Тёмный

درسگفتار عقلانیت؛ جلسه اول؛ دکتر عبدالکریم سروش 

شرح آرزومندی
Подписаться 33 тыс.
Просмотров 13 тыс.
50% 1

دوستان عزیز، لطفا برای حمایت از ما، سابسکرایب کنید
درسگفتار عقلانیت؛
جلسه اول؛
دکتر عبدالکریم سروش
سال ۱۳۷۹

Опубликовано:

 

25 авг 2020

Поделиться:

Ссылка:

Скачать:

Готовим ссылку...

Добавить в:

Мой плейлист
Посмотреть позже
Комментарии : 59   
@gholamhosseinkholghi883
@gholamhosseinkholghi883 Год назад
درود بیکران و سپاس بی شمار از دکتر سروش نازنین.ارادتمندم.🙏🙏🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹🌹
@azimabromand6357
@azimabromand6357 3 года назад
تشکر از پخش این سخنرانی
@SharheArezoomandi
@SharheArezoomandi 3 года назад
🌷🌷
@saeedenasirzade2148
@saeedenasirzade2148 3 года назад
آرزومندم درآینده ای نزدیک این جلسات در ایران صورت پدیرد.به امیدایران آزاد وبا اخلاق وآرزوی آزادی ازاسارت ایرانیان..⚘
@rebazahmad4435
@rebazahmad4435 3 года назад
💜💙💙
@mohammadmoradi9490
@mohammadmoradi9490 2 месяца назад
🙏🫀
@mohmdhalakou4837
@mohmdhalakou4837 3 года назад
با عرض تشکرازاستاوعالم بزرگواردکترسروش امیدوارم این سلسله کفتارها تداوم داشته باشد بنده همواره آرزو داشتم که در کلاسهای دکتر حضور پیدا کنم خوشبختانه این مهم به یمن شبکه‌های مجازی برایم میسر گردیدبرای آقای دکتر آرزوی سلامتی و طول دارم
@SharheArezoomandi
@SharheArezoomandi 3 года назад
🌷🌹
@ammaryazdanparast6836
@ammaryazdanparast6836 3 года назад
ببخشید آیا صحبتی یا ویدیویی در مورد میرزا عبدالقادر بیدل دارید یا نه؟ فکر میکنم در مورد این شاعر بزرگ کم مهری شده است.
@SharheArezoomandi
@SharheArezoomandi 3 года назад
سلام عمارجان. نه واقعیتش. چیزی به چشمم نخورده متاسفانه
@ammaryazdanparast6836
@ammaryazdanparast6836 3 года назад
سبک شعری ایشان هندی است و خیلی پیچیده هست در مورد ایشان در افغانستان نوشته هایی شده ولی فکر کنم چندین سال میشه که تحقیقات در مورد ایشان در ایران هم آغاز شده
@SharheArezoomandi
@SharheArezoomandi 3 года назад
@@ammaryazdanparast6836 بله سبک هندی واقعا برای خودش شاهکاریه. من خودم صایب رو خیلی دوست دارم و واقعا بنظرم عظمت شعرای این سبک زیر سایه غولهای شعرای قرن هفتم گم شده. در هر حال هرچه درباره فرهنگ این کشور بگوییم کم گفته ایم. پاینده باشید
@saidahmadzakihousaini247
@saidahmadzakihousaini247 3 года назад
بیدل بینظیر و شناخت او‌ و میراث ادبی اش بسیار ارزشمند و ضروریست. در ایران بعد از انقلاب کمی مطرح شده و آفرین شما که این خالیگاه را خوب متوجه شده اید. آقای سروش فکر کنم هیچ شناخت از این مرد حکیم نداشته و از اشعار ناب و فوق‌العاده او نقل قول نمیکند.
@kimjong_un654
@kimjong_un654 3 года назад
چرا فایل تصویری ضبط نمیکنید .؟
@SharheArezoomandi
@SharheArezoomandi 3 года назад
این ضبط قدیمه که متاسفانه صوتی بوده فقط
@masoud9105
@masoud9105 3 года назад
لطفا تبلیغات را تا جای ممکن حذف کنید. رشته افکار را پاره می‌کند.
