اشک ریختم در جنگ بدنیا آمدم همون سالها همون سن ساکن اهواز بودم و تک تک صحبت ها و پناهگاه و ... برام تداعی شد هر جایی که جنگ میشه من بی هوا حس غم دارم و فرقی نمیکنه کجا باشه و چقدر گذشته باشه زندگی یک تکراره در شکل های دیگه عالی بود خیلی بی نظیر بود این مصاحبه ❤❤❤❤❤
من یه مهاجرم، بیش از دو سال میشه که به ایران نیومدم، و بسیار دلتنگ ایرانمم. این قسمتتون، مثل بقیه ی قسمت ها که درباره ی مهارجت همیشه حرف زده شده، منو به فکر فرو برد، و باید بگم، جمله ی علی ضیا درباره ی خوشبختی که میگه خوشبختی وابسته ی لوکالیته و آدم های دور و برت هست رو زندگی کردم. گاهی فکر میکنم فقط بدبخت نیستم، ولی گویا تصمیم مهاجرتم فقط مهاجرت از ایران نبود، مهاجرت از خوشبختی هم بود؛ اما، دوست دارم در خوشبختی بمیرم و حتما روزهای آخر عمرم به هم قطار های قدیمیم میپیوندم. دوستتون دارم، ممنون از برنامه ی قشنگ تون و ممنون بابت ادای دین تون به فرهنگ این کشور.
من شخصا به عنوان مدرس ادبیات پایه یازدهم ودوازدهم ،خیلی مطالعه کردم وبه این نتیجه رسیدم که باتلاش زیادتوی ایرانمان بهترین زندگی روخواهیم داشت،دراذهان ایرانیان رکودفکری رودرجوانمان دراین کشوررواج دادن اماباتلاش خیلی خیلی زیادمیشه زندگی نسبتا مرفهی درایران داشت.دخترم وپسرم تحصیلکرده وبسیارتلاشگرهستن البته ازپله ی اول.
غم جز لاينفك قصه تمام ادم هاى امروزى شده ….فكر كنم مردمانى كه از فرهنگ و سنت ها و باورهاى ملى خود دور ميشوند محكوم به تكرار غم در همه ابعاد زندگى خواهند بود💔
نسیم مرعشی رو چندبار وقتی دانشجو بودم دیدم. یک بار هم تو خوابگاه..و نمیتونم بگم چقدر این دختر مهربون و دوست داشتنی بود...و چقدر نثرش و کلماتش از عمق وجود هم نسل هاش میاد. ممنونم از انتخاب به جاتون آقای ضیا و ممنونم از نسیم عزیز که افتخار داد تا باز هم حرف های آشنا بزنه.
مرسي علي ضيا عزيز از برنامه فوق العادت من در المان زندگي ميكنم و تمام گفتگوهاتونو ديدم و لذت بردم اين گفتگوتون انقدر صادقانه بود و واقعي كه خيلي لذت بردم همچنان موفق باشيد 😘😘😘😘
جالب بود از این جهت که از این آدم های سفارشی نیاورده بودین. خانم مرعشی که یک جورهایی در زمینه ادبیات کودک و نوجوان همکار محسوب می شن البته ایشون مولف و من مترجم هستم، بسیار صادقاته و صمیمی حرف زدند
گفتگوی بسیار خوبی بود. خانم مرعشی من از علاقه مندان و شاید بشود گفت از همکاران شما هستم. وقتی میخواستم از ایران خارج شوم کتابخانه حدود ۱۰۰۰جلدی ام را بخشیدم و یک کتاب از شما رو نگه داشتم. البته حدود ۵۰ جلدی را که خیلی دوست داشتم نگه داشتم. امیدوارم بتونم بیارمش. حال منو خوب کردید.
سال ۸۸ واقعا برای ما دهه شصتی ها رقم زننده خیلی چرا بود. من هم متولد ۶۲ هستم. سال ۸۸ پذیرش تحصیلی اسپانیا گرفتم که دقیقا به دلیل شلو غی ها ویزا ندادن. رفتم مالزی یه فوق گرفتم یعد فلوشیپ آلمان و گرفتم و دکترا که تموم شد فلوشیپ فوق دکترا انگلیس گرفتم . الان چهل سالمه و تو انگلیس تو کمپانی زیمنس کار میکنم و سال های زیادی از ۸۸ گذشته و من الان توی این نقطه از زندگیم خیلی چیز ها رو از دست رفته میبینم و افسردهگی شدید همیشه با منه
با احترام ، پسرم از یوتیوپ شنیدم و علیرغم اینکه به دلیل مشگل بینایی دیگه امکان خواندن کتاب رو ندارم و دائم بصورت پادکست و .. فقط گوش میدم اما اینبار تفاوت داشت دائم منتظر بودم دوربین برگرده حس صفحه تلویزیونی که لامپ تصویرش سوخته فقط صدا داره ..ولی چقدر منظره زیبا بود چقدر دلم برای وطن تنگ شده ایکاش میشد پنجره رو می تونستم باز کنم نفس بکشم 🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹
ممنون از تلاش و دغدغه مندیهایی که برای رشد فرهنگی جامعه دارین به نظر من تُن صدای خانم مرعشی شبیه خانم سحر دولتشاهیِ وقتی تصویر نیست تخیل آدم فعال می شه😅
۵ سال سفارت انگلیس تعطیل شد و ناخواسته با اینکه همه چیز درست بود مانع مهاجرت شدن و این هم بسیار برام دردناک بود و سالها بعد امکانش فراهم نشد و دچار افسردگی شدم که دلیلش رو بعدها متوجه شدم و چقدر مهمان شما تجربه های شبیه من داشت به عنوان هم نسل من ....
