داستان خواهش میکنم راهنماییم کنید ، واقعی و ارسالی از طرف شما ، تک قسمتی ، پادکست و ولاگ فارسی 

اینم لینک داستان دلم میخواست مادر شوهرمو خفه کنم 👇 ru-vid.com/video/%D0%B2%D0%B8%D0%B4%D0%B5%D0%BE--teWz1NE4CM.html

خواهش میکنم مورد اول رو کامل معرفی کنین بریم برای ریاست جمهوری بهشون رای بدیم😢😢😢

مورد اول: تشویقشون کنین به جای پول دادن کارفرینی کنن که از این طریق کمک کنن که اون افراد هم در واقع پول زحمتشون رو بخورن

خدا اندازه دلش صد برابر بهش بده

در مورد داستان دوم، دخترتون خشم زیادی داره، ببرینش مشاور

قبل از این‌که به شوهرت بگه تو برو همه چیز را درموردش به شوهرت بگو

داستان سوم ،به همسرتان واقعت را بگویید وبا دوستتان قطع رابطه کنید ایشان دوست نیستند.

کاش توی این دنیا آدمای که انسانیت دارن و قلبشون پاکه انگشت شمار نبودن بی شک دنیا جای خیلی قشنگی میشد ،من به شخصه ایشون رو ستایش میکنم و دستش رو می‌بوسم ،انشالله کسی باهاشون ازدواج کنه که لایق ایشون باشه

در مورد دوم دوست عزیز دحتر شما بچه نیست و تا الان میبایست روی پای خودش میایستاد نه اینکه حتی طلب کار هم باشد این اتفاق برای هر کسی میتوانست بیفتد و این نشانه گستاخی یک فرزند است در خارج بچه ها بعد از ۱۸ سالگی بزرگسال حساب میشوند و دنبال کار و زندگی خود میروند و توقعی ندارند و تنها خانواده در هنگام نیاز انها رو کمک میکنن ❤🙏

مورد سوم باهمسرتون صحبت کنین،قید اون به ظاهر دوست رو بزنین برای همیشه و به همسرتون بگین که به دروغ و تهمت میخواد زندگی ماازهم بپاشه،نزارین اون برنده وخوشحال بشه،چه شرایط سختی دارین 😢

سلام در مورد داستان سوم... به نظرم بهترین راه این است. که خودتان خیلی خیلی محدود با همسرتان صحبت کنید و از او بخواهید به ذوستتان زنگ بزند و بگوید من از گذشته همسرم مطلع هستم شما چطور میتواتید اطمینان کنید که این گرو کشی تکرار نشود.

اديت نشده خيلى بامزه تره، ممنون ساناز و سعيده جون! 😁

سرگذشت اول:این آقا باید کاندیدای رییس جمهوری بشه..ایران به چنین شخصی احتیاج داره..خدا بیشتر بهش بده چون دل مهربون و بزرگی داره.

مورد اول،ب این افراد میگن ایثارگر این افراد بیشتر ب فکر دیگران تا خودشون و تو زندگیشون دچار مشکل میشن

در مورد سوم موضوع به گذشته شما مربوط میشه و هر کسی حتما در گذشتش اشتباهاتی داشته ربطی به زندگی الان شما که با وفاداری در کنار همسرتون هستید اصلا نداره پس نگران نباشید حتی این موضوع تهدید دوستتون رو با همسرتون در میون بزارید و حتی خودتون از اشتباهات گذشته به ایشون بگید قبل از اینکه این شخص بخواد چیزی بگه و دیگه با این شخص سمی هیچ رابطه ای برقرار نکنید چون من فکر میکنم هدف این شخص فقط آسیب زدن به زندگی شماست

ايشون روحشون به تكامل رسيده روح بزرگى داره

داستان دوم یعنی خودتونم که پول میگرفتید ازشوهرتون پس انداز نمیکردید وااا

مورد اول: کاش ایشون رئیس جمهور میشدن.❤

دقیقا منم حدود دوسالی هست مثه دوس پسر داستان اولی شدم خیلی دلم میسوزه برا آدم‌ها حیوونا گیاها حتی دلم نمی یاد روی چمن ها راه برم و منی که عاشق گوشت بودم یهو متنفر شدم بدون هیچ دلیلی فقط دوس دارم به دیگران کمک کنم و خیلی هم خوشحالم احساس میکنم به دنیای جدیدی وارد شدم و خدارو بیشتر شناختم

برای مورد اول حتما با هم برای مشاوره پیش از ازدواج برید لطفا

درمورد اول این آقابه خوبی مرتبه‌ی وحدت رو درک کرده و خودش رو باعالم هستی یکی میدونه ،با انسان ها، با حیوانات و با طبیعت، این خیلی زیباست ولی غصه خوردن به خاطر وضعیت دیگران ایشون و هرفرد دیگه ای رو به فاز منفی می‌بره ، اگه کاری از دست آدم بربیاد باید انجام بده‌و اگرنه باید فراموش کنه، البته که شما باید خیلی سنجیده تصمیم بگیرید بیبینین آیا می‌تونین از پس این میزان ازخوبی بربیاین یانه چون دنیای ایشون با دنیای ما‌ادم های معمولی فرق داره

درموردداستان سوم،، به نظرمن دوستت دوست نادان ه دوست نادانم بدترازدشمن داناس،، شماچه باایشون دوباره رابطه داشته باشی چه نداشته باشی اخرش یه روزتمام این حرفاواسراری که باهم داشتیدو فاش میکنه پس چه بهترکه خودتون دست پیش وبگیریدوهمه چیزو صاقانه به همسرتون توضیح بدید،، بالاخره هرانسانی تودوران مجردی یه سری اشتباهات داشته که مربوط به اون دوارن میشه به احتمال زیاد خودشوهرتم دواران مجردی اشتباه داشته مهم بعدازدواج ه که زن وشوهربایدباهم رفیق باشن وکاملابه هم اعتمادداشته باشن

جواب داستان اول ،گلم منم اخلاقم واحساساتم کپی برابراصل هست با نامزدشما بچهام وخانواده ازدست من عاصی هستن شاید باورت نشه من فقط مستمری بگیر حقوق بابام هستم ۲تا فرزند یتیم دارم مستاجرم ولی این اخلاق بخشش ومهربانی ازبچگی بامن بوده ونمیتونم عوضش کنم وخیلی از کمک به دیگران خوشحال میشم وخدا بمن نگاه بیشتری میکنه چون دعای خیر پشت سرمه،پس توام باخیال راحت بله بگو وبسیار به خدای بزرگ،موفق وخوشبخت باشی گلم❤❤❤❤❤❤❤❤

