داستان واقعی: تو کارگاه، زنمو در حال س.ک زدن و زن داداشم در حال ک..ن دادن ... 

داستان واقعی: اسم من رضاست،یه جوون خوش قدوبالا. بعد مدرسه میرفتم تو فروشگاه بابام کار می کردم. یه روز جلوتر از مغازه مون، دیدم یه موتوری مزاحم یه دختری شده بود. رفتم و بعد یه دعوای حسابی ادبش کردم. داداش دختره که دوستم بود اومد و کلی ازم تشکر کرد،تازه اونجا بود که فهمیدم، اون دختر ،همون مهلا کوچولویی بود که می شناختم،کم کم عاشقش شدم و...
کانال ما را سابسکرایب کنید.
همچنین، اگر ویدیوهای ما را دوست دارید و می‌خواهید ما را حمایت کنید، لطفاً با لایک کردن ویدیوهایمان، ما را در ادامه این سفر همراهی کنید. لایک شما به ما نشان می‌دهد که محتوایی که تولید می‌کنیم، قابل قدردانی و مورد علاقه شماست. ما منتظر شما هستیم و امیدواریم که از تمامی محتواهایی که برایتان آماده می‌کنیم، لذت ببرید.
لینک سابسکرایب کانال
/ @zendegibeghalamedastan
سلام ،من مرتضی هستم ،تصمیم گرفتم در این کانال، شما را با دنیای زیبای داستانهای واقعی آشنا کنم.داستان هایی از زندگی واقعی افراد که گاهی غم انگیز و گاهی شاد هست و در عین حال حاوی پیامهای عبرت انگیز است که با شما به اشتراک خواهم گذاشت.
لینک سایر ویدیوها و پلی لیست ها
• داستانهای واقعی عاشقانه
• داستان واقعی خیانت زن ...
• داستانهای با موضوع روا...
لطفا ما را سابسکرایب کنید و ویدیوهای این کانال را لایک کنید .
لینک سایر شبکه های اجتماعی
t.me/zendegibe...
داستان واقعی جدید
داستان واقعی
داستان واقعی زندگی
داستان واقعی ترسناک
داستان
داستان خیانت
Top stories
True story
Afghanistan Magazine
داستان های فارسی جدید
تجربه واقعی
داستان زندگی
داستان جنایی
چهل تیکه
#داستان_واقعی
#داستان
#داستانهای_فارسی
#داستان_صوتی
#داستان_بزرگسالان