@SharheArezoomandi
@SharheArezoomandi 3 года назад
عرض سلام. واقعیتش ما خودمون هم دوست نداریم اینقدر تبلیغ بذاریم ولی خوب مشکل اینه که ما یه تیم هستیم که برای کانال داریم وقت میگذاریم و درآمد کانال هم وقتی نقسیم میشه واقعا خیلی کم میشه و خرج و دخلمون رو اصلا پوشش نمیده. من واقعا شرمنده همه شما مخاطبین کانال هستم مسعود جان
@janpana2210
@janpana2210 3 года назад
چند بار خواهش کنیم که کیفیت صدا را درست کنین؟ مگر شما نظریات شنونده ها را مدنظر نمیگیرید؟
@behzadtalebpour7099
@behzadtalebpour7099 3 года назад
سلام. این سخنرانی برای بیست سال پیشه. ادمین این صفحه چطور می‌تونه کیفیت ضبط رُ تغییر بده. البته متاسفانه اکثر سخنرانی‌های دکتر سروش مشکل شدید صدا رُ دارن
@janpana2210
@janpana2210 3 года назад
Behzad Talebpour سلام! با استفاده از تکنولوژی مشکل صدا را درست کردن کار مشکل نیست.
@SharheArezoomandi
@SharheArezoomandi 3 года назад
با سلام و تشکر از نظرتان. واقعیتش ما صدا رو کمی تقویت کردیم ولی وقتی که بیشتر صدا رو بالا ببریم نویزها و صداهای ناخواسته هم بیشتر شنیده میشه. کمی با مد های مختلف تلاش کردیم ولی دیدیم انگاره کمی مصنوعی میشه. شما اگر نرم افزار خاصی را میشناسید معرفی کنید که بتونیم ازش بهره ببریم
@janpana2210
@janpana2210 3 года назад
دوست گرامی سلام ! در صفحه یوتیوب این جمله را بنویسید How to remove background noises بعدا’’ آنچه مورد ضرورت تان است آنرا انتخاب کرده؛ در زیبایی هرچه بیشتر صدای برنامه های تان استفاده کنید. با عرض حرمت
@SharheArezoomandi
@SharheArezoomandi 3 года назад
ممنونم . ببینیم چکار میشه کرد. سپاسگزارم
@706easy
@706easy 3 года назад
این سخنرانی از چه سالی است؟
@SharheArezoomandi
@SharheArezoomandi 3 года назад
دقیق نمیدونم ولی تصور میکنم حدودهای سال ۸۰-۸۱ باشه.
@behzadtalebpour7099
@behzadtalebpour7099 3 года назад
ابتدای فایل می‌گه سال 1379
@SharheArezoomandi
@SharheArezoomandi 3 года назад
Behzad Talebpour ممنونم، من خیلی وقت پیش شنیدم و یادم نبود تاریخ دقیقش رو
@Abfinrus
@Abfinrus 3 года назад
با تشکر فراوان از برنامه ی بسیار خوبتان. پیشنهاد من ۱. مسئله صدا(بالا، پایین،خش خش، شنیده نشدن صدای سئوال کنندگان، بی توجهی به استفاده حتمی از میکروفن ) را خواهشا حل کنید. ۲. تایخ جلسات را( وقتی که برگذار شده) را به شکلی مندرج کنید تا بتوان تاثیر تاریخ را در گفتارهای استاد به درستی درک کرد(حوادث بسیار مهمی هر روز رخ میدهد).