مورد اول: خانم عزیز اگر شما مثل اون آقا گیاهخوار نیستید و دوست دارید لباسهای مارک دار بپوشید و از بخششهای دوستتون به مردم و حیوانات ناراحت میشید ، به هیچ عنوان با این آقا ازدواج نکنید، اون آقا باید یه خانم گیاهخوار و حیوان دوست و انساندوست پیدا کنند.و مطمئنن شما با اون آقا به مشکل برمیخورید و معمولا اون افراد برای ازدواج ساخته نشدند و وظیفه دیگه ای در این دنیا دارند.❤❤❤❤نه شما ایراد دارید و نه اون آقا، فقط دیدگاهتون نسبت به مسائل متفاوته و این تفاوت در زندگی زناشویی مشکل ایجاد میکنه ، شما دنبال ثبات هستید و روحیه اون آقا اینطور نیست❤❤

درمورد سرگذشت اول بهترین کار اینگه از روانپزشک مشاوره بگیرید که مشکل حساس بودن ایشون رو حل کنن بعد برای ازدواج تصمیم گیری کنید درمورد سرگذشت دوم به دخترتون اجازه ندین به پدرش بی احترامی کنه باید درک کنه زندگی بالا وپایین داره و ی تو صیه به بانوان عزیز وقتی همسرتون وضع مالی خوبی داره و ولخرجی میکنه شما بجای اینکه بریزو بپاش کنید مثلا کفشو لباس برند بگیرید زود بزود دکوراسیون خونه عوض کنید طلا بخرید هم ازش استفاده میکنید هم سرمایه میشه برای روز مبادا

درمورد داستان اخر .یا باهاش رفت وامد کن ولی کم .و نذار از زندگیت چیزی بفهمه .یا برو با شوهرت صحبت کن بگو تهدید کرده به دروغ میخواد حرفهایی بزنه که واقعیت نداره به هر حال شوهرته و بهت ایمان داره و حرفی بهش بزنه باور نمیکنه بهتر از اینه که هر روز استرس داشته باشی .کار دوستت هم اشتباهه این رسم دوست نگه داشتن نیست .

عزیزم در مورد داستان دوم اولا که ایکاش اونموقع ک همسرتون ولخرجی میکردشماخودتون طلایی چیزی کنارمیزاشتین البته من قضاوت نمیکنم چون مردایی رو دیدم ک باوجود ولخرجی زیاد پول زیادی در اختیارهمسرشون نمیزارن وحتما خودشون باید خرج کنن الانم حرفایی ک شمابه همسرتون میگفتین و دخترتون داره پس میده من چندتاسرگذشت هم ک شنیدم هرمردی پاش لغزیدبرکت از زندگیش رفت اینکه شمادرموردجاریتون میگفتین مشخصااصلاکارهمسرتون درست نبوده دراون مورد درمورد ازدواج دخترتون بهترین راه ب نظرم اینه ک رفت و امدتون و زیاد کنید و اصلاعقدنکنید بزارید نامزد باشن و قشنگ رفت و آمدکنین که دخترتون قشنگ اون پسر و بشناسه حتماازمشاورهم کمک بگیرید حتی اگ دخترتون نمیاد خودتون بریدمشاور

کاش رهبر کشور به اندازه این آقا باشرف بود😢

به به❤واقعا خوش به حال این انسان به تمام معنا این اقای مهربانی رو خداوند متعال به ایشون هدیه کرده ❤این رو بدون خانم محترم این اقا هرچی کمک کنه خدا وند صد برابر به ایشون بر می‌گرداند ❤چون ایشون بخاطر خود نمای این کار خیر را انجام می‌دهد ❤❤شما خانم محترم چرا اینقدر به این اقای محترم فازهای دور از دل مهربانش به ای شون می‌دهی ❤❤این واسه‌ی کامنت اول هست❤شما خانم عزیز زن زندگی هستی شوهر شما هم که با این شوهر مهربانی که به همه‌ی مردم واقوام کمک می کنه❤ فکر نکنم دیگه جلو گیری از پول در زندگی تون داشته باشه❤❤خوب حالا میرم سر اصل مطلب اینجا❤کار در دست خانم خونه هست شما می تونی بدون استرسی که به خدت وهمسرت تون بدین باید❤❤خودتون زحمت بکشید و دورو بر مالی که در زندگی شما هست حتا در دست شما عزیز هست می تونی ❤هر زمان پول زیادی هست بری ویک سکه بخری به ده بیست تا که رسید در بانگی به امنت بزاری اما❤❤ یا ملک بخرید ❤❤خيلي من رو ببخشید اما بدون کلک چون این مال شوهر شما هست البته‌ مال شما هم هست ❤❤دیگه پای خودتون هست وبین شما هم خدا ❤❤زن زندگی رو جم می کنه عزیزم فکر می کنم خوب راهنماي کردم شما رو ما شاالله سی ساله هستید بچه سالم نیستی گلم ❤❤❤فقط کلک بی کلک خواهش می‌کنم مراقب شیطان وادمهای شیطان نما باش چون این مرد ❤مرد خداست همچنین خودتون ❤من از شما پوزش می خواهم که این جوری رو راست برات کامنت گذاشتم ❤❤❤❤اگه یک موقعه ناراحت شدی عزیزم من رو ببخش ❤❤❤انشالله که خوش بخت باشی که هستی خدا انشالله هیشه همین جوری که قلم شو واست کج کرده تا اخرش این قلم به طرف شما کج داشته باشه ❤❤❤انشالله 🌹🌹😊😊

کاش داستان اولی اون آقای زیادی بامحبت داستان دوم رو گوش کنه درس عبرت بگیره 😅😅

عاااالی بود وسطش رو در نیاوردید 🫶🫶خیلی خوب و صمیمی تر شد

در مورد داستان سوم ، من جای شما باشم حاضرم زندگیم از دست بره ولی با کسی که ادای رفاقت رو درمیاره ارتباطی نداشته باشم

حد تعادل ندارد.

مورد اول حس خطر رو برام به وجود آورد. اصلا حس آدمی که ثبات عاطفی داشته باشه که بشه روش به عنوان شریک زندگی اعتماد کرد رو نداشت.

مورد دوم ورشکستگی کاری برای همه هست این پدر شخص خوبیه که فعاله زحمتکشه اون دختر خانم بدونه شخصی که انتخاب کرده برای ازدواج بدرد نخوره بهتره صحبت‌های آقای هلاکویی رو راجب مرد شکاک گوش بده

باسلام وخسته نباشید نرگس خانم عزیز مورد اول کسی که چه خانم وچه آقا با حیوانات خوب باشه پس نشان دهند ه یه آدم خوب هستش این خانم با این توصیفات یه شخص خوب در زندگیش اومده پس جواب مثبت بده

در مورده اول این آقا واقعا فرشته رویه زمین هست ‌و خداونده متعال همیشه حافظ و نگهداره او خواهد بود و صد در صد برکت و روزیه فراوان را نصیبه او خواهد کرد ..هر چند برایه ما شاید فهمه انسان هایی بسیار پر محبت و سخاوتمند به ماننده فرشتگان خیلی سخت باشد ‌و‌این احتمال وجود داشته باشد که همیشه انسان‌هایی به مانند آنها فقط بتوانند تنها زندگی کنند ..

