سلام مایا . من وقتی ۶ سالم بود همش فکر میکردم که با اوفتادن از یه ساختمون مردم و همه چیش رو یادم بود تو آمریکا بود ، و ساختمونش انقدر بزرگ بود که نگم ؛ همش میومد تو ذهنم تا وقتی ۱۱ سالم شد ... با تناسخ آشنا شدم و فهمیدم که من توی زندگی قبلیم از اوفتادن یک ساختمون بزرگ مردم و حتا یادم بود که دکتر ها میگفتن تموم کرده تموم کرده و صدای گریه کردن تا ! هنوزم به ارتفاع آلرژی دارم و وقتی میبینم حالم بد میشه
مایا تو تنها یوتوبری هستی که باهات حال میکنم توی دنیای خودت هستی و واقعی و فیلم و بازی نمیکنی راستی طرز آرایش گریمت هم مثل خودت باحال هستش. در ضمن مایا اگه بتونی که پرونده های قتل و جرم هم اگه بتونی پوشش بدی خیلی عالی میشه
من یه سری خاطرات و صحنه هایی رو تو بچگیم میدیدم و برام خیلی عجیب بود. مثلاً انگار تو مترو بودم. مترویی که خیلی سریع می رفت و روی زمین افتاده بودم و سنم هم خیلی زیاد بود مثلاً ۴۴ یا ۴۵ و انگار سعی داشتم که بلند شم و نمی تونستم تا زمانی که یهو انگار کسی میومد و دستشو دراز می کرد که منو بلند کنه و انگار صورتش به خلافکار ها می خورد و ماسک می زد و متأسفانه بعد از اون یادم نمیاد ولی چیزی که جالبه وقتی که بچه بودم وقتی مثلاً کلمه ی مرگ رو تصور می کردم انگار دارم مثل باد یا سرعت نور فرار می کنم و انگار دنبالمن و با اسلحه قصد کشتنمو دارن و من وقتی به اینا فکر می کردم حدود ۳ یا ۴ سالم بود و با تناسخ آشنایی نداشتم و بعضی وقتا انگار بهم شلیک می شد و خیلی وقتا هم وقتی به یه کلمه فکر می کردم انگار صحنه هایی رو یادم میومد که اصلا تاحالا نه دیدمشون و نه باهاشون آشنایی دارم و انگار مثل برق از جلو چشمام می گذشتن و خیلی وقتا هم تو خواب خواب هایی از آینده می دیدم و صحنه ها و کسانی که هیچ وقت اونارو ندیده بودم و روش های مرگ مثل حمله کردن حیوانا و خیلی چیز های دیگه. امیدوارم خوشت بیاد.
بژار تا نتایج تحقیقات خودمو بهت بگم شاید جوابت رو بده خیلی روی این مسعله خواب تحقیقات شده ولی این که چرا یکی کم میبنه یکی زیاد وچرا خواب میبینیم هنوز یه راز سربه مهره وهیچ کس جوابی براش نداره خواب ها معنی دارند یا نه هم به همین ترتیب فقط عده خیلی کمی از راه تله پاتی وشهود کمی شاید بتوند تفسیر کنند ولی این مقوله یه اقیانوس کشف نشده هنوز هست .فروید وکارگوستاو یونگ که هردو سالها روی صدها نفر مطالعه کردند برای درک خواب ولی حتی اونها هم زیاد وکلی نتوانستند همه سوالهارو حوابگوباشند درکل این مقوله ناشناخته هست هنوز .