@SharheArezoomandi
@SharheArezoomandi 3 года назад
با عرض سلام و تشکر. درباره صدامتاسفانه چون کیفیت ضبط خوب نبوده است و البته مال ۲۰ سال قبل بوده بجز تقویت صدا کاری نتونستیم انجام بدهیم. درباره تاریخ جلسات هم اضافه خواهم کرد به دسکریپشن. پاینده باشید
@farhaadeini435
@farhaadeini435 3 года назад
از جناب سروش باید پرسید زمانی که دانشگاههای ایران رو تعطیل کردید به دستور امام ماردوشتون بر اساس عقلانیت اینکارو کردید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
@behzadtalebpour7099
@behzadtalebpour7099 3 года назад
سلام. بعد از اینکه دانشگاه‌ها با اعتراض برخی دانشجویان تعطیل شد (که کاش نمی‌شد)، آقای خمینی شورای انقلاب فرهنگی رُ تشکیل داد و عده‌ای رُ از جمله اقای سروش در این شورا منصوب کرد. تلاش این شورا این بود که برنامه‌های درسی زودتر تدوین بشن و سریع‌تر دانشگاه‌ها بازگشایی بشن. این اتهامات چیزی از آقای سروش کم نمی‌کنه و فقط خودتون از وجود ایشون محروم می‌شین
@farhaadeini435
@farhaadeini435 3 года назад
@@behzadtalebpour7099 عجب دروغ زشتی دانشجوها اعتراض کردن که چرا دانشگاه رو تعطیل نمیکنید تبدیلش کنید به فاحشه خانه اسلامی؟؟؟دروغ بسیار تهوع آوریه
@behzadtalebpour7099
@behzadtalebpour7099 3 года назад
@@farhaadeini435 حالا ما یه جوابی دادیم ولی ظاهرا پاک شد. خلاصه‌اش این بود که حرفی که شما زدید، ادعای ناروایی بود که توسط بعضی جریان‌ها با مقاصد سیاسی برای بدنام کردن آقای سروش زده شده
@farhaadeini435
@farhaadeini435 3 года назад
@@behzadtalebpour7099 مثل اینه که بگی شایعه درست کردن که نجابت بانو الکسیس تکزاس رو زیر سوال ببرند بدنام تر از این پاچه مالخمینی مگر داریم ؟؟؟؟
@behzadtalebpour7099
@behzadtalebpour7099 3 года назад
@@farhaadeini435 سند دارین که آقای سروش دستور داده باشه دانشگاه تعطیل لبشه؟
@mmm20032003
@mmm20032003 3 месяца назад
اولین صفتی که توبا آن بیگانه ایی عقلانیت و وجدان اخلاقی است ، فقط دراین مقوله ها سخنرانی میکنی
@darvishranjbar6889
@darvishranjbar6889 3 года назад
خدا پرستان از شهود قلبی به عنوان یکی از ادله وجود خدا نام می برند، شهود قلبی را فلاسفه اسلامی "دانش" بی‌واسطه نامیده و ادعا می کنند که چنین "دانشی" بر وجود خدا گواهی می دهد. در اثبات شهود قلبی و دانش بی‌واسطه مثال هایی ذکر می کنند از جمله اینکه وقتی شخصی گرسنه است خود آن شخص بر این امر آگاهی بی‌واسطه دارد، لذا آن دسته از آگاهی‌های بی‌واسطه که در ضمیر وجود انسان و بی‌هیچ واسطه بیرونی به ادراک آدمی می رسد شهود قلبی است. در خصوص اینگونه آگاهی بی‌واسطه باید گفت جدای از حالات روان آدمی نظیر شادمانی، نگرانی، خوشحالی و احوال فیزیکی مانند گرسنگی و تشنگی که بر اثر کارکرد فیزیک بدن بر انسان عارض می شود مهمترین آگاهی که در خور توجه فلسفی می باشد همانا آگاهی از وجود خویشتن خویش است. این نکته در فلسفه دکارت تحت عنوان فاعل خود بنیاد متفکر (سوژه) به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است و بنظر می رسد آنچه را که فلاسفه اسلامی به عنوان شهود قلبی ذکر می کنند همپوشانی گسترده با سوژه دکارتی دارد. به عبارتی دیگر آنچه شهود قلبی نامیده می شود چیزی نیست بجز آگاهی بر وجود خویشتن خویش