Тёмный

بحث راز (۱)، رازدانی و رازداری در عرفان و اندیشه مولانا - از زبان عبدالکریم سروش 

Aram Nobarinia
Подписаться 8 тыс.
Просмотров 10 тыс.
50% 1

فایل صوتی اصلاح شده :
drive.google.com/file/d/0B-I-...
----------------------------------------------------------------
اساسا عرفان علم راز دانی و راز شناسی است و اگر ما قائل به راز نباشیم در این عالم ما چیزی بنام عرفان نداریم.
اصلا این کلمه راز مختص عالم عرفان و معنویت است و راز دانان نیز همین عارفان هستند و به همین سبب اشباع هم نمی شوند. بلکه معتقدند که اگر رازها فاش شود این عالم ویران میشود و باید راز به شکل راز باقی بماند و نمی تواند کشف بشود و در اختیار همگان قرار بگیرد.
ما چو واقف گشته ایم از چون و چند
قفل بر لبهای ما بنهاده اند
تا نگردد رازهای غیب فاش
تا نگردد منهدم نظم معاش
تا ندرد پرده محنت تمام
تا نجوشد دیگ حکمت نیم خام
از زبان یک رازدان میگوید که نظم معاش منهدم میشود اگر راز فاش شود.
آثار غزالی را فی المثل اگر بخوانید مینویسد و مینویسد تا به جایی میرسد که میگوید ما اینجا به علم مکاشفه رسیدیم و دیگر من نمی توانم دم بزنم و ادامه نمی دهم.
علم مکاشفه همان علمی است که از رازها سخن میگوید در مقابلش علم معامله قرار دارد یعنی همین علومی که علوم رسمی نامیده میشود اعم از فقه یا فلسفه یا کلام و یا هر چیز دیگری شبیه به آن. در آن زمینه ها بسط کلام میدهد و داد سخن میدهد اما وقتی به مکاشفه میرسد میگوید اولا اینجا زبان مرغان لازم است که ما جز به رمز در باره آنها نمی توانیم سخن بگوییم بلکه مجاز هم نیستیم که در باره آنها سخن بگوییم.
خود مولانا بارها به این مواضع میرسد و نزدیک میشود و میگوید بر لب بامی این مست مدام، پست بنشین یا فرود آ والسلام.
یکی از جاهایی که مولانا این را میگوید قصه بایزید است که آمد و ادعا میکند من خدا هستم:
با مریدان آن فقیر محتشم
بایزید آمد که نک یزدان منم
گفت مستانه عیان آن ذوفنون
لا اله الا انا ها فاعبدون
چون گذشت آن حال گفتندش صباح
تو چنین گفتی و این نبود صلاح
گفت این بار ار کنم من مشغله
کاردها بر من زنید آن دم هله
حق منزه از تن و من با تنم
چون چنین گویم بباید کشتنم
چون وصیت کرد آن آزادمرد
هر مریدی کاردی آماده کرد
مست گشت او باز از آن سغراق زفت
آن وصیتهاش از خاطر برفت
...
چون همای بی‌خودی پرواز کرد
آن سخن را بایزید آغاز کرد
عقل را سیل تحیر در ربود
زان قوی‌تر گفت که اول گفته بود
نیست اندر جبه‌ام الا خدا
چند جویی بر زمین و بر سما
آن مریدان جمله دیوانه شدند
کاردها در جسم پاکش می‌زدند
هر یکی چون ملحدان گرده کوه
کارد می‌زد پیر خود را بی ستوه
هر که اندر شیخ تیغی می‌خلید
بازگونه از تن خود می‌درید
یک اثر نه بر تن آن ذوفنون
وان مریدان خسته و غرقاب خون
هر که او سویی گلویش زخم برد
حلق خود ببریده دید و زار مرد
اصل مطلب را انکار نمی توان کرد که یک چیزی فراتر از علم و فراتر از فلسفه وجود دارد که نامش راز است.
در تعبیر غزالی و مولانا یک حقیقتی بنام غفلت وجود دارد که مانع از دانستن راز میشود و این جهان به این غفلت قائم است و اگر این غفلت نباشد جهان ما بهم میخورد.
پس ستون این جهان خود غفلتست
هوشیاری این جهان را آفتست
...
-------------------------------------------------------------------
منبع :
مدرسه مولانا جلال الدین School of Rumi
شــرح مثنــوی - دفتــر نخسـت - جلسه هشتم
عبدالکریم سروش

Опубликовано:

 

27 сен 2017

Поделиться:

Ссылка:

Скачать:

Готовим ссылку...

Добавить в:

Мой плейлист
Посмотреть позже
Комментарии : 7   
@roohollahariana5450
@roohollahariana5450 6 лет назад
هرکه شدمحرم دل درحرم یاربماند وانکه اینکارندانست درانکاربماند
@salarkingdozd2742
@salarkingdozd2742 6 лет назад
گفت من آنم که آنم 🙏
@bluelife9503
@bluelife9503 4 года назад
صدا بسیار ضعیف است درست شنیده نمیشود
@sirousmalek2876
@sirousmalek2876 5 лет назад
why you donat stop using arabic word ..?/ if you blive yourself parsi ,and irani>>>>?????????????????
@sinaahmadi5577
@sinaahmadi5577 3 года назад
شما که خودت رو parsi و irani میدونی چرا از زبان انگلیسی لستفاده میکنی ؟
@homayunrahyar528
@homayunrahyar528 3 года назад
Can you write in Farsi? 😝😅😅😅😅
Далее
The best home workout !! 😱😱
00:27
Просмотров 10 млн
راز دعا
1:06:01
Просмотров 61 тыс.
رازهای مثنوی
57:59
Просмотров 122 тыс.
بهترین سخنرانی دکتر سروش
1:27:33
Просмотров 528 тыс.