داستان نقابدار، واقعی و ارسالی از طرف شما ، کوتاه و تک قسمتی ، پادکست و ولاگ فارسی 

بسیارمهم است بگذارید بعضی چیزها ازبین بروند خودتان را ازآنان رها سازید ازدستشان خلاص شوید منتظرنباشید تا قدر تلاش‌هایتان رابشناسند وعشقتان رابفهمند درراببندید آهنگ راعوض کنید خانه تکانی کنید گردوغبارهارا بزدایید ازآن چه هستید دست بردارید وبه آن چه واقعاهستید روی آورید. پائولو کوئلیو

ملک خانم منتظر باش روزی همین کار رو با فرزندانش یکی خواهد کرد. البته منوچهر خودشم در ذات پلید بودن شناگر بودن دریا رو ندیده بودن..... حالم بهم میخوره از این همه پلیدی و نقاب آدما .‌‌

یا رب مباد که گدا معتبر شود گر معتبر شود ز خدا بی خبر شود دقیقا برای این داستان مناسب بود

امیدوارم که از یه طریق دیگه خداوند شادی رو به زندگی ملک خانم و دخترشون بیاره 🌹❤

با شنیدن این داستان واقعا قلبم درد گرفت ،ملک خانم عزیزم خدا پشت و پناه تو و دخترت باشه عزیزم فقط به خدا پناه ببر که این دنیا هر کسی تقاص کاراشو میبینه ،دلی پر از آرامش برات آرزو میکنم عزیزم

همینطور است که آدم ها از خوبی بیزار میشه 💔💔💔💔😭😭😭😭😭

اینطور آدمها هستن،ک باعث میشه آدما از خوبی بیزار بشن!تو نمک بحرومی اون دخترک شکی نیست! اما موندم از همسر خانم ملک!چطور زندگیش،عشقش رو کنار گذاشت ؟اگ قصدش کمک بود میتونست ب بهترین شکل مثل یک پدر خونده از بتول حمایت کنه،ن این ک ازدواج کنه باهاش! واقعا متاسفم واسه همچین مردهایی،ک فقط ادعای عشق دارن،وگرنه کسی ک عاشق زنش باشه،هیچ زنی،حتی حوری بهشتی هم ب چشمش نمیاد!

امیدوارم آذر خانم یه شوهر خوب وبا معرفت نصیبشون بشه وسه نفری باهم زندگی کنند اینجوری حال وهوای زندگیشون عوض میشه.امیدوارم خبرشو از همین کانال بشنویم تا خوشحال بشویم😊انشالله

سلام از همون جایی که گفتید ایشون رو میخواستن بفرستن مکه من فهمیدم قصد شوهرشو چطور نفهمیده عجب زن ساده ای بودین ملک خانم ...

کاش ملک خانم جدا میشدن و خودشونم دوباره ازدواج میکردن عمرشون به غصه خوردن از کار این دونفر گذشت

از قديم گفتن : از اون نترس كه هاى و هوى داره از اون بترس كه سر به تو داره ؛ اين آب دستش نبوده وگرنه شناگر ماهرى بوده و تا فرصت دستش اومده تير رو زده به هدف !! هر چند كه به قول قديميها : كِرْم از خودِ درخته ( شوهرش منوچهر)

چقدر غم انگیز بود واقعا... اما ممنون که داستانشون را گفتن که واقعا درس عبرت میشه ، و ممنون از شما که برای ما تعریف میکنید

خدا نفرین کند همچو خانم ها من خودم هم نفرین میفرستم به همچو خانم های کثیف 🤮🤮🤮

حس خیلی بدیه به کسی محبت کنی این جوری جواب بگیری من خودم این حسو تجربه کردم ادم اتیش میگیره

همیشه انسانهای خوب و خوش قلب بلا می‌بینند. انسانهای بد ذات خودشان بلا هستند و بلا را پس می‌زنند.

