من به عنوان کسی که مادر پدرش جدا شده و با مادرش زندگی کرده و الانم ازدواج کرده خیلی خوشحالم چون اگر پدرم تو زندگیمون بود ما پسرفت میکردیم اما با نبود اون تو این ۱۳ سال فقط پیشرفت کردیم .مرسی مامان 💪🏼❤️
معلم ؟ یادمه اول دبیرستان معلم پرورشی انقدر بی فکر بود اومد کلاس گفت درباره خانواده تون بنویسین رو برگه هایی که میدم ... من هیچی نداشتم بنویستم مچاله کردم انداختم سطل آشغال ... چی بگم؟ بابام با خواهر دوستش ازدواج کرد خاواهر مادرش زندگیمون رو خراب کردن مادر فاک داد به زندگی باهاش تموم کرد من موندم با کلی خاطره کنک خوردن و تنهایی شعور معلما خیلی پایینه این موضوع ماله سال هشتاد و پنج بود
@@Mora2510m خوب منم گفتم تا جای ممکن ؛ ولی اینکه کلی مشکل به طور مشخص هست و یه عده میان بچه دار میشن که مشکل حل بشه این فاجعه روی فاجعه است. هر چه قدر هم فرهنگ در جامعه بالا بره بازم این لیبل برای این بچه های معصوم باقی میمونه و خود نبود پدر یا مادر باعث میشه اذیت بشن، پس تا جای ممکن باید اول اطمینان حاصل کرد از طرف مقابل بعد بچه آورد.
من تجربه اینو داشتم ک مثلا مامان بابام سر یه چیز کوچیک بحثشون میشد مامانم میومد پیش من و دردودل میکرد، منم بیشتر از بابام فاصله گرفتم اون عشقی که بین دخترو پدر هس کمتر میشه💔 مرسی ک هستی همه چیو از یه زاویه دیگه بهمون میگی. ای لاو یو به خدا ❤❤🫂
با اینکه نزدیک ۱۱ سال از جدایی پدر مادرم گذشته بنظرم خیلی درست و حق گفتی ❤️ من همیشه حس میکردم چون بچه طلاقم خاصم مخصوصا تو کودکی ولی بهتون قول میدم این خاص بودن اونقدارم بد نیست 🥲 پس سعی کن کنار بیای اینکه بهت میگن بچه طلاق تو رو قوی تر میکنه چون با چیزی جنگیدی که اکثر ادما نمیتونن بهتش فکر کنن حتی 🙃 سعی کن همیشه خوشحال باشی و بجنگ با ادمایی که تو رو محدودت میکنن 😘
من چهار ساله جدا شدم و دخترم الان ۱۲ سالشه ،ولی هر دومون الان بسیار شادتر از قبلیم و دخترم خیلی خوشحاله که دیگه شاهد اون دعواها نیست و خیلی خوشحاله که من دیگه هر روز گریه نمیکنم و حالم عالیه،مرسی شیما از حرفات واقعا بدرد بچه ها مخصوصا خیلی میخوره ،من هیچ وقت نمیذارم به دخترم بگن بچه طلاق و خودشم اصلا همچین حسی نداره ،هر دیدی که به زندگی داشته باشی همونجوری برات پیش میره
خیلیی ممنون که درمورد این مسائل فرهنگ سازی میکنی ❤❤❤ منم یه بچه طلاقم پدر و مادرم وقتی من پنج سالم بود جدا شدن و من با مامانم زندگی کردم با اینکه اون زمون خیلی حس متفاوت بودن میکردم و دلم میخواست خانوادم مثل خانواده های دوستام کنار هم باشن و علاوه بر اون تنهایی پدرمو نبینم .. اینکه بین هر دو گیر میکنی هر کی یه چیزی میگه نمیدونی به کدومشون اعتماد کنی هر کدومشون خودشونو حق میدونن و سعی میکنن تو رو سمت خودشون بکشن و از پدر یا مادرت متنفر کنن با وجود همه اینا همش یه دورس که میگذره پدر و مادرتم بالخره عادت میکنن و مشغول زندگیشون میشن واسه منم همین شد به همه چی عادت کردم الان ۲۰ سالمه و درسته انکار نمیکنم شاید میتونستم بچگی خیلی بهتری داشته باشم ولی سرنوشت رو نمیشه پیش بینی کرد شاید جداییشون جلوی اتفاقای خیلی بدی رو گرفته و یه راه جدید برای من باز کرده🙃🙃🙃 الان تونستم بیشتر مستقل باشم بدون کمک کسی از عهده شرایط سخت بیام پس اگه تازه پدر و مادرتون از هم جدا شدن یا قراره بشن فک نکنین آخر زندگیه.. زندگی شما وابسته به خانوادتون نیست ده روز و بیست روز یه سال سخت میگذره تحمل دوریشون .. بعدش یاد میگیری چطوری باهاش کنار بیای و پوئن مثباتشم خواهید دید قطعا❤🌹