سلام عزیزم خدا قوت خیلی پشت صحنه توم قشنگ بود چقد خوبه که یه کلیپ درست کنید از پشت صحنه ها...خیلی جالب میشه

برای مورد سوم باید به این خانم بگم قبل از اینکه اون دشمن به ظاهر دوست به شوهرت حرفی بزنه سریع خودت به شوهرت بگو وگرنه هميشه یه برده میشی بدست این زن ولی اگه خودت به شوهرت بگی خیلی بهتره و تازه این مسائل قبل ازدواج تون بوده پس خیلی زود بگو و اینو بدون این خانم تا به شوهرت نگه ول کن نیست

من اخلاقام خیلی شبیه مورد اوله ، برای همین پول که جمع نکردم تا این سن ، همیشه هم گرفتار مشکلات اطرافیانم هستم ، اگه مشکلی نیست برات خیلی هم خوبه

داستان اول باید کاندیدای رییس جمهوری میشد 😂😂😂

سلام نرگس جون به این اقا بگید کاندیدای ریاست جمهوری بشه😅😅😅

شما با یک فرشته طرفی بدون هیچ راهنمایی ازدواج کن ، به هیچ وجه از دستش نده ، برکت کارهای خیرش تو زندگی تون جاری تا ابد❤❤❤❤❤

در مورد اول من کاملا درکشون میکنم. ایشون احتمالا در گذشتشون درد و رنج زیادی رو متحمل شدن. برای همین امپاتی شدیدی دارن. من خودم هم دقیقا اینطوری شدم. نظر من اینه که بهشون سخت نگیرین. ایشون برای تسکین خودشون این کمک رسانی ها رو انجام میدن. اگه میتونین کنار ببان، باشین کنارشون، وگرنه برین ببرون از این رابطه.

سلام عزیزم ممنون داستان اول این آقا چ کاری پیدا کرده که این قدر دست دلباز شده اگه میتونه ب ماهم کمک کنه گرفتاریم با بچه وسرپرست خانواده ام سخت میگذره ❤❤

در مورد داستان دوم: خانم عزیز وقتی جلوی بچه ها با همسرتون سر موضوعات مختلف جرو بحث میکردید، باید به فکر امروز می بودید. دخترتون حرفهای شما رو تکرار میکنه ایشون مثل همسر پدرشون صحبت می کنن نه دختر اون پدر دخترتون از روی لجبازی با پدرش داره اینکارو می کنه شمابعنوان مادر خانواده طرفشو‌نکیرین. بهش بگید خبلی هم باید ممنون پدرت باشی که چندین سال زندگی خوبی رو به شماها داد . همینه که هست زندگی بالا پایین داره. تو خودت مراقب باش درست زندگی کنی. زندگیت رو روی یک پایه اشتباه شروع نکنی. الانم برای ازدواج خیلی جوان هستی ازدواج رو بذار بعذ از بیست و‌پنج سالگی اما اگه اصرار داری با این پسر ازدواج کنی، مدتی نامزد باشین خودت کاملا همه خصوصیات پسر و خانواده شو ببین اگه میتونی باهاشون وصلت کنی ما مخالفتی نداریم از لحاظ کاری که انجام میده و خرج خودش میکنه اجازه ندین اینطوری حرف بزنه. خیلی از بچه ها کار می کنن و خرج خانواده شونم در میارن. مراقب باشین ؛ بچه ها میتونن خیلی سنگدل باشن و معذرت میخوام خانم عزیز … اما دخترتونو خوب تربیت نکردین، پرتوقع و از خود راضی و طلبکار و بی تربیته و احترامی برای پدر و‌مادر قائل نیس . بچه ها نباید در زندگی پدرو مادر دخالت کنن این دختردر زندگی مشترکش هم همینجور عمل خواهد کرد

در مورد خانم دوم باید که متاسفانه بسیار دیر به فکر افتادید. به عنوان یک مادر میدونم که سخت خواهد بود اما بهتره بگذارید با انتخاب خودش ازدواج کنه و باهاش شرط کنید که مسئولیت کارش رو تقبل کنه. بعضی درسها رو دنیا به انسانها میده اگر پدر و مادر فراموش کردن کردن

این دلسوزی بی حد نوعی بیماریه دوست عزیز بخصوص که نا متعارف باشه اینجوری همیشه انرژی منفی اطرافت پر خواهد بود .چون همش ی عده دورو برتون خواهند بود که ی جورایی نا توان هستن و نیازمند کمک

سلام درمورد داستان اول شوهر منم دقیقا همینه خیلی خیر ‌...عموش هم همینطور مسجد وقف کرد.پدر شوهرم مسجد درست کرد..بخدا خیلی پولداره همسرم دکتره اما ببینید فک میکنید کارگره سوار بدترین ماشین میشه .ولی همس خیرات میکنه این خیلی بده .ولی برا ما به اندازه خرج میکنه گاهی اوقات خساست میکنه.و خیلی بده..من پول لازم داشتم ب من‌نمیده اما نیاز بقیه رو برطرف میکنه .۷یلی ساکته حقشم‌میخورن اما ساکته همیشه..و باعث اختلاف میشه این اخلاق ها ...برید پیش مشاور حتما

شما با انسان بسیار خوبی روبرو شدید ،.. ازدواج با ایشون در صورتیکه بخش عمده ی برنامه ریزی در مسائل مالی به عهده ی شما باشه عالیه .. یعنی کارت بانکی ایشون دست شما باشه و شما هزینه هارو جابجا کنید و در مورد این موضوع اتمام حجت کنید . از قدیم گفتن حد نگهدار که حد داشتن نکوست . این مساله رو فقط در مورد مسائل مالی ایشون گفتم الباقی کارهاش بسیار انسان دوستانه و عالیه . البته کمی هم مهر طلب هستند ایشون

خدا قوت نرگس جان خسته تلاشى عزيزم. من نظرم در مورد داستان مورد اول اين هست كه ايشان حتما بايد تغير رويه در خرج كردن بدهن وگرنه زندگى با ثباتا نمى تواند براى خانم و بچه هايشان در آينده بسازند.

