای مه انور لعل تو شکّر از همه بهتر قند مکرّر جانم جانم قند مکرّر جانم جانم قند مکرّر لب و دندان توست ای عزیز ای حبیبم قند مکرر لب و دندان توست ای عزیزم ماه غلام رخ زیبای توست ماه غلام رخ زیبای توست سرو کمر بستهی بالای توست ای حبیبم سرو کمر بستهی بالای توست ای عزیزم