چقدررررر دلم شکست ، پس قانون کارمایی که می گن کجاست ؟؟؟؟؟ اون دختر بی همه چیز ، چطور تونست چنین زندگی مستحکمی ایجاد کنه؟؟؟؟؟ ای خداااااااااااااا ، این منصفانه نیست😭😭😭😭😭😭😭😭

هیچوقت اینقدر ناراحت نشدم

مثل هميشه عالى بود نرگس جان مهربون🌺🌹خدا اذر خانم براى مادر عزيزشون حفظ كنه🙏🌺

داستان بسیار زیبایی بود از قدیم گفتن از اون نترس که های وهوی داره از اون بترس که سر به تو داره آذر خانم عزیز به دنبال زندگی خودتون هم باشید ازدواج کن و بچه دار شو برای مامانتون هم خیلی خوبه و سرگرم نوهایی میشن که انشا الله خدا بهشون میده زندگی خودتون رو تغییر بدید چون این جوری تنها که هستید بتول خانم بیشتر خوشحال هستن نگران نباش خدا جای حق نشسته و خودش قضاوت میکنه آرزوی شادی و خوشبختی برای شما ومادر عزیزتون دارم

ممنون نرگس جون دست درد نکنه داستان عبرت اموزی بود واقعا خدا به ملک خانم صبر بده بنده خدا خواست ثواب کنه

ممنونم نرگس جون خیلی زیبا بود ...تقصیر اقاشون بود ...ملک خانم وبتول خانم تقصیری ندارن ...متاسفمم که بعضی از اقایون بی وفا هستن

سپاس برای داستان🙏🙏 ملک خانوم عزیز ، کاش جدا شده بودی و این بند پوسیده رو‌ پاره میکردی و‌خودت رو رها میکردی. معلوم نبود شاید ی ازدواج موفق میکردی و اینهمه سال به کز کردن کنج خونه و شنیدن پیشرفت دزدی ک به زندگیت زد، بسنده نمیکردی و حقت رو از روزگار میگرفتی. شاید برای بعضی چیزها الان دیر شده باشه ولی برای رهایی هیچوقت دیر نیست. نگذار ک این پچ پچ فامیلا و این خبرها بیشتر از این عذابت بده.متاسفم از آنچه که برات اتفاق افتاد😔

خسته نباشی ،مرسی از اذر جون وارزوی موفقیت وخوشبختی با اگاهی کامل براشون دارم.وارزوی سلامتی برای مادر خوش قلبشون🥰🥰

دلم واقعا سوخت ملک خانوم عزیز امیدوارم که خداوند جواب تمام خوبیهاتو بده هم در این دنیا هم در اون دنیا واون بتول رو با عزاب وجدان زندگیش رو به تباهی ببره الهی خودت جواب همچین ادم هایی رو بده که چهره انسان نما رو دارن ولی انسان نیستن

چقدر متأثر کننده بود واقعا خیلی اعصابم بهم ریخت😡😡😥😥

درودفراوان برشما نرگس بانو‌.خیلی داستان راقشنگ تعریف کردید .در کانال دیگرتان هم موفق هستید. از اینکه برای بیننده وقت می‌گذارید ممنون وسپاسگزار هستم .سلامت وپاینده باشید

خیلی گریه کردم.منم بهم خیانت شده مخصوصا اونجایی که همسرتان بهتون گفته بود تو لیاقت نداری اون داره این حرف خیلی شنیدم😔امیدوارم بتول روزی به سزای کارش برسه همچنین شوهرش .خدا بزرگه عزیزم 🌹🌹😊🌻🌺🌺💐💐

نرگس بانو ممنون ازشما با کلام زیبا تون داستان را تعریف کردین! 👏 عالی بود. هزار ماشاالله! ❤❤❤

ممنون هستم از شما نرگس خانم عزیز که زحمت میکشید و انقدر داستان هارو زیبا تعریف میکنید براتون ارزوی سلامتی و ارامش دارم در پناه حق باشید❤

من یه سئوال دارم..میدونم یوتوپ پول خوبی میده واسه هرمحتوا..اماشماهاخانوادگی همتون زدین توکاراشپزی اصولی هم نیست دلبخاه خودتونه دستوراش.متداصلی غذانیست همشون.شماتوکارداستان گویی خیلی مهارتتون بیشتروجذابتره این قسمت بهترنیست همین‌مسیرباجدیت ادامه بدین؟نظرموگفتم😊😍