یا به زبانی دیگر آگاهی بر اینکه "من" یا خویشتن خویش وجود دارد. معلوم نیست چگونه فلاسفه اسلامی با بیان این نکته که آدمی بی‌واسطه به وجود خویشتن خویش آگاهی دارد به وجود خدا می رسند. این نکته ستون پایه عرفان ایرانی را نیز تشکیل می دهد، بطوریکه در آثار مولوی و عطار سراسر از اتصال آدمی به منبع لایزال سخن رفته است. این همه ابیات در اشکال مختلف صنایع شعری و بیان زبان ایما و اشاره و رمز و راز همه و همه حول و حوش همان سوژه دکارتی و آگاهی بی‌واسطه انسان نسبت به "من" و خویشتن خویش دور می زند. بنابر این شهود قلبی را می توان فقط و فقط آگاهی بر وجود خویشتن خویش دانست و هیچ دلیل عقلی وجود ندارد که بتوان بر اساس آن از چنین خود آگاهی به وجودی غیر مادی که سبب بوجود آمدن این هستی فیزیکی شده باشد رسید. حتی اگر شهود قلبی را که گاه از آن به برهان فطرت نیز یاد می شود دلیل وجود خدا تلقی کنیم باز نمی توان از چنین امری بنیان مستحکم شناخت خدا را بر پا ساخت. از دیدگاه معرفت شناسی، شناخت زمانی اعتبار دارد که قابل انتقال به دیگری باشد، شناخت مادر دانش است، چنانچه شناخت که پایه دانش است قابل انتقال نباشد و صرفا در حوزه ضمیر و کنه مکنونات قلبی فرد نهفته باشد هیچ دانش و معلومات جمعی پدید نخواهد آمد. هنگامیکه از طریق شناخت، یک قضیه دانش بنیان اثبات می شود راه‌های حصول به آن قضیه باید قابل انتقال به دیگران باشد تا دانش بنیان نهاده شود. اگر کسی ادعا می کند که فلان قضیه ریاضی را حل کرده است باید بتواند راه‌های حصول به آن شناخت ریاضی را به دیگران انتقال دهد. چنین شناختی در حوزه شهود قلبی وجود ندارد، به عبارتی دیگر به همان میزان که شهود قلبی را دانش بی‌واسطه می نامند به همان میزان نیز غیر قابل انتقال است، درست مثل اینکه فردی ادعا کند که دیشب در خواب با ارشمیدوس صحبت کرده است، این ادعا فقط برای شخص گوینده حجت است و به هیچوجه قابل انتقال اثباتی به دیگران نیست. یعنی فرد مدعی هیچ ابزاری در اختیار ندارد تا اثبات کند که دیشب در خواب با ارشمیدوس همصحبت شده است. شهود قلبی نیز در این رده قرار دارد و قابل انتقال به دیگران نیست، لذا از دیدگاه معرفت شناسی این نظریه که می توان از طریق شهود قلبی وجود خدا را اثبات کرد هیچ اعتباری ندارد
@user-nt6lw1lo2z
@user-nt6lw1lo2z 3 года назад
استاد گرامی شهود فقط یکی از راههای شناخت است و خداوند از آن به نام فطرت نام برده است و خداوند راههای استدلال وتعقل را نیز برای شناخت خود وسایر معارف قرار داده ولی عرفا راه شهود را بیشتر می‌پسندند وعقل را کافی نمی‌دانند به عنوان مثال .مولوی میفرماید پای استدلالیان چوبی بود پای چوبین سخت بیتمکین بود ولی اینکه قابل انتقال به غیر نیست لااقل برای عموم صحیح است
@darvishranjbar6889
@darvishranjbar6889 3 года назад
@@user-nt6lw1lo2z خدا باوران همواره در تایید وجود خدا بیان می کنند که ماده بی‌جان نظیر سنگ و کلوخ با موجود جاندار و حیاتمند بسیار تفاوت دارد لذا آن کس که "جان" را آفریده فقط خدا است و بس و از همین روی جان را معادل روح دانسته و چنین برداشت می شود که فقط خداست که می تواند جان (روح) دهد. در گفتار عامیانه بسیار شنیده می شود که آدمی قادر نیست حتی یک مگس خلق کند زیرا "جان" بخشیدن به موجودات زنده فقط به مشیت الهی بسته است. در خصوص