من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطف ها مي کني اي خاک درت تاج سرم
دلبرا بنده نوازيت که آموخت بگو
که من اين ظن به رقيبان تو هرگز نبرم
همتم بدرقه راه کن اي طاير قدس
که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
اي نسيم سحري بندگي من برسان
که فراموش مکن وقت دعاي سحرم
خرم آن روز کز اين مرحله بربندم بار
و از سر کوي تو پرسند رفيقان خبرم
حافظا شايد اگر در طلب گوهر وصل
ديده دريا کنم از اشک و در او غوطه خورم
پايه نظم بلند است و جهان گير بگو
تا کند پادشه بحر دهان پرگهرم
تفسیر اول فال
قدر خود را بدانید و اعتماد به نفس خود را حفظ کنید. خودکمتربینی از موانع اصلی برای رسیدن به اهداف و آرزوها است. شما هم با سعی و تلاش می توانید دستاوردهای بزرگی کسب کنید و به مقام بالا برسید.
برای رسیدن به خواسته ها تلاش کنید و امید خود را از دست ندهید. همواره به یاد خداوند باشید و نماز و عبادت را فراموش نکنید.
تفسیر دوم فال
انسانی متواضع و فروتن هستی، خودنمایی و تکبر را دور از شأن خودت میدانی، از این رو همگان به تو توجه دارند و دعای خیرشان را بدرقه راهت میکنند. اما تواضع هم حدی دارد؛ خودت را دست کم نگیر. تو هم میتوانی مثل دیگران دست به کارهای بزرگ زده و به جایگاه و مقامی والا دست یابی. کمی همت و امید لازم است. نماز و ایمان فراموشت نشود. زمانی به وصال یار و حاجتت میرسی که تمام سعی و اهتمام خود را به کار ببندی. اگر نیاز است به سفر بروی، حتماً این کار را انجام بده. هدیهای گرانبها در انتظار توست.
غزل شماره ۳۲۸ حافظ در پاسخ دعوت تورانشاه فرزند قطب الدین تهمتن پادشاه جزیره هرمز که مردی فاضل، شاعر و شعرشناس بوده سروده شده است. حافظ به ممدوح میگوید ای که خاک در تو تاج سر من است، مقام من پایینتر از آن است که به اندیشه عطرآگینت خطور کنم و این که به یاد من هستی از بزرگواری توست؛ چه کسی به تو یاد داده بنده را بنوازی؟
14 июн 2024