بنظرم اگر ویدیوی دوام آوردم و پیشرفت سامسونگ در این بازار پر تنش موبایل رو درست کنید عالی میشه . تمام شرکت های غیر چینی که موبایل میساختن یکی یکی از بین رفتن غیر از سامسونگ . حتما یه رازی این وسط وجود داره دیگه
یادش بخیر بچه بودیم تو بازار دزدای مشهد ( همون بازار رضای خودمون) یه مغازه موبایل فروشی بود که تو ویترین مغازه چند تا آیپاد و دسته گیمیک گذاشته بود اون دسته هایی که وسطش یه مانیتور کوچیک بود و میشد بازیهای چند میگی کامپیوتر رو روش نصب کرد ببین جلو مغازه تو سن هفت هشت سالگی جوری ج*نده بازی و جیغ و داد راه انداختم که پدره بندهخدا هرچی میکشید منو من اصن با دیدن اون آیپد ها رد داده بودم کلید که باس واسم بگیری اونم اون زمان قشنگ یادمه صد صدو بیست تومن قیمتش بود سال هشتاد و یک خلاصه پدره فکر کرد الان نهایت ده تومنه رفت بخره آقا خلاصه مارو سپرد دست ننمون رفت تو مغازه با یه پلاستیک اومد گفت بیا خریدمش منم خر یه نگاه ننداختم ببینم راست میگه یا نه رفتیم تو مدرسه اینم بگم مادرم چون فرهنگی بود اصولا تو مسافرتها ما همیشه اسکان معلمان و مدرسه و این چیزا میرفتیم خلاصه تو مدرسه بعد عوض کردن لباسا و پدره این پلاستیک رو داد دستم منم توشو وا کردم میبینم یه دسته بازیه که وسطش یه مانیتور داره هنگ کردم این دیگه چیه و باس باهاش چیکار کرد نگو این چون هفت تومن بودش پدرا جا آیپد صد تومنی اینو واسم گرفته خلاصه منو میگی سر یه ساعت دلمو زد آخه کلا با دسته نمیتونستم ارتباط برقرار کنم الانم همینم واسه همین هیچ وخت کنسولی نداشتم آقا تنها قابلیتی که یه روز بر حسب تصادف از این دسته کشف کردم این بود که میشد تو حافظه 512 میگی این دسته فیلم و آهنگ بریزی و با هنسفری نگاه کنی خدا منو ببخشه بابت اون فیلمایی که توش میدیدم آقا تنها بازی که توی اون دسته انجام میدادم یچی بود که یه تفنگ دو لول بود سوت میزد و کلی اردک پرواز میکردن باس اردکا رو میکشتی آخرشم یه سگ که دوتا اردک تو دستاشه از لا چمن ها میومد بیرون و بهت میخندید خلاصه که قسمت نشد آیپد داشته باشم حالا دقیق هم یادم نیست سال هشتاد و یک تا هشتاد و سه بودش خلاصه بگم یه وخت دروغگو نشم 😁😁😁 ناموسن حاضرم نصفه عمرمو بدم برگردم به اون دوران لعنت به باعث بانیش منی که تو دوران ابتدایی فکر میکردم بعد بیست سالگی دیگه قراره مث پدرم که زن گرفت و صاحب خونه زندگی شد بشم الان تو سن بیست و هفت نشستم ساعت پنج صبح ویدئو های تو رو میبینم و از غصه دغ مرگم که چجوری دکترا رو رد کنم مادرم با دیپلم معلم شد من با کارشناسی ارشد مهندسی شیمی و دعوتنامه از یه دانشگاه خوب ولی چه فایده خدمت نرفتم آقا بیخیال شب خوش حالم بد ریده شد یهویی واقعن بی کسی بد دردیه تو این مملکت اگه پارتی در حد سرهنگ سردار دارین درستون رو تو همینجا ادامه بدین وگرنه تا قبل هیجده از این مملکت شده با کسکشی فقط برین که بعدا بد میسوزین امیدوارم اینو بخونین و به دردتون بخوره