درود برشما وفرستنده سرگذشت سوم ،به نظر من به هیچ عنوان با این خانم به ظاهر دوست ادامه ندهید الان که متوجه اخلاق نادرستش شده اید .کاملا قطع ارتباط کنید وشوهرتان را در جریان این دوستی اشتباه بگذارید .ومطلعش کنید .وازاین تجربه هم استفاده کنید وبیش از حد باکسی دوستی بی حدومرز نداشته باشید❤

به نظر من هر کسی که احساس کردین نرمال نیست دوری کنین ازش، از هر نظری که حس کردین عجیب غریبه باید نشونه در نظر بگیرین و بیخیال ازدواج بشین

زیاده روی در هر کار نرمال نیست

نرگس زیبا درود، داستان اول، از این آدما دیگه پیدا نمیشه، دختر خوب، اگه برات کم نمیذاره پس بش گیر نده، کم کم تجربه میشه براش خوب میشه، احتمالا عنصرش آبه، یاتیر یاآبان یا اسفندیه، 😂که اینقده حساس و مهربونه، اما داستان دوم، آخه خواهره من شما وقتی وضعتون خوب بوده، نکردی پس انداز کنی، طلایی، سرمایه گذاریی، خلاصه تجربه میشه، اما خدا رو شکر شوهرتون پرتلاشه، بهشون زمان بدین، اگه جای کسایی میبودین که با شوهر بدومعتادو،،،،،، زندگی میکنن اما جا نمیزنن چکار میکردین، شاکر خداوند باشین، خمص و ذکاتتون رو بدین هیچوقت برکت زندگیتون کم نمیشه، موفق باشین

نرگس جون لباستون خیلی خیلی شیک و قشنگه عزیزم ماشالله بهتون میاد قشنگم ❤❤❤❤❤😍😘😘😘😘

چه آرامشی داری نرگس جون آفرین😍😍😍 مورد اول تا حدود زیادی خوبه مخصوصا در مورد حیوانات اما کمک کردن به دیگران اگه لطمه به زندگی عادی نزنه خوبه. خیلیا سواستفاده میکنن و ایشون به هیجا نمیرسه. مورد دوم این خانم اگر زن بادرایتی بود همون موقع که شوهرش بریز بپاش میکرد خودش آینده نگری میکرد و یه واحد میخرید یا حداقل پول پس انداز میکرد و متأسفانه توی تربیت دخترش هم کم گذاشته. الان باید این دختر با همون پسر ازدواج کنه تا بفهمه پدرخوبی داشته ولی به شدت توصیه میکنم هر سه مورد به مشاور روانشناس مراجعه کنن چون اینا همه اختلال روانیه و عادی نیستن. ممنون ❤🙏

درود در مورد اول باید گفت ایشان یک فرشته در قالب انسان هستن که نسبت به زمان خودشان بسیار جلو هستن و روزی جهان اینگونه خواهد شد ولی در حال حاضر درک ان همه خوبی و خوش قلبی برای ما که در این روزگار که اکثرا گرگ هستن و تنها به فکر منفعت خودشان هستن غیر قابل قبوله وایشان را غیر معمولی میدانیم ❤🙏

مورد سوم حقشه میخواست نجابت خودشو حفظ کنه به اونروزهایی که غلط زیادی می کردی فکر کن

ممنون نرگس جان عزیز. داستان اول. عزیزم.حد وسط و تعادل در همه امور زندگی خوبه. از ایشون فاصله بگیر اگر پیش مشاور هم بره مقطعی حالش خوب میشه داستان دوم. دختر شما ک فقط مخارج خودشو ب عهده داره ایا میتونه خودش خونه بخره و ی زندگی رو تامین کنه ؟ برای رابطه اش هم هر چقدر مخالفت کنین لج میکنه بزارین خودش تجربه کنه داستان سوم. خانم عزیز حقیقت گذشته رو مختصر برای همسرت توضیح بده اجازه نده از زبون دوستت بشنوه. رابطه با دوستت رو عاقلانه و درست کم کن ❤️❤️🙏🙏🌺🌺

راهکار مورد اوّل: نامزد شما عزت‌نفس خیلی کمی داره و همیشه الویت رو، به دیگران میده و نقش ایثارگر رو، داره. یک دوره آموزشی آنلاین از وبسایت عباس‌منش هست، بنام: دوره عزت‌نفس، که تمامی مشکلات شخصیتی ایشون رو، برطرف می‌کنه. اگر این مشکل شخصیتی نامزدتون، پشت گوش انداخته بشه، در این صورت اصلاً بهتون توصیه نمی‌کنم که با ایشون ازدواج کنید، چون همش از کاراش حرص می‌خوری و آرامش نخواهی داشت.

راهکار مورد دوّم: دختر ۲۲ سالهٔ شما، حق داره از پدرش عصبانی باشه، ولی نباید توهین کنه. بگذارید خودش برای زندگیش تصمیم بگیره و شکست عشقی رو، با مسئولیت خودش، تجربه کنه و اگرم با اون پسر خوشبخت شد که چه بهتر. دخترتان نیاز به جلسات مشاوره خانواده و روانکاوی داره، تا ضربات روحی که از ندانم‌کاری پدرش خورده، ترمیم بشه.

راهکار مورد سوّم: از تهدیدای اون نارفیق دهن‌لق، نترسید و باهاش دوستی نکنید. گذشتهٔ شما قبل از ازدواج به خودتون مربوطه نه شوهرتون. پس بطور خیلی خلاصه و محدود، رابطه قبل از ازدواج‌تون به شوهرت بگو و بگو که اون دوست نارفیق‌ات می‌خواد سؤاستفاده کنه و روابط زناشویی‌تون بهم بزنه. ترس برادر مرگه. نترس و حقیقت رو، به شوهرت بگو. و اون نارفیق رو، برای همیشه بلاک کن.

با دروده فراوان نرگس جان❤نه حالا خوب بود داستان سومی را یک شب دیگه😂 گزینه اول به نظره من این آقا ار لحاظ روانی اصلا حالشون خوب نیست و ممانیسک هست. اصلا در این دنیا زندگی نمیکنه مثل اینکه در psykos زندگی میکنه. خوب من نطمعن هستم که این آقا خیلی ناراحت میشن وقتی که شما جای را منفی بگین. ولی این آقا به درده ازدواج نمیخوره. موفق باشین❤❤ گزینه دوم خوب بله این آقا خیلی اشتباه کرده ولی خوب انسان همینه دیگه. ولی دختره ایشون بالای ۱۸ هست اصلا نباید توقع داشته، اینجا در سپید بعد از ۱۸ خودشون کار میکنن خرجه خودشون را میدهن. و چرا که نه بگذارین بره و اشتباه کنه چون این اشتباهات قسمتی از زندگی ما هستن ما از همین اشتباهت درس میکیریم. موفق باشه❤

به نظر من شما (مورد سوم) اعتماد شوهرتو جلب کن و صادقانه باهاش قضایایی که داشتی رو بطور خلاصه و صادقانه مطرح کن. اگر شوهرت منصف باشه خب زندگیتون ادامه پیدا میکنه. اگر هم منطقی برخورد نکرد و اتفاقی هم شاید افتاد بهتر از اینه که توسط دوستت بخواد زندگیت از هم بپاشه. بستگی به خودت داره که چطوری با شوهرت صحبت کنی. خیلی مسئله رو گندش نکن.