حظ بردم،تشکر فراوان بابت برنامه خوبتون مهمان فوق العاده ای که داشتین(اشکمون رو درآورد) آقای ضیا دمتون گرم برای برنامه خوبتون و خودتون که اینهمه درجه یک شدین🎉 به امید روزهای خوب و روشن به امید دیدن نور تو تاریکی
مرسی برای این گفتگوی عالی. یک جایی درباره ی روشنفکر صحبت کردید. "مردم" رو از "روشنفکر" جدا کردید و پرسیدید روشنفکر کجاست؟- مساله اینه که روشنفکران گمنامی وجود دارند که دقیقا "در میان مردم" هستند و میلی به نمایش خود ندارند چون کاملا آگاهند که خود واژه ی روشنفکر انحصاری شده
Besyar jaleb bood va ghamangiz, man be onvane yek Irani dar kharej az Iran (Mohajerate shakhsi ke moshkelate panhandegan ejtemaie va siasi ro nadashtam) az nazdik in masael ro hes kardam va tajrobe va jaye basi taasof 😥🙁 va jaye basi andishe be donbale elate in mohajerahtaye nakhaste "be omide roozhaye roshan baraye keshvare azizemun IRAN" 🙏🙏🙏
من ۳۲ سالمه و حدود ۶ ساله مهاجرت کردم و هر چی زمان میگذره بیشتر احساس خوشبختی دارم و از تصمیمم راضی هستم با اینکه تو ایران از لحاظ ازادی و رفاه تو خانوادم خیلی راحت بودم، ولی چیزی که اینجا هست و من و خوشحال میکنه برخورداری از هویت شخصیه به عنوان یه زن...! درسته هویت ملی و پشت سر گذاشتم اما به عنوان یه انسان حق و حقوق برابر تر و منصفانه تری دارم و به عنوان یه فرد مستقل هویت دارم، نه دختر پدرم، خواهر برادرم یا همسر شوهرم...! چیزی که تو ایران هیچ وقت حسش نکردم چون خارج از محیط امن خانه و خانواده همیشه زیر چتر قوانین مرد سالار بودم.مهاجرت خیلی شخصیه و واقعا هیچ کسی نمیتونه دیگری و تو این راه راهنمایی کنه...درسته در اینده بچه های من هیچ وقت طعم الوچه های دربند و بلال های زیر پل پارک وی و اش سید مهدی و ... نمیچشن ولی به جاش مجبور نیستن با مقنعه چونه دار برن مدرسه، سیبیل و ابروهاشون سر صف چک بشه... گشت ارشاد به زور نمیکنتشون تو ون... . قبل از مهاجرت تعریف مشخصی از ارزش هاتون داشته باشین تا بتونین بهتر تصمیم بگیرین❤️ مهم حال خوب دلتونه، هر جایی که باشین☺️❤️
من سال ۱۳۹۳ به سویس مهاجرت کردم و کاملا میدونستم با ۱۹ سالگی چکار میکنم و وقتی ازم میپرسیدن چرا میری میگفتم من تو کشور خودم و میان این همه دوست و اشنایی هم احساس تنهایی میکنم و در کشوری که حتی اختیار ندارم رنگ تیشرتم مقننه و حتی و افکارم را داشته باشم جای من نیست و خوشحالم که دخترهام را با قدرتی به خودشون و ازادی روحشون بزرگ کردم در سویس که کارهای عالی میکنن که خوشبخت باشن دلشون شاد باشه و هیچ چیزی نتونه جلوشون را بگیره .......مثلما دلتنگی برای کشورم هست برای خاکم و گذشتم که یگه الان هم همه اونها در ایران از بین رفته و حاضر نیستم مثل ملتی که خودشون را گول میزنن که حالم خوبه باشم 😢 به امید ازادی ایرانم