چه خوب بود اگه روزهای یک شنبه هم داستان میزاشتین من از المان برنامه های شما رو نگاه میکنم یک شنبه ها تعطیل هستم وقت بیشتری دارم برای داستانهای قشنگتون ❤️❤️

آخی خیلی ناراحت شدم برای ملک خانم و دخترشون، امیدوارم که یک روز پدرشون و بتول خانم جواب این خیانتشونو پس بدن چون زندگی دو نفر دیگه رو بخاطر هوس و طمع خودشون نابود کردن. بهترین آرزو هارو برای زنان مهربون سرزمینم دارم... 🥰

بسیار دردناک بود خیلی ناراحت کننده بود حالا باهاش ازدواج کرد ولی احترام زن اول را باید همیشه نگه میداشت .امیدوارم که روزگار سرش بیاره

ملک خانم خیلی خانم صبور و بزرگواری هستن خدا به خودشون و دخترشون عمرباعذت و سلامتی بده همیشه و تقاص بی انصافیهایی ک درحقشون شدو از باعث و بانیاش بگیره

الهی خدا ب دلتون ارامش بده،چقد بیزارم از بتول خدا هست هست خدا ب هممون کمک کنه

به نظر من ملک خانوم هم نمی نشست غصه بخوره این همه سال طلاق می‌گرفت ومیرفت ازدواج میکرد

مرسی واقعا برای ما تجربه میشه

بتول یک دختر فقیری بوده که فرصت گیرش آمده اما مقصر اصلی آغا منوچهر که منصف نبوده بین خانمهاش،😔

سلام نرگس خانم خیلی قشنگ تعریف میکنین داستانهارو این داستانم اموزنده بود زمین گرده میچرخه ادمها بهم میرسن ❤❤❤❤

آذر جان حتما کامنتها رو میخونی خواستم بگم شما لطمه عاطفی پدرتون را به مادرتون رو دیدید و چشم ترسیده دارید عزیزم شما شاغلی دستت تو جیب خودته یک انتخاب درست بکن حتما قبلش هم مشاوره برید و به امید خدا خوشبخت هم میشوید و اگر هم خدای نکرده همچین اتفاقی افتاد تو زندگیتون که گفت میرم به خاطر کسی دیگه قشنگ در رو براش باز کنید و کمکش کنید و هولش بدید بگید امروز بری بهتره از فردا خانمها اول باید خودشون را قوی کنند و مستقل باشند فکر کردید چرا مادرتون نشست تو اون زندگی ؟فقط بخاطر نیاز مالی همون خونه و خرج خونه .آدم یکبار زنده هست و حق زندگی داره و متاسفانه مادرتون خودشون را از این حق محروم کردند براشون آرزوی سلامتی دارم و خوشبختی شما❤️

تازه همین خونسردی و ادای صمیمت اون خانم بیشتر از کل داستان حرص منو دراورد که در کمال خونسردی و بدون ذره ای خجالت و حیا با آذر روبوسی کرده و دنبال ملک خانم میگشته و حتی بین فامیل خودشو جا کرده واقعا ناراحت شدم برای ملک خانم.. حقشون چنین زندگی نبود

سلام عزیزم ممنونم از داستان‌های قشنگ های که برامون تعریف میکنید منکه بد جوری عادت کردم به صدای قشنگتون فقط وقتی داستان دو قسمتی هست قسمت دوم رو نمیتونم پیدا کنم

سلام خدمت اذر جونومادر محترمشون....چقد دلم گرفت کاش ملک خانم از اون روز اول که فهمید جدا شده بود..چرا اخه بعضی از خانواده ها این‌جورن...وقتی اقا منوچهر رفت ازدواج کرد یعنی دیگه تموم شد اون زندگی...چرا باید با تنهایی به اون زندگی ادامه میداد ..ملک خانم هم تو هر سنی بود میتونست بره سراغ خوشبختی با دخترش حتی اگه ازدواج مجدد نمیکرد....حالا هم خوشبختی فقط شوهر خوب نیست...خوشبختی عاقبت بخیری اذر خانم وخودشونه ...الانم برا جدا شدن دیر نیست ...زندگی وسالهای از دست رفته حق ملک خانمه