بسیار عالی خوشحالم ازینکه شخصی هست که مفصل و با بیان شیوا این مسائل رو بازگو میکنه شیماجان شما نقش پررنگی در فرهنگ سازی داری ممنونم بابت وقتی که گذاشتی
خیلی خوشحالم ک با شما آشنا شدم شیما جون.😊😊 شما ی بانوی قوی و موفق هستی،بدون هیچ توقعی و خیلی فروتن و باسواد و آگاه و از همه مهم تر برای من با سن کمتون دنیا دیده... ممنونم ک هستی ❤🙏🌷
شیما حرفات قلبمو نوازش کرد منم بچه ی طلاقم و بارها حسرت خوردم از اینکه چرا منم نباید تو یه خانواده ی عادی ک شاید برای خیلیا معمولی ترین چیز باشه ب دنیا نیومدم بار ها حسادت وجودمو گرفت با دیدن بچه ی پنج ساله حتی ک دست پدرشو گرفته ولی یچیزی میدونی درونمه ک نمیزاره جا بزنم نمیزاره یادم بره خودمو مرسی ک این ویدیو رو گرفتی ❤️
از صمیم قلب ممنونم برایه حرفایه زیبا و مفیدت❤️ با تک تک سلولام حس کردم این حرفاتو کاش همه به این درک برسن گاهی رفتن و جدا شدن دوایه درده و بچه هاشون با بودنشون کنار هم بیشتر اذیت میشن🙏🏼
شیما من نه پدر مادرم طلاق گرفتن نه اصلا طلاق دیدم ولی مرسی که بهمون یاد میدی چه جوری با افرادی که بچه طلاقن و شاید خیلی هم دور هستن ازمون رفتار کنیم 🧡🥰
اینکه گفتی مادر با بچه درد دل نکنه کاملا درسته مامان من همیشه باهام درد دل میکرد و منو همه عمر از بابام محروم کرد چون همیشه ازش متنفر بودم ، وقتی جدا شدن با بابام قاطی شدم فهمیدم خیلی هم آدم باحالیه و مشکل از مامانم بوده راستی چشمات شبیه بستنی یخی دو قلوها شده 😁 چقدر مرتبط بود حرفام👏
ولی به شدت معتقدم باید ی قانون راجب صلاحیت بچه دار شدن باشه که ببینن طرف پول داره عقل داره اراده داره لیاقت داره ک ی آدم جدید بیاره به این دنیا یا نه فقط چون میتونه بچه دار میشه مثل همیشه عالی ای💚🌱
مرسی که در مورد ما بچه های طلاق حرف زدی من ۲۹ سالمه تا الان کنار نیومدم باهاش فقط شش سالم بود جدا شدن پدر و مادرم ولی حرفات حالمو خوب کرد ،مرسی که هستی🧡💕
داشتم کامنتارو میخوندم کامنت شمارو دیدم ببین گاهی جدایی بهتر از به اجبار کنار هم زندگی کردنه من روزی هزار بار از خدا میخام مامان بابام جدا شن خیلی زندگی اجباری بده
چقدر خوبه کسایی هستن که میان مسائل و اتفافات جامعه رو از دید جدید و بعد دیگه ای بهش نگاه میکنن و چقدر خوبتره که این نسل و ماها آدمایی مثل شماهارو داریم و از این حرفا یاد میگیریم که دیگه مثل ادمای قبل و نسلای قبلمون نباشیم و کارای اون هارو کور کورانه تقلید نکنیم
چقدر دردناک که توی جامعه ایران بچه بازی (ازدواج با دختر ۱۳ ساله) انقدر طبیعیه و کسی نمیگه اون مرد بیماره. هر جای دیگه دنیا این عمل بسیار قبیح هست و مجازات زندان داره🙄🤦🏻♀️
من ۱۲ سالمه و وقتی که فقط یک سالم بود مادرم ترکم کرد و من با پدرم زندگی میکنم و همیشه نبود مادرم رو حس میکنم اما با خودم میگم اگه اون منو ول کرده حتما لیاقت من رو نداشته 💔🖤😇 و ازت ممنونم شیما چون من همیشه ویدیو هات رو میبینم و کلی چیز یاد میگیرم 🙂❤
من به عنوان دختری ک پدر مادرش ۱۴ ساله جدا شدن و کلی مشکل با خانواده پدریم گذروندم و پیش مامانم زندگی میکنم به کمک مامانم الان ب جایی رسیدم ک همه ارزوشونه جای من باشن(: من فقد خودمو نباختم و همیشه بعد از هر مشکل قوی تر ادامه دادم🙂