این ادعا باید موضوع جان را از دو دیدگاه شیمی و روان مورد دقت قرار داد، از لحاظ شیمی هیچ موادی در پیکر انسان وجود ندارد که بخشی از طبیعت همین جهان فیزیکی نباشد. یک بسته مولتی ویتامین که مقوم زیست انسان می باشد در واقع اجزای شیمیائی همین جهان فیزیکی از جمله آهن، کلسیوم، منیزیوم و غیره است، لذا در درجه اول ساختار فیزیکی و شیمیایی انسان نیز جزئی از همین طبیعت است و تمامی یافته‌های علم تجربی این امر را اثبات می کند. در پاسخ به اینکه چرا یک موجود زنده دارای جان است ولی یک تکه سنگ و کلوخ بیجان، باید گفت نحوه چینش ترکیبات شیمیائی در موجودات زنده به گونه‌ای است که اسباب حیات فراهم شده است. کوچکترین ذره تشکیل دهنده پیکر موجود زنده سلول نام دارد، مجله علمی "نیچر" در پاییز ۱۳۹۷ گزارشی منتشر کرد که بر اساس آن پروژه تولید سلول زنده از طریق همانند سازی اجزای یک سلول شامل دو پروتئین، سه ماده واسطه، دو ملکول چربی و مقداری انرژی شیمیائی با بودجه ۲۱ میلیون دلار در آلمان مشغول کار است و انتظار می رود تا ده سال دیگر نخستین سلول زنده با قابلیت تقسیم سلولی در آزمایشگاه تولید شود. بنابر این آنچه که جان در موجودات زنده نامیده می شود چیزی نیست بجز نحوه چینش مواد تشکیل دهنده سلول‌ها که به یقین فرمول بسیار پیچیده‌ای دارد و یافتن این فرمول است که ده‌ها سال تحقیقات بیولوژی در پی دارد. ممکن است این پرسش مطرح شود که چنین فرمول پیچیده‌ای را باید یک هوش ماورایی بنام خدا تنظیم کرده باشد؛ در پاسخ باید گفت اگر این هوش ماورایی از جنس ماده است پس در حوزه علوم فیزیک، شیمی و زیست شناسی باید مورد تحقیق قرار گیرد، ولی اگر غیر مادی و غیر قابل تحقیق است بود و نبود آن هیچ تاثیری در پیدایش این فرمول پیچیده ندارد زیرا نه در محدوده تحقیق علوم فیزیک، شیمی و زیست شناسی قرار می گیرد و نه راهی وجود دارد که این فرمول پیچیده را به آن نسبت داد. از طرفی دیگر باید در نظر داشت که نخستین تک سلولی که منشا تمامی حیات گیاهی و جانوری به شمول انسان گشته سه میلیارد سال پیش شکل گرفته، با توجه به اینکه عمر این هستی چهارده میلیارد سال است پس یازده میلیارد سال طول کشیده تا نخستین تک سلولی شکل بگیرد. لذا بر حسب منطق احتمالات ریاضی هم که فرض شود یازده میلیارد سال زمان کافی بدست داده تا بر حسب تصادف اجزای تشکیل دهنده نخستین تک سلولی در چینشی قرار گیرد که از دل آن حیات شکل گیرد. چنین احتمال قوی را بهتر می توان در پیدایش آب به عنوان عامل تداوم حیات توضیح داد؛ آب از دو ملکول هیدروژن و یک ملکول اکسیژن تشکیل شده است، با در نظر داشت میلیارد‌ها سال پس از مهبانگ (بیگ بانگ) بسیار احتمال قوی وجود دارد که در کنش و واکنش پیوسته طبیعت دو ملکول هیدروژن با یک ملکول اکسیژن صرفا بر حسب تصادف با هم بر خورد کرده و ترکیب شیمیائی آب شکل گرفته باشد. بنابر این جان را که خدا باوران در حد معجزه ارتقا می دهند و نسبت آن را با موجودی فرا طبیعی می سنجند کاملا در حوزه تحقیقات بیولوژی قرار دارد و اگر علم تاکنون نتوانسته است به تمامی فرمول چینش سلول زنده را بیابد دلیل بر ماورایی بودن آن نیست. بسیاری از مکشوفات کنونی روزگاری فقط با نسبت دادن به یک وجود ماورایی بنام خدا قابل تفسیر (نه توضیح) بود ولی به میزانی که پیشرفت علوم معما‌ها را گشود راز زدایی شروع شد .