ملک خانم سلام امیدوارم از این به بعد سعی کنی بهترین زندگی رو برای خودت بسازی حیف نیست با افسردگی و غصه تموم بشه گلم کاش شما هم به خودت میرسیدی و به ظاهرت پوست و بدن و مو ورزش میکردی حتی درست رو ادامه میدادی مطالعه و کتابخوانی انجام میدادی چند تا مهارت و هنر یاد میگرفتی و از شوهرت جدا میشدی و حتما میتونستی با مردی که تورا واقعا دوست داشته باشه و قدرت رو بدونه ازدواج موفقی داشته باشی.شاید الانم برای کار روی خودت و مهارت اموزی براتون دیر نشده باشه حداقلش اینکه سرگرم تر میشی و کلی احساس خوب و اعتماد بنفس بیشتری بدست میاری با رسیدگی به ظاهرت و ورزش کردن و بالاتر بردن معلوماتت برای غنی تر کردن درون خودتون ای کاش اینکارها رو انجام میدادی میتوتی برای شروع از یک مشاور خوب کمک بگیری تا اینکه یک گوشه زندگی باشی که با همه مهربونیهات نفر دومش بودی متاسفم برای اون دختری که وارد زندگی تو شد اگه شما خانمی نمیکردی و نمیاوردیش هیچوقت نمیتونست الان درس خوانده و مدرک گرفته باشه و تا این حد خودش رو بالاتر کشیده باشه گرچه معلومه دختر سخت کوش و با جربزه ایه ولی بدون تحصیلات فقط میتوتست با یک مرد فقیری مثل پدرش یا حتی یک معتاد ازدواج کرده باشه کاش دقت بیشتری بخرج میدادی آخه چه معنی داشته یک دختر جوان و کم سن و سال رو وارد زندگی خودت و همسر جوانت کنی اگه قصدتون کمک بود میتونستین اونرو از راه دور و در کنار خانواده خوش حمایت کنی هم برای مخارج زندگی و هم درس و مدرسه اگر کمک دست تو خونتون میخواستی از یک زن سن بالاتر در کارت کمک می گرفتی شما چون قلب و روح خودتون پاک و بی الایش بود به دیگران هم همین اعتماد و حسن نیت رو داشتین ولی متاسفانه شوهرتون کرم از خودش بوده و اون دختره هم از این خوان اماده استفاده اش رو کرده

I love your stories. Thanks Narges jan

نگران نباشید چند سال دیگه که به پیری و کور ی رسید و مریض شد و از پا در اومد یاد شما میافته اون موقع فقط شما رو میشناسه ما خیلی‌ از این اینها دیدیم .

همینه. از در و دیوار میباره.

درود ب نرگس عزیز و دوستان گل حاضر در کانال.

سلام نرگس جون داستان عالی بود ممنونم مکه رو گفتید من نگران شدم

بسیار سپاس گزارم از آذر خانم عزیز که داستان عبرت اموز رو برای ما فرستادن چون یکسال پیش منم داشتم از روی دلسوزی این اشتباه رو میکردم واطرافیان منو بیدار کردن والان که فکر میکنم میبینم چقدر ساده بودم😔

سلام نرگس جان ممنون از این داستان‌های اموزنده که میزارین این داستان منو خیلی ناراحت کرد دلم خیلی برای ملک خانم سوخت ملک خانم باید از اون اول طلاق می‌گرفت

سلام نرگس جون چقدر منتظر بودم ببینم عاقبت بتول و منوچهر چی میشه؟ با اینکه بد کسی رو نمی خام ولی موندم چی شد که عاقبت به خیر شدن؟☹ به نظرم این داستان ادامه داره نمیشه اینطوری که🤔دوست دارم چند سال دیگه بازم آذر جون برامون بقیه ماجرا رو تعریف کنه، به نظرم اعتماد به نفس بتول رو ملک خانم به وجود آورد وقتی ارتباطش رو با فامیل قطع کرد و اون خانم با خیال راحت و بی دغدقه تو فامیل جای خودش رو باز کرد و به خواسته هاش رسید، امیدوارم عشق به سراغ آذر جون بیاد و ازدواج کنن و زندگیشون رنگ شادی بگیره🤲

سلام نرگس جان به نظرمن کسیکه رفتنی باشد میرود چی مردچی زن ولی اختیاط شرط است.