شیما مرسی ازت واقعا منم بچهای بودم که بخاطر این عقاید غلط یه عمر سوخت البته الان که تازه دارم وارد سن جوونی میشم این مسائل خیلیحل شده تره ولی سالها جنگیدم و تو تنهایی اشک ریختم تا رسیدم به این نقطه که رها کنم ، ببخشم و وجودیت خودم رو از این مسئله جدا کنم و الان من دارم به پدر ومادرم قدرت میدم تا کاریکه سالها از انجامش ترسیدن رو انجام بدن ، همه به من میگن آینده تو، تو خطره ! ولی من فقط میخندم به این تحلیل ها و نگاههای اشتباه و به همشون میگم زندگی من توی تمام او لحظات سخت و اون شبهاییکه به خود کشی فکر کردم برای اینکه شاید با نبود من همه چیز حل بشه توی خطر بود نه الان که دقیقا میدونم شماها نگران من نیستین فقط دنبال یه سوژه برای سرکوب کردن من و خانوادهام هستین و دیگه حرف هاتون مهم نیست ... رسیدن به این نقطه آسون نبود ولی الان میدونم که من از خیلی ها قویترم و این اتفاقات هرچند تلخ ، منو تبدیل به این آدم کرد ... اگر بچهای هستی که توی شرایط من بودی یا الان توی این شرایط هستی فقط اینو بدون که واقعا بقول شیما تو قدرت اینو داری که تعیین کنی حرف های دیگران در این مورد چقدر مهمه ... لبخند بزن بهشون و عبور کن ، پر قدرت زندگیتو بساز ، نتیجه زندگی تو به همه ، همه چیز رو نشون میده ... و اینو بدون ارزش تو رو روابط پدر و مادرت تعیین نمیکنه اون چیزیکه تو واقعا هستی تورو ارزشمند میکنه :)))))
هه این که چیزی نیس پدر بزرگ مادربزرگ من مامانم و زور میکنن طلاق بگیر مامانم نمیخواد دیگه دلم ازشون پر شده به فکر منی که نوه شون هستم نمیگن این بچه طلاق میشه کینه گرفتم ازشون
ممنون بابت ساخت ویدیو واقعا بچه های طلاق خیلیی مظلوم واقع میشن در بیشتر مواقع با اینکه بیشترین اسیبم میبینن و هرچقدر این دور و ور بچه ها انسان های بی سواد باشه اسیبم بیشتر و بیشتر میشه(: اونام مثل بقیه ان برچسبی به اسم بچه طلاق روشون نیست!!
من اگر طلاق تو زندگیم اتفاق نمیافتاد الان ته تهش ازدواج کرده بودم و حامله بودم یا دنباله دوستپسره بهتری بودم ولی الان هدف دارم و هر روز دارم میلیونی کار میکنم و زندگیمونو روز به روز قشنگتر میکنم و دورادور میشنوم که اون به اصطلاح پدر هنوزم همون عنیه که بوده و شرمندهم که اسم همچین آدمی تو شناسناممه
مرسی شیما💖 واقعا لازمه ماها یاد بگیریم که اگه تنشهایی بوده بین خانوادهمون یا حتی طلاق اتفاق افتاده بین والدینمون، در هیچ صورتی خودمونو نبازیم و حتی از اینم مهمتر اینه که حواسمون باشه خود ما هیچ وقت هیچ وقت زندگی اونمدلی برای فرزند آیندهمون نسازیم
بدیه تنفر از پدر یا مادر رو ما بچه های طلاق میفهمیم چون میبینیم کی بیشتر ظالمه بعد با ی ذهن کوچولو و مریض شده تعاریف مختلف مامان بابامون رو از هم داریم و همیشه میریم سمت عمدتا مادره ک نقش قربانی بازی میکنه .... باید این نقش قصاب و قربانی رو جلو ماها بازی نکنن چون من خودم از مامانم بدم میومد و میاد چرا چون اون از بابام بد میگفت ولی وسط دعواشون اگر مامانم حرفی میزد من گوش نمیدادم بابام سریع میگفت مادرته باید بهش احترام بذاری و این عکس قضیه ی مادرم بود
@@nillinilli کاملاً متوجهم و درکت میکنم و نمیشه توقع داشت از اون بچه که حقیقت رو بفهمه .. اما من واقعا با منطق به ماجرا نگاه میکنم و میبینم مامانه من هروز داشت کار میکرد و پدره من فقط ی مصرف کننده بود حتی خونه هم نداشتیم و تو اتاقی از مادربزرگن زندگی میکردیم و همه الان از مامانم حلالیت میطلبن چون پسرشون واقعاً زندگیمونو نابود کرد مخصوصاً جوونی مامانمو ولی ... مامانم وقتی دید که اعتیاد پیدا کردع و منو کتک میزنه بیشتر تحمل نکرد و جدا شد و اومد تهران که نخواد شهرستان بمونه و تهش مجبور به ازدواج مجدد بشه و به اصطلاح برای من ناپدری بیاره که زندگیم بدتر بشه و الان وقتی به اینکه اگر طلاق نمیگرفتن فکر میکنم میفهمم که مادرم هیلی شجاعت بخرج داده و آینده و زندگی منو نجات داده:)