دقیقا.باهات هم نظرم نمیدونم تا چه حد نظریم درست باشه ولی اونجور که کاملا به داستان مسلط هست و در هنگام خوندن یکسره اینور و اونور رو نگاه میکنه خیلی مشکوکه ،که خاطره خودشه
من الان ۳۵ سالمه و از ده سالگی یه چیزهای از زندگی قبلیم یادم میاد....بعضی مواقع خیلی واضح لحظه ای که الان دارم زندگی میکنم یهو تو مغزم به یاد میارم که قبلاً تجربش کردم برام خیلی آشناست..این چیز هایی ه یادم میاد دقیقا همیناست....خوب درس خواندم مدارکمو گرفتم تهران مشغول به کار شدم بیزینس خودمو داشتم دقیق یادم نمیاد کارم چی بود و خیلی زود مهاجرت کردم آمریکا اونجا به بیزینس خودم ادامه دادم درآمدم خوب بود زندگی خوبی داشتم مرفه.... هیچوقت ازدواج نکردم...بشدت خوشگذرون.....تایم تو مسافرت بودم اروپا ...کل ایالت های آمریکا..و.......خیلی زیاده....یادم میاد زندگی خوبی داشتم اما غرق در گناه سنگینی بدی داشت ....همه چی داشتم اما تنها بودم....الان فیلم های ساخت آمریکا یا اروپا میبینم یه کشش عجیبی دارم انگار تو اون شهرها بودم...تو اون مکان ها بودم....با فرهنگ مردم آمریکا کامل اشنام زیاد انگلیسی بلد نیستم اما در حد محاوره ای یه خورده بهتر جالبه با لهجه ی تگزاسی یا لهجه ی مردم لس آنجلس خوب صحبت میکنم ....برام خیلی عجیبه....حتی شاید برا خیلی ها عجیب باشه مرگم و تو زندگی قبلیم یادم میاد مکافاتی که اون دنیا کشیدم عذاب کشیدم التماس خدارو میکردم یه فرصت دوباره بهم بده نمیتونم دقیقا چه مدت تو عذاب بودم ولی خیلی ترسناک بود اونجا هیچکس با آدم نیست خودت و اعمالت...جهنم خیلی سخته خیلی زجر اوره....الان زندگی آرومی دارم ولی بازم آرزومه برم آمریکا اما این زندگی مسیر زندگیم عوض شد سر به زیر تر شدم😊بی آزار سرم تو کار خودمه.....اما دوست ندارم بازم اون زندگی دوباره تکرار بشه....همه پیشرفت و دوست دارم منم همینطور ولی نه با حس بد حس گناه تاریکی روح .....عجیبه ولی واقعیته....دوست دارم یه نفر کمکم کنه بیشتر بیاد بیارم
داستان من : من هر شب از وقتی که ۶ سال داشتم خواب می بینم که توی یک خیابون هستم. و از یکی به انگلیسی می پرسیدم که اینجا کجاست و اون می گه اینجا لندن.من اونجا دانش گاه میرم و خیلی چیز های دیگه. من یک آدم ایرانی هستم ولی از قبل از ۵ سالگی که برم کلاس زبان ،انگلیسی رو بلد بودم ولی اصلا نمی شنیدم کسی به زبان انگلیسی حرف بزنه.من تناسخ رو کامل قبول دارم و گاهی خاطره مرگ هم می دیدم و گاهی می تونم خواب خودم را کنترل کنم .من الان ۱۳ سالمه و الان کامل زبان انگلیسی رو حفظ هستم.و الان عاشق انگلیس هستم
یه چیزی این وسط هست ولی ما طبق اطلاعات خودمون تفصیرش میکنیم پس شاید واقعا تناسخ انتقال روح باشه شاید هم انتقال خاطرات .چون همه چی انرژی و ارتعاش هستو میتونه روی همدیگه اثر بذاره
مایای عزیز سلام. از اینکه آنقدر زیبا و با انرژی برای ما ویدئو میسازی ممنونم. و اینکه فکر کنم اون خاطره که یه ماه گرفتگی پشت سرت هست مربوط به خودت بوده. لطفا پارت بعدشو بساز که خیلی عالی بود. موفق باشی. ❤❤❤
درود من بچه که بودم شاید قبل لز دبستان، هرشب خواب میدیدم که تعداد زیادی هواپیما مثل هواپیماهای جنگ جهانی دوم تو آسمان پرواز میکردند و در حال بمباران بودند و گاهی هم خواب میدیدم یه چیزی که شبیه به غول و دیو هست یه چاقو رو به قسمت ران پام میبنده، یعنی جوری که وقتی ادم چاقو رو باز و بسته میکنه،اون چاقو رو میبست و بصورتی چاقو رو میبست که ران پای من بین تیغه و دسته قرار میگرفت،اونقدر درد داشت که از خواب میپریدم و وقتی بیدار میشدم هنوز پاهام درد داشت، الان من چهل و چند سال دارم ولی خواب هام هنوز یادمه،حالا که این کلیپ دیدم فکر میکنم خاطرات زندگی قبلیم بوده. تناسخ واقعیت داره،اگه کسی دوست داشت بیشتر در این مورد بدونه،کتاب سفر روح از دکتر مایکل نیوتن،(روانشناس و استاد دانشگاه آمریکا )رو بخونه، جلد دوم این کتاب بنام سرنوشت ارواح هست، اما این رو بدونید کسانی که این کتاب را مطالعه کردند دیگر آن آدم سابق نمیشند و دیدشون کاملا تغیر میکنه و از مرگ دیگه ترسی ندارن. تندرست و مانا باشید
