حکایت های گلستان سعدی : حکایت درویشی که از اجبار دزدی کرد | داستان ماستان فارسی 

این حکایت سعدی شیرازی ، یکی از حکایت های باب دوم کتاب گلستان سعدی شیرازی و در اخلاق درویشان است که به حضورتان تقدیم میشود
مثل چهاردهم :
درويشى را ضرورتى پيش‌آمد.گليمى از خانۀ يارى بدزديد. حاكم فرمود دستش ببرند.صاحب گليم شفاع كرد كه من او را بحلّ كردم.حاكم گفت به شفاعت تو حدّ شرع فرو نگذارم.گفت راست فرمودى.امّا هركه از مال وقف چيزى بدزدد قطع يدش لازم نيايد. الفقير لا يملك.هرچه درويشان راست وقف محتاجان است.حاكم دست از او بداشت و گفت جهان بر تو تنگ آمده بود كه دزدى نكردى الاّ از خانۀ چنين يارى.گفت نشنيده‌اى كه گفته‌اند خانۀ دوستان بروب و در دشمنان مكوب.
چون فُرو مانى به سختى تن به عَجز اندر مده.
دشمنان را پوست بر كن،دوستان را پوستين.
داستان,حکایت,داستان فارسی,داستان های فارسی,حکایت های فارسی,داستان فارسی جدید,حکایت فارسی,حکایت,حکایت فارسی جدید,حکایت کهن,حکایت ایرانی,حکایت اصیل,حکایت جالب,داستان ایرانی,ردپای شب,حکایت زیبا,قصه شب,حکایت کهن,داستان طنز،داستان های طنز،داستان های سعدی,داستان سعدی,حکایت سعدی,حکایت های سعدی,حکایت شب,حکایت شنیدنی,سعدی شیرازی,گلستان سعدی,داستان مثنوی,مثنوی معنوی,مثنوی معنوی مولانا,مولانا,عطار,عطار نیشابوری,ملانصرالدین,حکایت های ملانصرالدین,حکایت های طنز ملانصرالدین,طنز ملانصرالدین,قصه های ملانصرالدین,بهلول,بهلول دانا,حکایت های بهلول,داستان های بهلول,قصه,قصص,داستان ماستان,داستان واقعی,قصه های پندآموز,حکایت واقعی,داستان پندآموز,حکایت آموزنده,ضرب المثل,داستان ضرب المثل,حکایت طنز,ادبیات ایران,ادبیات کهن,ادبیات کهن ایران,داستان دلنشین,داستان صوتی,داستان صوتی کوتاه,داستان کوتاه,داستان واقعی,کلیله و دمنه,داستان,داستانهای جدید فارسی,حکایت های آموزنده,داستان های فارسی,داستانهای فارسی,قصهای فارسی,قصه ای فارسی,rwi,nhsjhk thvsd,nhsjhk ndn,داستان های آموزنده,داستانهای آموزنده,داستانهای اموزنده,داستان های اموزنده,داستانهای جدید,داستان های جدید,داستان های جذاب,داستانهای جذاب,داستان های ایرانی,داستانهای ایرانی,حکایت های فارسی,بهلول,داستان های طنز,حکایت های کوتاه,قصه ایرانی,قصهای ایرانی,قصه های ایرانی,قصه هاي ايراني,قصه ايراني,ضرب المثل های فارسی,قصه