@@aymafeyzy5916 متاسفانه پدر مادر من از هم جدا شدن ولی هنوز با هم زندگی میکنن ی اعتیاد بیمار گونه ب هم دارن ک باعث شده من هر روز با اینا درگیر باشم چون پدرم با کسی داره زندگی میکنه ک رسما بچگی و نوجوونی و نصف جوونی منو ب فاک داد
واقعااا گریم گرفت دختر همسایمونو توی همین ۱۳ سالگی شوهرش دادن به ی مرد ۲۴ ساله اینقدر دختررو اذیت میکرد و میزد که دختره همه جای بدنش کبود بود .فقطم ۶ ماه زندگی کردن نکنید تورو خدا بچه های کوچکو شوهر ندین
مثل همیشه عالی این چیزی که سر بچه ها خالی میکنن به وضوح دیدمش که مثلا میگن بخاطر بچمون باید تحمل کنیم یعنی چی بخاطر ما؟ با یارو مشکل داری بخوای دعوا کنی ما ببینیمت و اینجوری بدتر بشیم نباشید پیش هم خیلی بهتره . شیما خیلی ویدیو هات رو دوس دارم؛)❤
شیما واقعا تک تک حرف هات رو زندگی کردم و میدونی مردم عموما همیشه وقتی حرف بچه طلاق می یاد خیلی برخورد مضخرفی دارن ولی من قبلا ارزو می کردم، با تمام وجود آرزو می کردم ای کاش بچه طلاق بشم ای کاش فقط تمومش کنند اون سال اول من با گریه از مامانم می خواستم که طلاق بگیره می دونی طلاق همیشه هم بد نیست گاهی بهترین تصمیمیه که دو نفر در مورد زندگی شون می تونن بگیرن
این حق مادر های ماست که زندگی خوبی داشته باشن ، اگر ندارن پس جدا شن و ما هم باید پشت شونباشیم تا بهترین زندگی داشته باشن و چون مادرن خودشون بخاطر ما بدبخت نکنن
شیما من توی ۱۳ سالگی بچه ی طلاق شدم ۳سال اجازه ندادن مادرم رو ببینم به جای مادرم باید رفتار میکردم هرز پریدنای بابام رو میدیدم و عمه هام ازم میخواستن ک جلوشو بگیرم من منه بچه ی ۱۳ ساله چند وقت ک گذشت من نمره های درسیم خیلی پایین اومد و یک روز پدرم اومد و گفت ک میخوام زن بگیرم من خوشحال گفتم باشه حتی خواستگاری هم رفتم اما همش همه بهم میگفتن تو چرا احساس نداری اجازه نده جای مادرت رو پر کنه من خیلی تلاش کردم اما نشد ک برگرده زن ک گرفت زنش من رو بیرون کرد از خونه ی پدریم و من رفتم خونه ی پدربزرگم روزای خیلی سختی بود از همه جا ترد شده بودم اما درسم رو بهتر کردم نشد مثل اول اما بهتر شد روزی رسید ک تونستم برم پی گیر مامانم بشم و هم رو دیدیم و چندین سال تو اوضاع بد حرف خانواده و مردم و دعوا با بقیه گذشت اینقدر سخت بود ک نگو یه لیبل بچه طلاق خرده بود بهم انگار ک بدکاره بودم تو سن ۱۷ سالگی با یه پسر خوب آشنا شدم ازم خواستگاری کرد اما خوانوادش چون فهمیدن ک بچه طلاقم مخالفت کردن اما ما بعد از ۲سال و ۹ ماه تلاش عقد کردیم الانی ک دارم اینو میگم من ۷ساله ک ازدواج کردم و از خودم یه زن قوی ساختم و اجازه ندادم دیگه کسی برچسب بزنه بهم پدرم رو نمیبینم دیگه و این که تا همین الانش جرئت نکردم بچه دار بشم چونکه یه وقت نکنه یه بچه طلاق دیگه درست بشه
عزیزم با یه مشاور خوب در ارتباط باش که هم ذهن تو رو آماده کنه هم بهت یاد بده چطور در این مورد روحیه شوهرت رو بهتر بشناسی هرچقدر قلبا از زندگیت مطمئن تر باشی بهتره فقط از این دید بهش نگاه نکن جامعه ها نسبت به ازدواج های بی فرزند خیلی بی رحمه راه حل مشکلت این نیست . برات بهترین ها رو آرزو میکنم عزیزدل