این جملە را باید با آب طلا نوشت ٱنکه از من به تو صدگونه سخن می گوید بخدا عیب تورا نیز بە من می‌گوید مورد سوم...دوست عزیز می بایست می فهمیدی روزی کە از دوستاش پیش شما حرف میزد قطعا در مورد شماهم با دوستاش حرف میزد. به نظرم بهترین کار قطع ارتباط با ایشونه. در ضمن در مورد شما هرچی هم به شوهرتون میگه نترسین چون گذشته شما به خودتون مربوط میشه و اگر همسرتون یه انسان منطقی باشه دیگه به حرفاش گوش نمیده❤

سلام عزیزان....باور کنید تمام این داستان مانند سر نوشت منه یعنی تا وقتی که کمک به درخواست کننده نکنم شبو روز توی فکرم وآرامو قرار ندارم تا وقتی که کمک کردم دیگه آرام میشم. من هر وقت که می‌آمدم 80 تا 100 کیلو سو قاتی می‌آوردم. حتی کفشی رو که پوشیده بودم رو هم بخشیدم وکفش دخترم رو پوشیدم ورفتم همان جا کفش خریدم. متاسفانه تا63سالگی همین کارم بود. خیلی هم کار کردم توی طول زندگی هیچ چیز رو آسان بدست نیاوردم.... حالا بطوری ازمن میخواد مادرم که ارثه خودتوببخش به برادرانت اوایل میگفتم باشه ولی دخترم خیلی ناراحت میشد تا اینکه منو راضی کرد مامان تو اصلا به فکر پیریت نیستی مدتی کمک نکن ببین چطور همه ازت فاصله میگیرند. خلاصه تا 63 سالگی فهمیدم همش اشتباه بود کارم...دیگه به روزی افتاده بودم آنقدر دستم خالی شده بود نان خرید ن برایم سخت شده بود باور کنید دیگه نه مرغ نه گوشت نمی تونستم بخرم کارم آنقدر کم شده بود که همش ذکر می گفتم خدارو صدا می کردم با خدا عدد کردم دیگه توی کارت داخل نمی کنم خودت بهتر میدونی به چه کسی باید کمک کنی . از کمک کردن فاصله گرفتم همه منو کنار گذاشتن. حتی گرایه وپیش پول خونه رو هنوز من نمی گیرم. چونکه به مادرم گفتم تا زنده هستی مال خودت استفاده کن. ولی همان مادر تلفن مرا جواب نمیده در رو برام باز نمی کنه همه برادرامو یاد داده تا وقتی ارث پدر رو نبخشیده باهاش حرف نزنید اصلا دیگه منو نمی شناسند من بزرگه هستم همه‌شون بزرگ کردم تا دانشگاه وبعد برای ازدواج شون وبعد برای بچه ها شون حالا اصلا با من هیچ ارتباطی ندارند. باورکنید هروقت هم میام مزاحم کسی نمی شم میرم هتل..ولی حالا چند ساله که دیگه نمیام..ببخشید این کمک کردن نیست از جان گذشته. اشتباه بزرگی هست. ویک بیماری هستش دوست دارم حوصله کنید بخونید خودش یک داستانه... فرزانه هستم. دوست دارم اسمو هم بیارید. که یک احمقی هم مثل فرزانه هست... 😢😢😢😢😢😢

شوهر من مثل مورد اول سى سال بيشتر دارم زندگى مى كنم همش از صفر شروع مى كنم وقت بازنشستگى من است اما از صفر دارم شروع مى كنم😢احساس ايشان بسيار زيباست و در خور احترام ولى فايده ندارد براى ساخت زندگى...مورد اخر رفت و امد كنيد در جمع ولى احتمال درست كردن داستان وجود دارد قطعا قابل اعتماد نيست...غير از جمع حساب شده ارتباط نگيريد...يا اينكه با همسرتان حساب شده مطرح كنيد...نياز به مشاور خواهيد داشت...مورد دوم به دخترتان حق بايد داد ولى نفر سوم يا مشاورى بايد كمك كند تا از سر انتقام و لجبازى زندگى خود را ريسك نكنند

بنظر من این نامزد شما انسان نیست بلکه فرشته است😇❤ مطئنین ادمه ایشون ژن فرشته دارند خانم عزیز فقط بهتون میگم قدرش رو بدون قدرش رو بدون قدرش رو بدون و بهش عشق بده ودراین مسیر عشق الهی که دارند حداقل درکش کن و همراهشون باش پارتنر شما نه حساسه نه نازک دل فرشته است جلوه عشق و روح والای الهی است برروی زمین❤😇😇😇😇❤ خدایا خودت کاری کن نسل این نوع انسانها تکثیر بشه و زیادتر بشن الهی آمین آخی اگه انسانهای بیشتری اینطوری باشند دنیا خود بهشت میشد😢

اصلا چه خوب که وسطش ادیت نکردید... طبیعی بیشتر دوست دارم❤❤❤ انگار صمیمی تر هست وقتی ادیت نمیشه

مورد اول واقعا زندگی با این آدم توی بلند مدت خیلی سخته ،شاید به قول دوستان آدم دغدغه مندی باشه و برای ریاست جمهوری خوب باشه😅 ولی برای شما یه نفر نه ،اگر خیلی دوسش داری باهاش ازدواج کن فوقش روی دلت نمیمونه که عاشقش بودمو ولش کردم ولی اگر خیلی اینجوری نیست بنطر من خوب نیست البته اگر خواستی باهاش ازدواج کنی راضیش کن چند جلسه قبلش ببرش مشاوره، من خودم اینجوریم تا حد زیادی ولی شوهرم همش سرکوبم میکنه و مشکل داریم تازه من اونقدرام حاد نیستم، فک نکنم در این حدش خوب باشه دیگه، باید بهش بقبولونی که مشکلات همه رو نمیتونه حل کنه و مسعول بدبختیه بقیه نیست و خودشو سرزنش نکنه ،منکه اینجوری خودمو قانع میکنم یه وقتا که بخوام پولی رو ندم ،فقط خودش میتونه به خودش کمک کنه ،من اگر دست خودم باشه طلامم در میارم میدم به طرف ولی میگم جلوم گرفته شده ولی مردا کمتر حرف گوش میکنن،همشم پول نیست که یه سریا کلا باج میدن شاید از احساس حقارت باشه یا اینکه دلسوزی بیش از حد یا خودکم بینی ....فداشدن برای همه چیزو همه کس ؟نمیدونم سادگی یا هرچی ،بهرحال که غیر طبیعیه، ببخشید طولانی شد❤