سلام برشما وخانواده محترم بسیارعالی تعریف میکنید سپاسگذارم🙏🙏🌹🌹

وقتی خواست خداست که یکی فقیر باشه نباید در تقدیر کسی دخالت کرد

به نظر من مشکل از همسرشون بوده نه دختری که پیششون بوده

سلام نرگس جون مثل بقیه داستانها عبرت آموز، اولا با اجازت آذر جون من نظرم رو بگم درباره آوردن بتول بواسطه مادرت به یه خونه غریبه کار صد در صد اشتباه بوده ،هر چند از نظر ملک خانم خواسته کار خیری انجام بده ،ممنون از آذر عزیز که سرنوشت مادرش رو برامون فرستادند،💞

ادمها همیشه بدترین ضربه هایی که تو زندگی میخوره بیشتر از کسانی هست که اصلا انتظارشو نداشتی و این خیلی تلخ و ناراحت کننده اس 😔😔😔😔این دنیا چیزی داره به اسم دار مکافات شک نکنید توی همین دنیا بازتاب اعمال خودشونو میبینن من به کارما خیلیییییی اعتقاد دارم

باسلام ممنون نرگس خانم،ولی دوستت ندارم همچین خانم های را😢😢😢

jaleb va bimarefatiye baziha vaghan geregabe tahamole che mishe kard donya khabe azizam afarin be azar jan ke madaresho tanha nazashteh😘😘😘

اووووف چقدر من حرص خوردم از این داستان کاش شوهرش برمیگشت ب زندگی قبلیش آخییی خدا این حق زنی بود ک ب یه فقیر کمک کرده

ممنونم نرگس خانوم بابت داستان های زیباتون.و صدای آرام بخشتون.❤

یکی از دوستان من می خواست شش ماه بیاد خونه مان بماند و من دیدم منکه باید بروم سرکار و شیفتم با همسرم یکی نیست از طرفی همشم خسته ام و چون کارم جسمی است غرق در عرق و خسته می رسم خونه و ... گفتم نمی توانم و دوستم با من قهر کرد و بعد دو ماه دوباره اومد تا دوستی را شروع کنه من دبگر محلش ندادم ببینید مرغ وقتی شکار می شه که داره کرم می خوره همیشه وقتی بهت می زنند که حواست به اینه کخ از جای دیگری نخوری مثل رانندگی وقتی حواست به جلوته از پشت سرت غافل می شوی

همان ناکس وفا نکند با اصل خطا نکند .

نرگس جون خسته نباشی ممنون از شما وشما مللک خانم مهربان چرا شما متوجه نشودین که در هیچ شرایطی اعتمادی به اقایون نیست وهیچ کس هم از دیگری موستحزا نیست فقط تا این اندازه میگم اما محبت وخیر خواهی شما در برابر خداوتد محفوظ هست 🌸🌺

باید آدم از این داستان ها درس زندگی بگیره چقدر برای ملک خانم ناراحت شدم طفلکی آذر جون که این همه صدمه خورد

عالی مثل همیشه

چقد شبیه زندگی ما بود مرد وفادار نگرد نبست

سلام نرگس جون مرسى مثل هميش عالى. بود داستان با اون صداى زيبا و دلنشبن كه بيان كردى. موفق باشى گلم. 😘😘😘🌺🌺🌺

سلام خداقوت؛ ممنون از استانهای زیباتون؛ فقط خیلی مابین داستانها تبلیغات پخش میشه

همسر من هم چنین شخصیتی دارد

آذر بانو و ملک خانم مادر نگران نباشید شما ها همدیگه رو دارید امیدوارم خوشحالی به خونتون برگرده اما زندگی همینه دیگه پستی و بلندی داره موفق و پاینده باشید