حتما قسمت بعدیش رو بساز مایاجان / ممنون که این همه ویدیوهای خفن برامون درست می کنی / راستی باز هم از سری ویدیو های چت ترسناک درست کن. من خیلی عاشق ویدیوهای چت ترسناکت هستم
من چون ی علاقه خاصی به کانادا و کره جنوبی دارم حس میکنم یه شخص کره ای یا کانادایی بودم یا حداقل تو یکی از این کشورا زندگی میکردم. خیلی هم به موسیقی٫نقاشی٫عکاسی٫تئاتر و بازیگری و کلا چیزای هنری علاقه دارم احتمالا شغلم یا رشتم تو زمینه هنر بوده. فکرم میکنم که ادم تقریبا ورزشکاری بودم و به کتاب و اشپزی خیلی علاقه داشتم و ی حیوون خونگی هم داشتم هیچ علاقه ای به ازدواج نداشتم و مستقل زندگی میکردم(یجورایی زندگی ایده الم رو توصیف کردم:))
مایا من ۲ ۳ ساله از وقتی شروع کردم ب دیدم فیلم و سریال علاقه بسیار شدید و عجیبی به انگلیس و معماری ۱۸۰۰ این سرزمین پیدا کردم . از خیلیا میپرسم حستون نسبت ب این دوره چیه یا مثلا این عکسایی ک نشونشون میدم ،میگن جالبه یا قشنگه ؛ولی من واقعا از عمق قلبم حس اشنا بودن دارم ... قلبم انگار ی درد عجیبی میگیره و روحمم داره باهام حرف میزنه ک انگار اونجا بودم و واقعا اشکام سرازیر میشه بدون این که خودم بخوام که گریه کنم یا غمی داشته باشم ... بیشتر صحنه هایی با مه و جنگل و خونه های روستایی خیلی خیلی قدیمی و سرررد با نم بارون . خیلی خواب این صحنه هارو بعد این اتفاق میبینم ولی به هرکسی میگم راجبش ک انگار روحم میخواد حرف بزنه بعد دیدن این صحنه ها یا ک قلبم ی جور خاص میزنه ی جوری مسخرم میکنن و باور نمیکنن ... و اینم بگم از بچگی علاقه شدیدی ب زبان انگلیسی داشتم و همیشه ارزوم بوده بتونم ب این زبون روان صحبت کنم ...
سلام آبجی من هم همین حس رو به ایران دوره ساسانی دارم ولی تنها چیزی که آدم رو اذیت میکنه همین مسخره کردن آدم هاست متأسفانه زشت ترین کاری که مردم عادت دارن چیزی رو که مغزشون باور نداره مسخره کنن من خودم به کسی که میگم بیشتر تو دنیای مجازی بهم میگن ساقیت کیه
من خیلیییی به ویولن و ساز و آهنگ و کلا موسیقی علاقه دارم حدس میزنم که خواننده بودم🤌🏻🥲 و مایا مرسی که ویدیو های باحالی میزاری همینطور ادامه بده و خسته نباشی 🦋✨
من بدون کلاس رفتن و اموزش دیدن نقاشیم خیلی خوب بود و دوس پسرم برام وسایل گرف شروع کردم به نقاشی رنگ روغن روی بوم بزرگ و سبک کوبیسم رو عالی میکشیدم چهره یا منظره همه چی . و تمااام تابلوهام فروش رفت حتی اونایی که تمرینی کشیده بودم حتی یه زن و شوهر ازم خواستن بهشون یاد بدم گفتم خودم اموزش ندیدم بلد نیستم . باور نمیکردن . مثلا نقاشی مشهور جیغ رو سه چهار تا ازش کشیدم روی بوم رنگی اینقد شبیه میکشیدم که عین خود اصلش بود های کپی میزدم . و همش روز اول تو مغازه دوس پسرم فروش رفت . برادر بزرگمم نقاشیش عالیه اون از منم بهتر میکشه بدون اموزش تو سربازی یه اتاق بهش داده بودن عکس شهیدا رو روی بوم بزرگ میکشید کارش همین بود اونجا الان دیگه ول کرده منم درس میخونم برای کنکور تجربی نقاشی نمیکنم ولی خیلی دلم تنگ شده دوباره بکششم . در ضمن تتوکار هم هستم با اموزش یاد گرفتم ولی چون نقاشیم خوب بود سریع یاد گرفتم سه بعدی روی بدن و تتو صورت خانومها. خیاطیم هم عالیه لباس عروس میدوختم . حتی قالی بافی بلدم و یه مدت هم کونگ فو کار کردم مربی بودم ول کردم . هر کاری که هنری بود علاقه داشتم الان همه ول کردم برای کنکورم .
