داستان واقعی: داستان های فارسی_سرگذشت منیژه قسمت اول  

ممنون خسته نباشید ❤

❤سپاس آوای عزیزداستانهات فوق العاده هستندوصدا وحساست بینظیر موفق باشی دخترم❤

ممنون ومتشکر بابت گویندگی بسیار زیبا تون 💖💖💖💖💖💖💖👌🏽👌🏽👌🏽👌🏽🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾👍🏼👍🏼👍🏼👍🏼👍🏼👍🏼👍🏼🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🙏🏽🙏🏽🙏🏽🙏🏽🙏🏽🙏🏽🙏🏽🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿

سلام آواخوش صداواقعاچه صدادلنشین دارین ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤خیلی خیلی خیلی ممنون بابت این داستان هازیبای تون❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

نازنین فعلا نمیشه نظرداد

سلام عزززززیزم ممنون از روایت زیباتون فقط از این تعجب میکرد مه وقتی بحث خواستگاری و مهمون اومدن شد و همه بودن چرا منیژه جوووون از اون همه شادی تعجب میمرد و مدام میگفت همه شاد بودن انگار خونمون عروسی بود ، خوب معلومه عروسی بود اتفاقا شادی و شلوغی عروسی بیشتر قبل از عروسی و مراسمه

الهی سلامت باشی دختر جان من عاشق صدات و طرز تعریف کردنت هستم دخترم و تمام داستانهات را گوش میدم

❤❤❤❤ سلام آوا جان خسته نباشید ❤❤❤❤❤🎉🎉🎉،🙏🙏

سلام ممنون از صدای خوبت ولی یکم سریعتر تعریف کنید ممنون

دخترجان کجا بودی چقدر زیبا ودلنشین داستانهارو روایت می کتین چقدرصداتو دوست دارم

فدای شما بشم با تعریف کردنتون حنجره انشالله بی بلا 🎉داستان مثل همیشه عالی😊❤❤🧿🧿🧿🏆🏆🏆😘😘

آوای حنجره طلایی قشنگم ❤ عالی تعریف میکنی علی رغم اینکه سرم خیلی شلوغه ولی کمی با صدات آرامش گرفتم ❤مانا باشی عزیزم❤

سپاساوا جون با این صدای بدل نشین ات🙏🌺

دلم برا راحله سوخت که چقدر باید پختو پز کنه آنهم چند نوع غذا .من یه جور میپزم جونم درمیاد😅😅😅😅

تشکر از شما، بانوی خوش صدا ❤❤