داستان دیبا...... دختری که به خاطر تلافی بی آبرویی که دختر ارباب به بار آورده بود مجبور شد با پسر ارباب ازدوج کند که بیست سال از خودش بزرگتره و.........
جمشید بی حرکت وایستاده بود. . . . صدای نفسهاش رو میشناختم لطفاً به سمتم برگشت..........
داستان عاشقانه |داستان دیبا|داستان ایرانی|داستان ایرانی
********************* **********************
سلام دوستان گلم، رها هستم راوی داستان های دلنشین در اینکانال هرشب با قسمتی از داستانهایی که براتون در نظر گرفته شده در خدمتتون هستم برای دنبال کردن. کردن. کردن داستان ها هستم. کانال هستم. رو سابسکرایب بزنید و زنگوله رو بزنید و با لایک از ما حمایت کنید و نظرتون رو درباره داستان ها برام کامنت کنید🙏😍
دوست قشنگم ممنون که با لایک و کامنت از من حمایت میکنید ❤️🙏 حمایت از ویدیوها و داستانهای جذاب تر رو به همراه داره ✌️ 🥰
قسمت اول سرگذشت دیبا😊
• داستان دیبا⭐️داستانهای...
قسمت دوم سرگذشت دیبا😊
• سرگذشت دیبا ⭐️داستان ا...
قسمت سوم سرگذشت دیبا😊
• داستان واقعی⭐️داستان د...
قسمت چهارم سرگذشت دیبا 😊
• داستان دیبا⭐️داستانهای...
قسمت پنجم سرگذشت دیبا😊
• داستان واقعی⭐️داستان د...
داستان جذاب
داستان قدیمی
داستان دیبا
سرگذشت دیبا
داستان واقعی
داستان ایرانی
رمان واقعی
رمان اجتماعی
داستان عاشقانه
#داستان_واقعی
#داستان _عاشقانه
#داستان_های_فارسی
#داستان_ایرانی
28 сен 2024