داستان دوم:متاسفانه ما آدمها انگار بعضی چیزارو حتما باید خودمون تجربه کنیم،حالا به هرقیمتی،تلاش شما بی فایدست دخترتون انگار باید این تجربه تلخ رو خودش بدست بیاره.امیدوارم خدا کمکتون کنه🙏

همسره منم در مورد خرج کردن دقیقن همینطور بود حتی اقوام رو ب زیارت میفرستاد ب خرج خودش...فقط بمن پول دادن سختش بود اذیت میکرد...درکت میکنم خیلی سخته منم کمک میکردم ولی دیدم اون زیاده روی مبکرد دیگه من دس کشیدم.برای خونه سازی هم ب چندین نفر پول داد پس ندادن..حالا بعد ۲۷ سال فهمیده چکادا کرده ..ک دیگه دیره

مورد دوم:«چکامه خانم»میبخشین ولی دخترتون کمی متوقع و لوس بار آمده؛ برای هر خانواده ای ممکنه که شکستهای مالی پیش بیاد ولی این دلیل اون نیست که دیگه پدر خانواده رو نباید بحساب آورد تا حدی که حق نظر دادن هم نداشته باشه، ایشون همون مردی هستن که چنان زندگی برای خانواده شون درست کرده بودن که زبانزد همه ی فامیل و آشنا بودن و حتی حالاش هم سخت دارن تلاش میکنن و زحمت میکشن،ناگفته نماند که؛ مگر وظیفه ی پدر فقط دادن خرج اهالی خونه است؟ امور تربیتی و صحیح بار اومدن بچه ها هم از دیگر وظیفه های یک پدر است، درنتیجه دختر شما نمیتوانه بگه که چون دیگه درآمد پدرم خوب نیست پس حق اظهار نظر و حرف زدن هم نداره، راستش دلم بحال شوهرتون سوخت چون به گفته ی خودتون ایشون همون پدری هستن که کافی بود دخترتون چیزی بخواد تا ایشون سریع براش فراهم کنه ولی حالا دخترشون بجای اینکه قدرشناس محبتهای این پدر باشه و بهش محبت کنه و دوستش داشته باشه نه تنها از ایشون روگردون است بلکه حتی به شما میگه از خونه بیرونش کن! بدتون نیاد ولی اینجور که پیداست شما در رفتار و حرفهای دخترتون بی تقصیر نیستین چون اگر دختر یا پسر من اینطوری درباره ی پدرش حرف میزد و یا با پدرش بدجور صحبت میکرد مسلما من نه تنها از اول اجازه شو نمیدادم بلکه دعوای خیلی جدی هم باهاش میکردم تا یاد بگیره که احترام بزرگتر خصوصاً والدینش رو نگهداره و هم اینکه بفهمه که باید مواظب حرفهاش و رفتارش باشه.درباره ی ازدواج دخترتون: اگه دخترتون عزم جزم ازدواج با این پسر رو کرده میشه اینکار رو کرد که فعلاً نامزد کنن به شرط اینکه ایشون بره دنبال شغل و درآمد مناسب و تهیه ی خونه، درضمن اگه قرار بر نامزد کردن شد میتوانید قبلش با این آقا صحبت کنید و بگین شک و شبهه و ایرادگیریهاش رو باید کنار بزاره، دورانی که نامزد هستن میتوانه امتحانی باشه برای اینکه خود دخترتون ببینه که آیا اصلاً میتوانه با این آقا ازدواج کنه یا نه.

درباره مورد دوم تحت هیچ شرایطی حرف دخترتونو گوش نکنینم.دخترتون تو ابرا سیر میکنه.بخاطر شرایط بد اقتصادی ما چهار برادر و یه بدر.هممون زمین و خونه داشتیم.ولی بخاطر مشکلات همه خونه و زمینمون رفت.بابامم خونه اضافی داشت رفت.الانم زندگی میکنیم ولی خب شرایط مالیمون ضعیفه.قبلا خوب بودیم.

مورد اول دختر عزیزم از نظر همه ما کار این آقا عالیه ولی چیزی که از حد بگذره قطعا در پس زمینه یک مشکل روحی و عاطفی هست. بهترین چیز اینه این آقا یک کارآفرینی بکنه بجای پول دادن و ماهیگیری یاد بقیه بده......

دفه اخر رفت ب افوامش گف من از هر خانواده ۲ نفر میفرستم زیارت کربلا .ک روی هم رفنه ۲۰ نفر میشد .من ی کوتاه صحبت کردم گف پول خودمه مال بابات نیی ک...هم زمان دخترم دانشگاه ازاد قبول شد پول زیاد میخاس اونقد خرج کرد ک زیارت اقوامش یادش رف .حالا اگرم بخاد نمیتونه پشیمونه

داستان دومی بیشتر شبیهه داستان زندگی خودتان هست البته با اسم متفاوت البته اگه یادتون باشه😮😮😮