@@mahta2603 سلام مایا من پسر داییم بعداز فوت مادر بزرگمون فوت کرد درسال ۱۳۹۹ پسر داییم وقتی که میخواستن بزارنش توی خاک بچه ی داییم که ۷ سالش بود سرت مردهی مادر بزرگم رو دید من کشیدش عقب ولي دیگه دیده بودش شب من رفتم خونه ی داییم و شب ساعت ۲ توی گوشی بودم که دیدم جیغ زد من که از ترس نمیدونستم که چکار میکنه من رفتم و دیدم که میگفم مامان بزرگ گفته بیا برو به امیرمحمد یعنی من بیاد بگه که مامان بزرگ داره اذیت میشه من که از ترس میلرزیدم رفتم و تا صبح بیدار بودم و چراغ بالای سرم بعد از رفتنم خاموش شده بود
ممنون عالی بود،من هم چندین بارخواب دیدم که یک زن جوان آلمانی هستم وزمان جنگ جهانی دوم هست،ومن وعده ای خانم دیگه هستیم که توقسمت پشتیبانی ازسربازهای جنگ درحال کمک رسانی به مجروح هاوتهیه پتوولباس برای جنگ زده هاهستیم.توی خواب بایکی ازاون خانوم هاخیلی صمیمی ودرواقع دوست نزدیک بودم که تواین زندگیم حس میکنم اون خانوم،یکی ازسه تاخواهرم هست درحال حاضر.من چندین باراین مدل خواب رودیدم واون حس وحال روبه وضوح لمس کردم....بازهم ممنون ازپست های زیبات وانتخاب موضوع عای هیجان انگیز.لطفا درصورت امکان پارت دوم این پست روهم درست کن عزیزم🤗❤️
باورم نمیشه شما. حضرت مسیح رو قبول نداری. مگه میشه. واقعا اینقدر از خودتون اطمینان دارید. ولی. من. شما رو تو این داستان بی اعتقادی شما مقصر نمیدونم. روی ذهن همه شما کار کردن.
@@هدیهافشار من هر سوالی شفاف بپرسی بهت شفاف جواب میدم. دقیقا متوجه نشدم منظور شما چی بود من خیلی خیلی. تو جزییات زندگی می کنم. کامل. هر سوالی دارید. بپرس.