باورکنید که همه مردا همینجورین شرایطش بشه دست به خیانت می‌زنند

ای دل قافل امان از دست این زن های بی وجود خدا لعنتشون کنه

اذر خانم گفتن اینکه صبر کنید سخته و کلیشه ای .قطعا خیلی سخته تحملش . امیدوارم خیر نبیند در زندگیش و من نمیدونم در کل چرا اقایون اجازه هرکاری و دارند و خانمها فقط باید تحمل کنند

ممنون نرگس عزیز🙏💐باید چنین تجاربی واقعا تلخ باشه و متاسفم برای بعضی آدمها که انقدر بی قید هستند انسانیت خیلی نایابه ، ضمنا من تامیام داستان رو باز میکنم و هیجان شنیدن دارم یکی اون پایین کامنت گذاشته اسمها رو گفته یا نظر راجع به مرده داده خب من تقریبا همون اول کلل ماجرا تقریبا فهمیدم هر چی سعی میکنم چشمم نیفته یه لحظه میبینم البته اولین کامنت رو که اونم شانس من شرایط رو توضیح داده مثلا نوشته از مردا هیچی بعید نیست و....😎 برای آذر و مادرشون آرزوی شادی دارم و اتفاق خوب🙏

یا رب مبادا که گدا معتبر شود.

آذر جان منم ۲ تا دختر موفق دارم که ازدواج نکردن ،میگن مرد ها قابل اعتماد نیستن اونایی هم که ظاهرا موردی ندارن ، آب نیست والا شناگر ند

لطفا لطفا اگز شوهرتون باهاتون اینکارو کرد مخصوصا اگر وصع مالی خوبی دارید جدا بشید و خودتونو از رابطه داشتن از،دوست داشته شدن محروم نکنید

سپاسگزارم

ای بابا چقد برای ملک خانم و آذر ناراحت شدم 😞

سلام به نرگس خانم گل

سلام خواهر عزیزم خیلی ممنونم من می خام داستان زنده گیم را برای شما بفرستم ولی بلد نیستم

Azar joon,hameye madra in joori nistan vali ye zan nabayad hich zani ro too khonevadash raah bede. Madare khanoom va goli darid.ghadresho bedoonid vali khodeton ezdevaj konid ba ye marde khoob.

با سلام و خسته نباشید نرگس عزیز ❤️ من به قانون کارما اعتقاد دارم و مطمئنم این خانم روزی تقاص پس میده البته همسر ملک خانم مقصر اصلی این داستان چون اگه اون دختر رو به چشم دخترش نگاه میکرد این اتفاق نمی‌افتاد 😞

سلام ابجی نرگس عزیز ممنون زحمت کشیدی حتمان این یکیم مثلا قبلیا عالیه

سلام نرگس جان، داستان بسیار آموزنده ای بود. بسیار ممنونم از بیان شیرینت و از آذر خانم هم تشکر میکنم و برای ایشان زندگی شادی را آرزومندم. برای ملک خانم هم آرزوی سلامتی و خوشبختی را دارم.

منم کار خیر کردم. الان هم درگیرم. همونی که ساکته وقتی کمکش میکنی بعدش هفت متر زبون در میاره آرامشتو بهم میزنه و.....

کار ملک خانم وراه دادن نفر سوم به خانواده اش کاردرستی نبوده معمولا این طور روابط چنین پیامد هایی داره دیگه مهربانی وخوبی یه چارچوب داره من شخصا همیشه از طرف کسانی گزیده شدم که مهربانی بیشتری نسبت به انها داشتم ...محبت ودلسوزی در دنیای امروز تاوان داره 😮

مرسی نرگس جان داستان خیلی قشنگی بود وروزگاری شده که به کسی که خوبی میکنی بدی میبینی و امیدوارم که ملک خانم و آذر خانم در زنپگی سلامت و شاد باشن وخسته نباشی نرگس جان خوش بیان با اون صدای قشنگ و گرم شما همیشه در آرامش و سلامت باشی در کنار عزیزانت ❤❤🌷🌷👍👍

آخی...امیدوارم مادرش حال روحیش خوب بشه...امیودارم بعد این فقط خوشحالی نصبیشون بشه....

