Very helpful. This info allows me to reflect and see through her personality of my beloved narcissist. I am glad that she is out of my mind and hart. Although she is still around. Thank you. 🤩🙂💓🙏👌👍
به شدت ترس از ترک شدن و تنهایی دارن..برا همین تا جایی که بتونن و تا خرخره روزشون رو با برنامه های مختلف پر میکنن..و تو میمونی که اون چه خلایی داره که انگار همیشه باید یکی کنارش باشه..کاری برا انجام دادن داشته باشه..ورزش..هنر..کار..فیلم..هر جوری که بگی روزشون رو پر میکنن که تنها نشن..ولی درونشون پر از احساس خلا و خشم از تنهایی هست..
دقیقاً، همیشه باید سرگرم باشه ، دور و برش شلوغ باشه و حتماً باید چند نفر باشن، رفتن خونه پدر و مادر و خواهر و برادر و مهمونی رفتن و مهمونی دادن های مداوم و بیرون رفتن و خرید و تفریح و مسافرت های متنوع و دور و نزدیک از یک روزه تا چند روزه ، به خاطر درون پر آشوبشون هیچوقت نمیتونن تو خونه زندگی و با همسرشان شاد و خوشحال و راضی و آرام باشن و هیچ توجهی هم به نظر و خواسته ی همسرشون ندارن
❤ سلام خانوم آقا،خودشیفته جونی 😜 نوش دارو تو شعر گفتم بخونی 😘 ❤ زه حقیقت گر ببندی احد پیمان تا رعایت میکنی نیستی پریشان گر به نیکی روی کنی خوشبختی با صداقت میشود هر دردی درمان ❤ تنها با رعایت صداقت درافکار، و گفتار،وکردار مان موفق و خوشبختیم ❤
خودت خودشیفته هستی !! ولی ممنونیم ازت که کوشش کردی نقطه ضعفت رو بگی ، ولی احساس گناه زیادی به ما دادی امیدوارم که ، هدفت ایجاد احساس گناه در ما نبوده باشد
ممنونم من نمیدونستم شوهرم خودشیفته هست و متوجه خیانت هاش شدم خودمو سرزنش میکردم کجا خطا کار بودم ،تصمیم به طلاق گرفتم و پروسشو شروع کردم ،همش میگفتم چرا حتی پیگیر نیست،الان میفهمم اصلا فاقد احساس هست و انتطار من کاملا بیجا بوده
خانم دکتر سلام من ۱۴ ساله در دام ی فرد خودشیفته پارانوییدی و نارسیستی و کنترلگر افتادم و من رو نابود کرده یعنی از من ی مرده ی متحرک بی اراده ساخته و دست بردارم نیست حتی با اینکه طلاق گرفتم در خارج از کشور هستم ولی همچنان با ترفند های مختلف می خواد منو نگه داره الان من ۴ ساله به مرز کنون روانی رسیدم از خونش ۴ ساله پیش فرار کردم اول گفت می خوای منو تنها بزاری من دلم سوخت برگشتم بهش زمان دادم دوباره چون بهم اصلا تو این ۱۴ سال دست نزده بعد یک سال گفتم می خوام برم گفت بیا با هم درست کنیم گفتم تو من همه چی مرده از من توقع نداشته باش خانم دکتر متاسفانه حالا که فهمیده من با شخص دیگه ای رابطه دارم صد درجه عوض شده می خواد نزدیکی کنه باهام ولی من نمی تونم بهش اعتماد کنم من و کلا مریض کرده همش می گه بودی بعد که فهمید من می خوام برم گفت بری بدبخت میشی حالا هم که می گه جوونیم و ازم گرفتی نفرینم می کنه خانم دکتر من الان ۴۲ سالمه و ی زنم که فقط اسم این آقا روم بوده مدام جنگ روانی راه می انداخت مدام تو کش و قوص نمی دونم حالا بعدا سکس می کنیم زمان منو سوزانده و الانم همچنان دست بردارم نیست چه کار باید بکنم خانم دکتر نه سرمایه ای که داشتم و دارم نه تو این چندین سال پولی بهم داد تازه کار کردم ازم گرفت تمام موهام و سفید کرده آرامش فکری ندارم ی لحظه نمی تونم تنها بخوابم ۴ سال پیش قبل فرارم بهش گفتم بیا مشاوره بگیریم نیومد گفت من احتیاج ندارم خودت برو دکترها هم می گفتن تنهایی نمی شه منم نمی تونستم خودم و پیدا کنم رفتم ایران دکتر تشخیص داد من دو قطبی هستم و شک مغزی دادن به من من متاسفانه خیلی آسیب دیدم باید چی کار کنم؟
دوست عزیز دیگه بهش بها ندین دروغ میگه بازیتون میده اونا عوض نمیشن ، فقط میخاد کاری کنه که رابطه جدید تون خراب بشه وقتی به خاستش رسید همو اش وهمون کاسه میشه نمیتونه قول کنه که با کسی دیگه باشین برا همین فیلم بازی میکنه
@@sussan2019 دقیقا می دونم همین قصد رو داره من توی آلمان هستم هنوز برای ثبت طلاق نیومده با من سفارت من برج ۴ میلادی نوبتمه و بعدش می خوام برم ایران ولی الان چون از نقشه ی من با خبر شده مدام داره منو بازی می ده و زمانم رو می سوزونه ما در اصل آذر ماه وقت سفارت داشتیم بهونه آورد که هوا سرد نمیام بزار برای وقتی که هوا خوب شد من بی اراده بی انگیزه و بی هدف شدم توی تاریکی با هزار اشتباه دارم می رم جلو همه چی بهش گفتم حتی آب پاکی رو ریختم رو دستش ولی خیلی سمج می خواد همه چیو عادی سازی کنه تو زمان هر روز کنترلم می کنه از صبح که کی ره سر مار منم با خودش می بره سایه به سایه با منه خراب و داغونم مجبور شدم به خاطر آروم کردنش از کیس احساسیم فاصله بگیرم حالا مشکلم خیلی بیشتر شده من ببخشید اینو میگم واژن من خشک شده حالت جنون بهم دست میده بعضی وقت ها از کنترل خارج می شم و واقعا به مرز عصبانیت شدید می رم خیلی سخته مهار کردن رابطه من داغون شدم ولی از پوسته ی من دست بر نمی داره می گه از قصد خودتو به مریضی زدی من ۱۰ سال به همه جور سازش رقصیدم سایه به سایه باهاش هر چی گفت کردم تا خودمو از دست دادم حالا انتظارش همونه از من و نمی خواد باور کنه من دیگه نمی خوام این رابطه رو من خودم و ندیدم فقط برای اینکه این آروم باشه به خاسته های بی منطقش همه جوره تندر دادم حالا که دیگه همه چی تموم شدس دنباله رابطه هست ولی اونم چی بازم با همون شرایط کنترل کنترل کنترل همه جا جای کن تصمیم گیری می کنه به من نمی گه تا زمان همه چیو بهم بگه حالم خیلی بده تو این غربت لعنتی گیر افتادم تمام سال‌های طلایی زندگیم و به پای آدمی گذاشتم که تازه فهمیدم روانی بوده من مجبور بودم با تمام وجود باورش کنم چون کوچکترین تظاهری رو احساس می کرد بیرونم می کرد منم کلی دول به عنوان جهازیه داده بودم مجبور بودم برای گرفتن اقامتم با هاش باشم و اینجور شد که خودم حل شدم توش موقعی به خودم اومدم که خودم و نجات بدم که دیدم از دست رفتم 😭😭😭😭😭😭😭