من آلمان.. خواب نه ولی یه شب که رفته بودم پشت بوم داشتم به ماه نگاه میکردم اون صحنه ی روبه روم یه تپه بودم یهو احساس کردم خیلی آشناست بعد یه چیزی از یه خونه ی اشرافی یادم اومد بعد از اون اول به اروپا و بعد به طرز جالبی به آلمان علاقمند شدم
سلام مایا امیدوارم حالت خوب باشه💜 من از وقتی ۶سالم بود همش یه خواب برام تکرار میشد خواب یه دختری رو میدیدم که موهای بلند و مشکی فری داره وخودشو از پشت بوم یه خونه انداخته و خودکشی کرده و همش اون صحنه که افتادم و از سرم خون میادو یادمه و تو خوابم میدونستم که خودمم این خوابا تکرار می شد من الان بشدت فوبیای ارتفا دارم وهروقت رو پشت بوم یا جاییم که ارتفاع زیاده حالم بد میشه وسرگیجه شدید میگیرم تا اینکه ۱۶ سالگی یه خوابیو دیدیم خواب دیدم خواب خودمو دوباره با همون مشخصات موهای مشکی و فر و قد کوتاه یه پسری اومد سمت من و اولین چیزی که بهم گفت این بود که ما تو زنگی قبلی باهم بودیم (منظورش دوست پسرم بود) من سمت راست صورتم رو گونم یه خال دارم اون پسر دسشو کشید روی خالم وبهم گفت که تو هنوزم این خالو داری و یه عکس بهم نشون دادعکس خودم تو زندگی قبلی بود اما کل صورتمو ندیدم ولی دیدم که اون موقع هم این خالو داشتم ولی کمرنگ تر بود اون پسر یه جاهایی رو بهم نشون داد که مثل اون تو ایران و بازارای ایران شهری که زندگی میکنم دیدم و از بچگی هرسری از اونجا ها رد میشدم یادمه به مامانم و خواهرم میگفتم که اینجاها منو یاد یه کشور دیگه میندازه انگار قبلا اونجا بودم(من اون موقع راجب تناسخ چیزی نمیدونستم) هنوزم که هنوزه هر سری از اونجا رد میشم احساس میکنم قبلا اونجا بودم اینم از اتفاقی بود که برای من افتاده و من هنوزم اون خوابایی که از ارتفاع دارم میفتمو میبینم
درود تو حتماً تناسخ داشتی شک نکن داستانت رو به پیج اینستاگرام مایا بفرست شاید پارت دومش رو بسازه یه چیزی که در مورد تناسخه اینه که اگه روح تو تو زندگی گذشته زود تر از زمانی که خداوند قرار داده تو کالبدت به هر دلیلی بمیری دوباره به این دنیا برمیگردی من در مورد تناسخ تحقیق زیاد کردم و اگه سوالی داشتید مطرح کنید
مایا کلی آدم هستن که تو قبر زنده شدن و به خواب بستگانشون رفتن تا نجاتشون بدن... اگه استوری گذاشتی و خواستی ویدیو در این باره بسازی داستانشو برات میگم خیلی طولانیه
@@user-bh7hy8cp5bخدا رحمتش بکنه اگه واقعیت رو گفته باشی و چندنفر این خواب رو دیدید و همگی خوابتون شبیح هم بوده باید میرفتین پیش یه استاد ماورا شاید پدرتون خاسته یه چیزی بهتون بفهمون مثلا شاید قرضی چیزی یاحلالیت از کسی بخاد خیلی وقتها یه مرده تو قبر میاد به خواب عزیزانشون که بهش کمک بکنن شاید میخاد از کسی حلالیت بطلبی واسش
من زندگی قبلیم یه موز بودم تو آفریقا😂😂😂😂😂 قبلترش یه موتورسیکلت بودم تو جنگ جهانی دوم😂😂😂😂😂 قبلترش یه اتم بودم توی خورشید که با هیلیم ترکیب شدم و منفجر شدم 😂😂😂😂 مغز انسان پیچیده ترین چیزیه که روی زمین وجود داره. قدرت مغز دست کم نگیرین. مثل فیلم لوسی البته اونم نتیجه یه تخیل زیباست. ممنون از برنامه های خوبت💐💐💐
ویدیو خیلی خوب و مفید بود✨ راستش مایا من همیشه از بچگی که حتی مفهوم بعضی از صحنه های رویامو نمیدونستم ولی رفته رفته برام با معنی تر شد من توی یه کلبه وسط یجا شبیه به روستا توسط دوتا مرد مورد تج*اوز قرار گرفتم هربار که همون رویارو میدیدم با عرق و استرس از خواب پا میشدم حتی تو سن کمتر و روی گردنم و مچ دستم یه چیزی که نمیدونم یا نمیتونم تشخیص بدم حس میکردم بعد به مرور رویام ادامه پیدا کرد و توسط همون مردا به قتل رسیدم پشت همون کلبه دفن شدم با همون روسری ساتن رو گردنم که باهاش خفم کرده بودن و خب من حرفاشون و میشنیدم و جز به جز یادمه کوردی حرف میزدن و معنی تک تک کلمه هاشون میفهمم در حالی که حالت عادی زندگیم یه کلمه کوردی هم بلد نیستم🙄🤝🏻
منم برام اتفاق افتاد ولی خاب نبوذم نشسته بودم با گوشیم کار میکردم یهو دیگه هیچی ندیدم از اتاقم و به صورت شفاف یه خاطره اومد تو سرم و اونو دیدم ک چجوری مردم بد دوباره چشم اتاقمو دید
Hello, dear Maya, I am very happy that you are well and I hope that you will not be empty again. May you always be healthy and please take care of yourself.