@darvishranjbar6889
@darvishranjbar6889 3 года назад
@@user-nt6lw1lo2z تا پیش از پیشرفت‌های علوم پزشکی تصور می شد قلب یا دل جایگاه تمامی کنش هایی است که امروزه زیر مجموعه خود آگاهی و تجلیات روانی آن مانند عشق ورزیدن، خرسند بودن، غمگین بودن و غیره قرار دارد، بی‌جهت نیست که در زبان فارسی و همینطور زبان‌های دیگر ترکیبات فراوانی با واژه دل ساخته شده است از جمله؛ دلبند، دلخوش، دلنشین، دل نگران، دل انگیز، دل آزار، دلشکسته، دلگیر، دلتنگ، و به همین ترتیب تصور می شد مغز دستگاه خنک کننده بدن است. امروزه به مدد علوم عصب شناسی (نورولوژی) مشخص شده که قشر خاکستری مغز موسوم به کرتکس محل کنش و واکنش سلسله فعالیت هایی است که خود آگاهی نامیده می شود. هر آنچه در گذشته ذیل پدیده روح و به عنوان عنصری غیر مادی که با جسم ملازمت دارد تعریف می شد اکنون در علم روانشناسی تحت عنوان خود آگاهی شناخته می شود و هیچ منشا و منبع ماورایی ندارد، بلکه هر چه هست همه و همه در همین قشر خاکستری مغز نهفته است. از ۱۵۰ سال پیش که علم روان شناسی بنیان نهاده شد آنچه بنام روح در سنّت فکری جوامع مختلف و همینطور فلاسفه نامدار از جمله افلاطون و ارسطو تحت عنوان روح شناخته می شد به کلی از حوزه علم کنار گذاشته شد به طوریکه امروزه در هیچ دانشگاهی یک دلار در رشته "روح شناسی" سرمایه گذاری نمی شود ولی میلیون‌ها دلار در حوزه تحقیقات روانشناسی خرج می شود، البته راه درازی در پیش است تا ماهیت خود آگاهی و راز آلود بودن آن به کلی کشف شود. هنوز یکی از مباحث اساسی در حوزه فلسفه به ویژه فلسفه علم پدیده خود آگاهی است و بعضی فلاسفه معتقد هستند خود آگاهی پدیده‌ای استعلایی می باشد یعنی از حوزه ادراک انسان فرا تر می رود، ولی در مقابل فیزیکالیست‌ها بر این باورند که خود آگاهی کیفیاتی است حاصل کارکرد مغز که می توان آن را مجموعه فعالیت‌های مغزئ از جمله تمرکز، تفکر و توجه تعریف کرد. جان سرل از فلاسفه فیزیکالیست معاصر معتقد است خود آگاهی شکل کیفی مغز است نه محصول مغز، به عبارتی دیگر همانطور که مایع بودن آب شکل کیفی دو ملکول هیدروژن و یک ملکول اکسیژن است پس خود آگاهی نیز محصول سلول‌های مغزئ نیست بلکه یکی از اشکال کیفی و شرایط وضعیت سلول‌های مغز است. مهمترین استدلال کسانی که فکر می کنند خود آگاهی منشا فرا جسمانی دارد این است که اگر توده مغز را تجزیه کنیم به مجموعه مواد شیمیائی می رسیم که در اصل با مواد شیمیائی معدنی یکی است، چگونه از دل چنین ترکیب شیمیائی، پدیده پیچیده‌ای مانند تفکر، استدلال و همینطور احساساتی نظیر عشق ورزیدن و غیره تجلی پیدا می کند. علوم تجربی