سلام نرگس جون و خسته نباشید. ممنون از برنامه های خوبت. من واقعا لذت میبرم. این برنامه شما شامل سه قسمت بود که هر کدوم به شکلی راهنمایی میخواستند. اول اینکه نظرات ما تخصصی نیست ولی به هر حال شاید مشکل گشا باشه. مورد اول : دختر گلم این آقا به شدت آدم مهرطلبی هستند و این نوع رفتار حاکی از چاله های بسیار عمیق در زندگی ایشون هست. بهتره با یک مشاور قبل از هر تصمیمی ملاقات کنی. خیلی از بیماری‌های روحی متاسفانه در فرهنگ ما به عنوان حُسن اخلاق شمرده میشه مثل محبت بیش از حد به پدر و مادر در صورتیکه این یک نوع وابستگی بیمار گونه است. مورد دوم: مادر مهربان شما هم برای تراپی دخترت حتماً کاری بکن چون بخاطر اتفاقات گذشته دخترت خشمگین و عصبانی هست که حق هم داره. اگر بی تفاوت از کنارش بگذری آینده اش رو خراب خواهی کرد چون ایشون در آینده نه چندان دور وقتی زندگی خودش رو تشکیل بده با وجود این بار سنگین روانی که پدرش روی دوشش گذاشته صد در صد با مشکل روبرو خواهد شد. مورد سوم: خواهر خوشگلم شما اشتباهات خودت رو باید قبول کنی و بجای اینکه بری سراغ اون آدم، بایستی با سیاست کم کم اونو از زندگیت دور میکردی نه اینکه بری سراغش و بیدارش کنی. الان هم بهترین کار اینه که خودت با همسرت صحبت کنی لازم نیست وارد جزیئات بشی و ازش بخواهی که در این مورد کمک ات بکنه. و یا دومین راه اینه که دوباره وارد رابطه دوستانه بشی ولی نه به گرمی گذشته و کم کم دورش کنی. من خودم تجربه شما رو دارم البته به شکل دیگه، دختر عموی خودم که زنی مطلقه بود و ایران هم زندگی نمیکرد در ایران با مردهای مختلف رابطه داشت و برای خوشگذرانی میومد ایران و منِ ساده لاپوشانی میکردم چون دوستش داشتم و ازش دفاع میکردم و همون خانم چنان ضربه ای به من زد که تا عمر دارم یادم نمیره. زمانی که من مسافرت بودم با ترفندی شوهرم رو به خونه اش برده بود و باهاش همبستر شده بود. من بعداز مدتی متوجه شدم و وقتی از شوهرم سوال کردم با کمال صداقت اعتراف کرد و عذر خواهی کرد. من هنوز که هنوزه بعداز ۲۷ سال که از اون جریان میگذره ، نه به روش آوردم نه کاری کردم . فقط بایکوت کردمش و دیگه کاری به کارش ندارم با وجودیکه ما هم ایران رو همون موقع ها ترک کردیم و در حال حاضر در یک شهر و در دو محله نه چندان دور از هم زندگی میکنیم. بازم میگم بهترین راه حل صداقته.

دوست عزیز ازدواج دخترتون اصلا به صلاح نیست به نظرمن بزار باشن با ولی عقد نکن به فامیل هم نگو بزار باشن باهم خوب بشناسید هم خودتون هم دخترتون مطمعن باش بعدا خواهد گفت من بچه بودم شما چرا موافقت کردید حواست باشه عقد نکن

I wish Khamenei was like that. I wish Ghalibof,s daughter was like that .

مورد دوم..به نظرم مادر دختره اینقد از همسرش پیش دخترش بدیشو گفته..همین باعث تنفر دختره از پدرش شده..زمان لازم داره تا دخترخانمشون اعتماد پدرشون رو دوباره بدست بیارن❤

رفتیم یه شهر دیگه تفریح یه مورچه داخل ماشین ما بود وقت برگشتن وسط راه فهمید مورچه اومده توماشینمون ۱ ساعت راه رو برگشت تا مورچه رو بزاره سرجاش‌..دخترمم عین باباش شده .حتی سوسک ها رو نمیکشه و من خیلی عذاب میکشم و حرص میخورم از دستشون

مورد سوم: قبل از هر چیز؛ این دوست شما مشکوک بنظر میاد، تا حالا هیچوقت نشنیده بودم که کسی دوستش رو تهدید کنه که یا با من دوست باش یا زندگیتو بهم میریزم(در واقع یک همچین منظوری داشته دیگه)بعد هم بهانه بیاره که چون تو رو خیلی دوست دارم اینکار رو میکنم! اگه انقدر این دوستی براش مهم بوده که پس چرا حرفهای خصوصی شما رو برای دیگران تعریف کرده، کدوم دوست صمیمی همچین کاری میکنه؟بعد هم؛ اگه شما رو انقدر دوست داره پس چطور حاضر میشه که زندگی شما رو بخواد بهم بریزه؟ نکته ی دیگه اینکه: از کسانی که تهدید میکنن باید ترسید چون اگر به خواستشون برسن اون تهدید رو مثل برگ برنده ای برای هر چیزی در آینده برای رسیدن به خواستهاشون ممکنه که استفاده کنن. این امکان هست که: با شوهرتون صحبت کنین و بگین من با فلانی(دوستتون)بخاطر خصوصیات زشتی که نشون داده نمیخوام دیگه معاشرتی داشته باشم ولی نمیپذیره و منو تهدید کرده که بعضی شیطنتهایی که در جوانی یعنی دوران جوونی و بی عقلی کردن انجام دادم برای تو تعریف خواهد کرد، درحالیکه هم خودت جوون بودی و جوونی و اشتباهاتی کردی و هم من و هم اینکه گذشته ی هر کس به گذشته تعلق داره و مهم این است که از وقتیکه ما با هم هستیم هردو بهم وفادار بوده ایم و ومعقول و منظم در کنار بچه هامون با هم بخوشی و خوبی زندگی میکنیم.اگه شوهرتون پرسیدن مگه دوستتون چکار کرده که باهاش قطع رابطه کردی، بگین پشت سر همه حرف میزنه و شایعه درست میکنه و حالا چندین بار شده که دیگه درمورد منهم اینکار رو میکنه. راستش اگه موضوع اون شب رو هم برای شوهرتون بگین شاید بد نباشه، بگین؛ چون خیلی اصرار کرد مجبور شدم باهاش برم ولی دراصل اون دوتا با هم بودن و من فقط کنار اونها نشسته بودم، بعد هم عذرخواهی کنین و بگین اولین و آخرین بار بود که بهت راستش رو نگفتم و دیگه هم چنین کاری نکردم؛ از این نظر میگم که اون شب رو برای شوهرتون بگین چون ممکنه که دوستتون برای اینکه شوهرتون باورشون بشه اون حرفهایی رو که میخواد بهشون بزنه قضیه ی اون شب رو هم برای ایشون تعریف بکنه که اینطوری فکر و نظر ایشون رو بدبین کرده باشه، با آرزوی موفقیت براتون. 👍

خانوم عزيز هر چه زودتر بكل دوستيت را با اين بيمار سمى وخطرناك قطع كامل كن وصادقانه همه چيز را با همسرت در ميان بگذار واگر همسرت گذشته را بپذيرد كه بسيار انسان متطقى است وديگر با چنين افرادى هرگز معاشرت نكن