I still remember it beautifully.....all that is in my mind from my childhood is that my mother is brutally beating me or that my family tried to make me sleep on a rock when I was sleeping, I don't really know the reason....and the more interesting thing is that I remember my uncle with a match He was just trying to scare me, but he really put the match on my face and quickly removed it, but it stayed there.... I asked my mom about each and every one of these things, but she said, "No, you're just talking about it". And everyone loved me, everyone was very excited for me... but I have a match mark on my face and I remember it clearly, I was almost 3 years old at that time... I don't believe in reincarnation, but I really don't know if these pictures are in What are my thoughts?
خسته نباشی مایا جان عالی بود❤ منم برام یه اتفاق افتاده که نمیدونم واقعا به زندگی قبلیم ربط داره یا نه خب قضیه از این قراره که پارسال شب بود رفتم که بخوابم بعد یه دفعه سرم گیج رفت و من رفتم یه لیوان اب خوردم ،باز دوباره رفتم که دراز بکشم،خوابم برد .من اون جوری که یادمه داشتم خواب میدیدم که تو یه بدن روباره سفید و تو قطب بودم،همین جوری که خودمو داشتم تو بدن روباره میدیدم یه دفعه برگشتم و دیدم که یه مرد که از سر تا پا لباس سیاه پوشیده و ماسک سیاه داره دنبالم کرد و منم داشتم می دویدم ،بعدش به یه چاه خیلی عمیق رسیدم ولی اون مرده یه دفعه منو با پاش هول داد و من افتادم تو اون چاهه.بعدش هم یادمه که تو اون چاه پر از حشره بود و بیشتر روی دست راستم حشره ها داشتن میومدن بعدش هم یه دفعه از خواب بیدار شدم ،واقعا برام عجیب بودش که همچین خوابی دیدم.حتی چند بار دیگه هم این خوابو دیدم،من روی دست راستم سه تا خال دارم نمیدونم ربطی به خوابی که دیدم داره یا نه همین الانش هم یه فوبیای بدی به حشره ها دارم و خیلی میترسم ازشون.
15:17 طبق.. تعریف کارما و دارما تو فرهنگ هندوییسم و همین تناسخ.. بذر وجودی یه آدم میتونه در هر سیاره و بعدی یا در هر نژادی کاشته بشه و البته خود تناسخ میگه بسته به اعمالت در زندگی قبلی زندگی بعدیت شکل میگیره
درود بر شما،من در مورد خودم احساسی دارم،البته تایید یا تکذیب نمیتوانم بکنم چون اطلاعات و آگاهی در این مبحث ندارم،ولی احساسی دارن که دهه چهل و پنجاه شمسی ،به قول خودمون زمان شاه فقید،را تجربه کردم و به عبارتی اون دوره را زندگی کردن!!!با اونکه دهه شصتی هستم ولی چیزهایی از اون دوره میدونم که کمی تعجب برانگیز هست!!!نمی دونم شاید فقط یک حس ساده باشه یا شاید هم اون دوره زندگی کرده باشم 🤷♂️🤷♂️🤷♂️ فیلمهای فارسی اون دوره یا مستند اون دوره رو میبینم انگار که آدمها و محلات و خاطرات رو خودم تجربه کردم و برام بسیار آشنا و لمس شده هستند!!!؟؟ با سپاس از شما خانم مایا
مایا جون دوتا درخواست ازت داشتم ، یکی اینکه لطفا اد و لورن وارن رو دیبانک کنی ، دوم اینکه از اعتقادات و نظرات خودت راجب همه چیزای ماورایی مثل ارواح و بهشت و جهنم و ادم فضایی و بعد مرگ و اینا بگی😅 دوستت دارم❤
به نظرم من تو زندگی قبلیم کره ای بودم چون چشام خیلی شبیه چشای کره ای ها هستش و اینو همه بهم میگن،جالب اینه که چشام شبیه چشای مامان بابام و حتی فامیل هامون نیس و این خیلی عجیبه برام واقعا