هنوز پاسخ روشنی برای این پرسش ندارد، منتهی نکته ظریف اینجاست که خدا پرستان ادعا می کنند چون علم پاسخ روشنی در این زمینه ندارد پس خود آگاهی و در کلام آنها روح پدیده غیر مادی و دارای منشا ماورایی است. چنین پاسخی در درجه اول نیاز به اثبات دارد و در طول تاریخ الاهیات هیچ خدا پرستی تاکنون نتوانسته است توضیح دهد که روح به عنوان عنصر غیر مادی چگونه با جسم فیزیکی ملازمت دارد. هر گونه تفسیری در این زمینه از حدود بازی با کلمات فراتر نرفته است. در اینجا باید از فیلسوف فرانسوی دکارت نام برد که برای نخستین بار مساله جسم و ذهن یا جسم و روح و به زبان روانشناسی جسم و خود آگاهی را مطرح ساخت. دکارت باور داشت که وجود آدمی از دو پاره جسمانی و ذهنی (روحانی) تشکیل شده است و بسیار تلاش کرد چگونگی ملازمت ذهن و جسم را توضیح دهد ولی دست آخر نتیجه گرفت که غده صنوبری مغز نقطه اتصال ذهن با جسم است، نظریه‌ای که بعد‌ها باطل بودن آن به ثبوت رسید. بنابر این پاسخ خدا پرستان مبنی بر اینکه روح، ذهن و خود آگاهی منشا غیر مادی دارد و آن را به وجود قدسی بنام خدا نسبت می دهند فقط یک ادعا بیش نیست که نه تنها گشایشی در این قضیه پدید نمی آورد بلکه بر عکس موجب کور شدن پرسش می گردد. فرض شود ذهن، روح و خود آگاهی منشا فرا طبیعی دارد آنگاه چه نیازی وجود خواهد داشت تا این همه موسسات تحقیقات نورو بیولوژیک بر روی ارتباط خود آگاهی و سلول‌های مغز فعالیت کنند. نکته باریک تر اینجاست، به میزانی که علم از این پدیده راز گشایی می کند به همان میزان تفسیر قدسی از پدیده خود آگاهی یا به الفاظ خدا پرستان روح بی‌اعتبار تر می شود .
@user-nt6lw1lo2z
@user-nt6lw1lo2z 3 года назад
با تشکر از اینکه اسناد گرامی وقت گذاشتید برا پاسخ به حقیر .حقیر بیشتر قصد یادگیری از شما را دارم وبیشتر مطالبم از بزرگان چون مطهری وغیره هست در خصوص جان بخشیدن نظرات متفاوتی که چند تا را حضرتعالی فرمودید من جمله یک سلول تک یاخته ای لااقل ده میلیارد سال زمان سپری شده تا به تکامل وایجاد نسل برسد به فرض صحت این نظریه چقدر زمان خواهد برد تا یک انسان در آزمایشگاه بدون استفاده از سلولهای انسان دیگر وبا ترکیب عناصر ساخته شود البته اگر ما خیلی از این عناصر را در قالب اعضا از انسان بگیریم چیزی از انسانیت ومنیت وشخصیت او کم نمی‌شود مثلن انسان بدون دست و پا و...تازمانی که زنده است همان‌قدر انسان است که انسان دارای اعضای کامل واین نشان میدهد انسان واقعی چیز دیگری است که همان روح است که در این جسم تکامل پیدا کرده و سپس بی‌نیاز از جسم میشود واین قضیه اصل بودن عناصر وغیره را تضعیف می‌کند.