نظر شخصی من در مورد خانم دوم اینه که شما وظیفه دارید مرتبا "مقابل دخترتون اگر شده به دروغ بگید من شوهرم رو دوست دارم حق نداری اذیتش کنی این مرد زحمت کشیه چه بدی کرده نه اهل دنبال زن رفتن بوده نه اهل دود و مواد بوده نه قمار بازی کرده جرمش چیه؟ حالا اگر تو از یک پسر که معلوم نیست با اون اخلاقش دو روز دیگه تو دهن تو بزنه بیرونت کنه من شوهر خوب خودم رو از خونه بیرون کنم؟؟؟!!!! نه خیر این حرفا نیست. ما جنس خوب بیرون نمیکنیم خودت برو با اون طرف زندگی کن تا قدر بابای خوب رو بدونی. خانم عزیز الان مردم همه گرفتارن بچه ها همه بیرون کار میکنن دلیل نداره شوهر شما چون یک زمان وضعش خوب بوده و الان مثل همه ی مردم شده از اولاد چوب بخوره. جلوی دخترت رو بگیر چون آزاری که به پدرش میده خدای نکرده به خودش برمیگرده الان جوونها رو همش باید باهاشون حرف زد همش باید نصیحت کرد اگر لازم شد دعوا کرد که بفهمن چون روزگار عوض شده. من خودم پنجاه سالمه پسر بزرگ دارم ولی هر روز هر روز مثل یک بچه باهاش حرف میزنم تا انسانیت یادش نره و تحت تآتیر محیط قرار نگیره. اگر هرچی از شوهرم ناراحت باشم جلوی اون نمیگم که به باباش احترام بگذاره تا فردا پس فردا نوه ام از خونه بیرونش نکنه. شما هم بخاطر دخترت نقش عاشق رو با همسرت بازی کن تا ساکت بشه. موفق باشی ❤

داستان اول این یه نوع مشگه خودش هر چیزی از حد بگذره میشه افراط،داستان دوم با مشاور صحبت کنه ،داستان سوم به شوهرش بگه خبر چینه الان متوجه شدم وتهدیدم کرده اگر رفت وآمد نکنم باهاش برام حرف درمیاره البته اگر مدرکی چیزی نداره، برای هر سه نفر آرزوی موفقیت می کنم🎉

اولی درست عین منه که هیچ چیزی ندارم الان لطفا بهش بگویید که کمک کن ماهیگیری یاد بدهی نه ماهی بدست نیازمندان به دومی بگویید انسان‌ها همه خطا کار هستند خوبیش اینکه درسش را گرفت ولی هیچوقت از شوهرتان جدا نشوید در ضمن دخترتون خیلی رو خودش و خانواده‌اش کم حساب می‌کند من این مشکل را داشتم ولی گذاشتم زمان حل کنه ولی اگر راضی نیستید به این وصلت که درست هم فکر کردید بگذارید پای خودش سومی لطفا از روی اجبار با کسی دوستی‌تون را ادامه ندهید اگر شوهرتان منطقی هست بهش بگید چه اتفاقی افتاده یک مثلی هست که میگن کجا حرفته رو شنیدی آنجا که حرف دیگران را شنیدی

در مورد اول: خانم دو پا دارید دو پا هم قرض کنید و از همچین شخص شدیدا مهر طلب و نامتعادلی که نمی تونه به دیگران «نه» بگوید فرار کنید! این شخص احتیاج به سالها تراپی داره شاید کمی بهتر بشود.ولی اصلا گزینه مناسبی برای ازدواج نیست

در مورد اول: ايشان شديداً احتياج به يك تراپى حسابى دارند كه ريشه يابى كنند وبا چندين جلسه مشاوره حتماً تغير درايشان مشاهد ه ميشود دوم بايد اطلاع پيدا كنيد منبع اصلى در آمد ايشان از كجاست كه انقدر دست بخرجشان خوبه اگر براتون روشن شد ودكتر روانشناس هم رفتيد وتغير اساثى را در ايشان ديديد مباركه👌

مورد اول، شغل این آقا که یهو در عرض یکسال حاتم طایی شده یه کم مشکوکه به نظر من مخصوصا کسایی که میوفتن تو کار ساخت و فروش شیشه و پول زیادی دستشونه برای اینکه یه کم از احساس عذاب وجدانشون کم کنن بی حساب کتاب به دیگران کمک مالی میکنن. دیدم که میگم…

سلام نرگس جون متشکر از روایت زیبات❤ درمورد داستان دوم متاسفانه خیلی از بچه ها الان اینطوری هستن اصلا حرف گوش نمیدن به خانواده احترام نمیذارن بهتره این بچه ببرن پیش مشاور تا راهنمایی بگیرن

سلام نرگس جون مورد اول بهتره این دختر خانم برای ازدواج عجله نکنه چون مشخصه که این اقا مشکل روانی داشته باشه بهتره به روانپزشک مراجعه کنه باید درمان بشه به هر حال هر چیزی حدی داره موفق باشی عزیزم 🙏💐🥰

سلام در مورد داستان دوم .. دخترتون دقیقا جا پای پدرش گذاشته .‌ شما هم هر چی بگید گوش نمیکنه بهتره به روانپزشک و تراپیست مراجعه کنید

خواهرم بذار کمک کنه چون داره خلاف میکنه وخمس خلافش میده منم خلاف میکردم همین کارارو میکردم خاطر جمع باش داره خلاف میکنه

نترس با شوهرت صحبت کن بگو رفتاری درست ندیدم میخوام رابطمون قطع کنم اونم رفته به همه گفته میخواد آبروی منو ببره خودت با شوهرت صحبت کن به کسی غیر همسرت اطمینان نکن صحبت منطقی

مورد اول صد در صد با مشاور صحبت کنید مورد دوم بهرحال دخترتون حق داره درسته شما تو این شرایط راضی ترین ولی از نگاه اون که به ماجرا نگاه کنید بهش حق میدیدن باید ‌پدرش با محبت کافی بهش سعی کنه ذهنش رو عوض کنه مورد سوم تموم ماجرا رو عین واقعیت خودت به همسرت بگو و اون دوست سمی رو از زندگیت پرت کن بیرون از مشاور کمک بگیر که چطوری با همسرت مطرح کنی

در مورد داستان اول . من در عجبم این دوست عزیز از مخاطبین کانال کمک و نظر می‌خواد .. دوست من شما باید همسرتون رو پبش روانشناس ببرید . حد افراطی در اعمال ایشون نشان دهندهٔ یه مشکل روانی است . شما باید از یه مرجع آگاه و با تجربه کمک بگیرید . نه یه کانال داستان .

سلام خوبید تشکر که داستان تعریف کردید🙏🙏.🌹🌹 داستان سوم به نظر من همه چیز به شوهرت بگو قبل از این که دوستت بگه. به شوهرت بگو تهدید می کنه من بعدشم دوستتی تو بادوستت بهم بزن بعد این که به شوهرت گفتی همه چیز بعد شم به شوهرت بگو گذشتم بود مجردی الا ن من به تو خیانت نکردم نمی کنم

مورد دوم نمونشو دیدم ،متاسفم اینجوری که شما میگید فک نمی‌کنم بتونید چیزی،توی گوشش کنید ،بچه ها توی اون سن معمولا اگر عقده ای داشته باشن تا نرن وسر اون زندگیشونو خراب نکنن ول نمیکنن ،اگر تونستید ببریدش مشاوره ،سرشو به چیزی گرم کنید درسی هنری چیزی شاید حداقل ازدواج نکرد 😢