خيز تا خرقه صوفي به خرابات بريم
شطح و طامات به بازار خرافات بريم
سوي رندان قلندر به ره آورد سفر
دلق بسطامي و سجاده طامات بريم
تا همه خلوتيان جام صبوحي گيرند
چنگ صبحي به در پير مناجات بريم
با تو آن عهد که در وادي ايمن بستيم
همچو موسي ارني گوي به ميقات بريم
کوس ناموس تو بر کنگره عرش زنيم
علم عشق تو بر بام سماوات بريم
خاک کوي تو به صحراي قيامت فردا
همه بر فرق سر از بهر مباهات بريم
ور نهد در ره ما خار ملامت زاهد
از گلستانش به زندان مکافات بريم
شرممان باد ز پشمينه آلوده خويش
گر بدين فضل و هنر نام کرامات بريم
قدر وقت ار نشناسد دل و کاري نکند
بس خجالت که از اين حاصل اوقات بريم
فتنه مي بارد از اين سقف مقرنس برخيز
تا به ميخانه پناه از همه آفات بريم
در بيابان فنا گم شدن آخر تا کي
ره بپرسيم مگر پي به مهمات بريم
حافظ آب رخ خود بر در هر سفله مريز
حاجت آن به که بر قاضي حاجات بريم
تفسیر اول
چرا قدر و ارزش این لحظه های در حال گذر را نمی دانید؟! از فرصت های پیش رو استفاده کنید که دیگر هرگز برنمی گردند. سعی کنید با عقل و منطق با مسائل برخورد کرده و در این راه، احساساتی نباشید.
راه پرپیچ و خم با مشکلات و موانع زیاد در پیش دارید، برای عبور از سختی ها با دوستان وفادار و دلسوز مشورت کنید و به خداوند توکل داشته باشید که انشالله پیروزی با شما خواهد بود.
تفسیر دوم فال
راه سخت و دشواری در پیش داری، قدر فرصتها و لحظات طلایی زندگیات را بدان، این فرصتها دیگر باز نخواهند گشت و اگر دیر بجنبی فقط و فقط پشیمانی و حسرت نصیب تو خواهد شد. در این راه احساسات را رها کن و به عقل و تدبیر خود تکیه کن. هیچگاه از سؤال پرسیدن خجالت مکش. از دوستان خیراندیش کمک بطلب و با آنان مشورت کن. به خدا توکل کن تا آرامش خاطر داشته باشی. به جای آنکه خواستهات را پیش هر کس و ناکس مطرح کنی، آن را از خداوند بخواه که بخشنده بیمنت است.
غزل شماره ۳۷۳ حافظ حمله تند و شدیدی است به آنهایی که در راه رسیدن به مبدأ دچار انحراف فکری شده و پیروان آنان که دچار گمراهی شدهاند. خرقه صوفی جامهای خشن بوده و نماد زهد ریاکارانه است، حافظ میخواهد این جامه را به مکان میخواران برده تا با شراب آن را طهارت بدهد و سخنان و ادعاهای صوفیان را به بازار خرافهپرستان ببرد
10 июн 2024