درود بر استاد شیرین سخن ، بهرام مشیری قسمتی که استاد مثل مسابقه اسب دوانی را زد ، از خنده اشک در چشمانم جمع شد. بی خود به ایشان لقب استاد شیرین سخن نداده ام.
درود یزدان پاک بر شما باد اصلا هیچ پیامبری و امامی از طرف خدا نبوده است و نخواهد بود این ها یک مشت قالتاق پنچر مغز هفت خط شارلاتان بیش نبوده اند مخصوصا محمد به قول زکریا رازی اصلی در ذات خدا نمی گنجد واسطه داشته باشد.
مگر شخص مذهب میتواند روشنفکر باشد؟ اصلا شما روشنفکری را برای ما تعریف کنید ببینم درک شما از روشنفکری چیست؟ انسان روشنفکر بدون هیچ تعصب و پیشفرضی به پدیده نگاه میکند و در باب ان تفکر و قضاوت میکند، مگر اینطور نیست؟ انسان دینی که اصلا مجاز به تفکرنیست! بعد هم تفکر کند که چه بشود؟ مثلا بگوید ۴ ازدواجی خوب نیست و ۱ ازدواجی جوب است یا ۵ ازدواجی خوب است!! خوب تکلیف قران و کتاب چی شد؟ بریزه دور؟ بسه دیگه با این اسلام که میخواهید نخود هر آشی بکنید این همه بیچارگی هنوز بست نیست؟
کجا تغییر و تحول در افکار مذهبیون منجر به رنسانس شد؟ کلی آدم دانشمند مثل کپلر و گالیله با ریسک تکفیر و خطر جانی به مردم ثابت کردند که این کتابهای به اصطلاح آسمانی پر از غلط و چرت و پرت است و فقط نوشته یک مشت آدمهای کم سواد بوده و این راه گشای دوباره نگری عقلی به همه امور شد. دین که اصلاح شدنی نیست. اگر شما قبول کردید که این حرفها از طرف خداست که دیگه قابل تغییر نیست، و شرت لازم برای اصلاح در چیزی تغییر آن است. پدر جان این اسلام شما هم یک چیزیه مثل صدها دین دیگه، دست برداریدید از این حرفها
@Tim Matavž آیت اله بازرگان ،بازرگان ازیه آخوند خر مسلمونتر بود .مصدق گفته بود من اگه اینو بکنم وزیر فرهنگ فردا چادرمیکنه سر بانوان من خودم ازهزارتتدمشیری بهتر اینارو میشناسم .
برادر من اینا مغاطله س این روسی ایست که خرافات را ماله کشی کرد مگه میشه هم به چیزی اعتقاد داشت هم نداشت چیزی که برخلاف عقله چطور میشه قبول کرد از دید من عامی روشنفکری دینی یعنی یه سری عقاید انسانی عصر حاضر رو دراوردن از دین برای و اما اعتقاد به اصلش این آقا برای من عامی حرف نزد لپ کلام رو بگو برادر میخوای بگی دین درسته ولی بعضی ها قوانین ضد انسانی ازش درمیارن برادرم مغاطله س
آقای مشیری من مذهبی نیستم ولی اهل مطالعه و تفکر هستم و به خاطر شغلم ارتباط با طیف گسترده ای از مردم دارم و این باعث شده است که بتوانم انسان ها را به گونه ای ببینم که هستند و بعضی را به نقد بکشانم. بعضی اخلاقیات در روابط انسانی وجود دارد که اگر در گوینده و اندیشمندی دیده شود و در قضاوت گفته هایش لحاظ نشود موجب گمراهی شنونده می گردد .چکیده کلام این است،من در گفته های منطقی آقای دباغ هیچ لغلغه زبان ندیدم،ایشان از اصطلاحات فلسفی به شیوایی تام برای بیان تفاوت بین انسانهای تاثیر گذاری در تاریخ معاصر ایران استفاده کرد که در دیدگاه متکبرانه و یک سو نگر شما همه سر و ته یک کرباس و نادان و مغرض هستند.پیشنهاد می کنم به عنوان یک اصل طلایی کنفوسیوسی حداقل آن چه را به خود روا نمی دارید به دیگران روا ندانید و اهانت نکنید.