@darvishranjbar6889
@darvishranjbar6889 3 года назад
@@user-nt6lw1lo2z سپاس از توجه شما درست می فرمایید اینجا مدرسه است و ما از هم می آموزیم. ابتدا باید عرض کنم ایراد مباحثه ما اینجاست که ما از یک ترمینولوژی یکسان استفاده نمی کنیم و به همین دلیل به نتایج متفاوتی می رسیم. آنچه را من بر اساس علوم روانشناسی خود آگاهی می دانم شما روح می خوانید. دست کم پیرامون خود آگاهی تحقیقات وسیعی بر اساس متد علمی صورت گرفته و همچنان این تحقیقات ادامه دارد ولی اگر شما روح را جایگزین خود آگاهی کنید بفرمایید متد مطالعه و تحقیق پیرامون روح کدامست؟ آیا دانشگاهی در دنیا سراغ دارید که رشته روح شناسی تدریس شود؟ حتی شبه علم هایی مانند هیپنوتیزم و تله پاتی نیز سر در رشته روانشناسی دارند و اما در خصوص نکته‌ای که مطرح کردید با عنایت به مطلب پیشین که ما از یک ترمینولوژی واحد استفاده نمی کنیم و این امر موجب عدم درک متقابل می شود باید عرض کنم شما از "هویت" صحبت می کنید و روح جایگزین هویت می کنید. پیرامون هویت بحث اینجاست که آیا یک احمد ۶ ساله با احمد ۱۶ ساله و احمد ۴۶ ساله و احمد ۷۶ ساله همچنان یک هویت واحدی را حمل می کند؟ بر اساس علم زیست شناسی سلول‌های بدن ما دائم در حال از بین رفتن و همزمان بازسازی مداوم است، مسلما سلول تشکیل دهنده احمد ۶ ساله هرگز سلول تشکیل دهنده احمد ۷۶ ساله نیست ولی آیا باید گفت پس این احمد همان احمد ۶ ساله نیست؟ نه چنین نیست، این همان احمد ۶ ساله است که هویت واحدی را از بدو تولد تا لحظه مرگ در اشکال مختلف ولی جوهر واحد حمل می کند. این می شود تداوم هویت فردی انسان و هیچ ارتباطی با روح و قضایایی از این دست ندارد. انگاره وجود روح و تصور منشا قدسی برای آن پی آمد خطرناکی به همراه دارد و آنهم اینکه جسم انسان خوار داشته می شود به حدی که بقول عرفا هر چه خواست‌های جسمانی بیشتر سرکوب شود تعالی روح بیشتر می شود. هنگامیکه روح اصل پنداشته شود و مخصوصا جنبه جاودانگی بدان بخشیده شود جهان بینی هولناکی شکل می گیرد که انتهای آن اقبال به آخرت و ادبار به این جهان را رقم می زند، بقول حافظ خرم آن روز کزین منزل ویران بروم / راحت جان طلبم واز پی جانان بروم. کدام جانان؟ هنگامیکه این جهان "خاکدان" و "منزل ویران" تصور شود که خرمی ما در ترک آن است دیگر چه انگیزه و همتی برای ساختن و آبادانی این جهان باقی می ماند؟ .
@miladtajik2256
@miladtajik2256 3 года назад
ببخشید آدم پدر باباش در میاد تا حرف های ایشون رو بفهمه علمشون زیاد هست اما خیلی خشک توضیح میدن به دل نمیشینه
@SharheArezoomandi
@SharheArezoomandi 3 года назад
بله خوب موضوع بحث هم خیلی جای حاشیه رفتن نداره و منطقی فلسفیه
@jimmyshakiba2873
@jimmyshakiba2873 3 года назад
علمشون علم آخوندیه و کار این جماعت با عمامه یا کت و شلوار ،فریب مردم و سرپا نگه داشتن دکان پر سود دینست اما با روشهای گوناگون، دکان ایشان روشنفکری دینی نام دارد .
Далее
FUN&SUN | Update 0.29.0 Trailer | Standoff 2
02:32
Просмотров 1,2 млн
بهترین سخنرانی دکتر سروش
1:27:33
Просмотров 529 тыс.
خاستگاه های عقل مدرن، جلسه اول
1:24:27
سلوک عشق مدارانه
1:41:01
Просмотров 51 тыс.