I feel bad for Malik Khanoom for being so Naïve about her relationships . Narges Joun I love it when you tell the story thank you 🙏❤️

واقعا از ادمهایی که ساکتن باید ترسید ...از آن نترس که هایو هو دارد از آن بترس که سر به تو دارد....

آذر خانوم هم باید ازدواج کنه ❤❤❤

😕وای ملک خانم خیلی سادگی کردند، خیلی ناراحت شدم واسه ایشون و آذر جان…البته مقصر اصلی شوهرشون بوده و بعدا بتول چون اون هم سنی نداشته و برای زندگی بهتر هر کاری میتونسته انجام داده، این زندگی براش آرزو بوده که بهش رسیده. داستان شنیدنی و اموزنده ای بود، مرسی نرگس جان.

چطور خجالت نمیکشن؟وجدان ندارن؟ چجوری خودشونو قانع میکنن🤔

سلام نرگس عزیزم...خسته نباشین...ممنون داستان زندگیشون خیلی عبرت آموز بود...و اینکه ملک خانم مهربون بخاطر دل مهربونشون و سادگیه خودشون چون همرو مثل خودشون دیدن بستر رو برای همسرشون آماده کردن و همسرشونم احتمالا یه خلا تو زندگیشون داشتن ک تن به اینکار دادن...و الاخوب و بد هرکسی دست خودشه...به نظر من اگر که ملک خانم این بستر رو برای همسرشون آماده هم نمی‌کردن ایشون چون خلا تو زندگیشون داشتن و ذات خودشون اینگونه بود جای دیگه یه رفتار دیگه ای میکردن...و اون خانم هم نمک خورد نمکدون شکست و اونم چون خلا داشت تو زندگیه گذشتش تن به اینکار داد...انشالا آذر خانم گل و مادرعزیزشون در سلامت و آرامش زیاد باشن و اصلا خودشونم سرزنش نکنن ک من باعث اینکارشدم اصلا اگه اون اتفاق نمی‌افتاد همسرشون حتما جور دیگه با کسه دیگه ازدواج میکرد...این نظرمنه...آذر خانم حق دارن ک با تجربه ی تلخی ک مادرشون از ازدواج داشتن به مردا اعتماد نکنن...بنظر من ازدواج مثل هندونه دربستس...همه ی آدما کامل نیستن...بالاخره چه زن چه مردش یا محتاد میشن یا دنبال زن و مرد کسه دیگه میفتن یا موردای دیگه...ما آدما انگار تا زنده ایم به یه طریقی باید درس پس بدیم... الهی ک عاقبتشون بخیر باشه و هرجور ک درارامش هستن زندگی کنن...بازم ممنون از شما نرگس عزیزم با بیان زیباتون...🙏😘

خدا لعنت کنه چنین دخترها و مردهایی که با یک عشوه وقمزه ،زن وزندگیشونو به باد ميدند .

اینجاست که میگن یا رب روا مدار که گدا معتبر شود...

دقیقا همین اتفاق در فامیل همسرم افتاده.و شوهر بی حیاش چنان با زن جدیدش سفر میرن استوری میذارن که نگو به حدی که معلومه میخوان حرص زن اول رو در بیارن.اما خانم اولش طلاق گرفت با دخترش بدون مهریه و سه چهارماهی تنها زندگی کرد خونه خواهراش میموند نوبتی.سقف بالاسر نداشت.همه میگفتن و همچنان میگن که آه فاطمه آخر دامن گیر شوهر نامردش میشه.الان فاطمه خانم ازدواج کرده با یک مرد سن دار بازنشسته که خانمش فوت کرده بود.همراه دخترش ازدواج میکنن .چند وقت پیش عید دیدمش طلا دستش بود لباسای شیک پوشیده بود حظ کردم و خداروشکر کردم که الان زندگی خوبی داره . جواب دل شکسته زنانی مثل فاطمه هم خدا بزودی میده.💔