ب F. Z سلام و درود بر شما ، سنخیت و نورانیت مهم است که شما دارید ، دوری و نزدیکی ظاهری مهم نیست ،مثال قدیمی میگه ؛ در یمنی پیش منی ، پیش منی در یمنی یا میگه ؛ همدلی از همزبانی بهتر است .
چه بینظیر بود این حرف گیرایی آن از فزونی یافت که از صفای دل بود لاجرم بر دل نشست،و این مرد بزرگ که آنگاه هنوز قطب نشده بود نشان دادکه او از اول مجذوب حق و و مظلوم بود و ماند، با اینکه من آنچنان طرف دار اینگونه مسایل نیستم اما در شرافتمندی او هیچ شکی نبود روحش شاد
maroonedsia لست اتکل عن نجات من عقابک علی اعمالنا بل بفضلک علینا وانک اهل تقوا واهل المغفره خداوندگارا بدرستی که اتکائی براعمالمان نیست برای رهایی از عذاب تو بلکه امیدمان به فضل تو بر ماست که تو اهل خود نگهداری و گذشت هستی ـ امام زین العابدین علیه السلام در دعای ابو حمزه ثمالی و عارفی از مغرب زمین بنام اکهارت تولی در تشابه به داستان تمثیلی بالا میگوید مثل کوه نباشید که نمود دارد پرتگاه باشید تا کسی متوجه شما نشود. گریه ها برای انستکه که ما تکبر کوهی و خود محوری داریم نا خدا محوری
@@user-fv4lq2ty2s ریدم تو دهنت گوشت کوب تو اگه بچه مذهبی ارواح عمت باید بدونی توهین به دین واعتقادات مردم درست نیست همینجور که ائمه ما میگن با همین تند روی ها وضع مملکت به اینجارسیده .شما خوبین بابا
همه چیز در عالم به سه بخش تفکیک میشود. علمی , مذهبی و فلسفی. جایی که مذهب به بن بست میرسد, فلسفه و عرفان شروع میشود. چون هر دو هم مذهب و هم عرفان ریشه ماوراالطبیعه دارند. و در پایان حرف حرف خداست و چیزی قابل تغییر در این دو هیچگاه پیدا و قابل قبول نیست. تنها علم است که قابل تغییر و در نتیجه قابل پیشرفت بشریت است. همه ما از یک عنصر تک ماده ای شروع و در حال تکامل هستیم. بابا آدم و ننه حوا داستانی برای کودکان است. و همین داستان ها دکانی شده برای رهبران این دو طرز فکر.
اندر فراق لیلی افسوس می نویسد این جمله را بداهه محسوس می نویسد لیلای دل سفر کرد وامانده از فراقش دنیای این بشر را محبوس می نویسد تاریخ را ورق زد اندیشه ها و فکرم دینداری و بشر را سالوس می نویسد راهی دگر نمانده از ظلم جهل انسان بر مردمان دنیا کابوس می نویسد آینده خوش نما شد آن انتظار و دیدار یک شور و یک هیاهو از طوس می نویسد اسرار و این حقایق در باور دراویش امید وصل جانان ققنوس می نویسد رخسار خوب مولا نور و عنایت اوست دل(ثابت علیشاه)را طاووس می نویسد در نیمه شب نگاهش مشغول عشقبازی میراث دار(الله) ناموس می نویسد یاحق نیمه شعبان۱۴۰۱✍️🙏☘️
با وجود فن بیان بسیار ساده ولی چه تکونی میده آدمو داستانش. شاید باور نکنید الان شش ماه هست که هرشب اینو گوش میکنم و هرشب قبل از گوش کردن به خودم میگم منکه ده دفعه اینو گوش کردم و دیگه امشب گوش نمیکنم ولی دوباره گوش میکنم. من تو آمریکا زندگی میکنم و کلا از این فضاها بدور هستم ولی این داستانش منو اسیر خودش کرده.هیچ وقت فکر نمیکردم اینجوری گیر کنم.
با زور ک ازشون نمیگیره ! از سر عشق یا بی عقلی یا هر دلیل دیگه ای پولشونو ب این آقا میدن چ فشاری ب شما یا من میاد؟ ضمنا و با عرض معذرت فراموش نکنید که : ادب مرد به از دولت اوست !
هرکه بگه اینها جانور هستند به نظرمن انسان نیست اینها حتی عروسک خیمه شب بازی هم نیستند اینها به نظرمن همون اجنه هستند که به شکل تقریبآ آدم ظاهرشدن .این سیخ فروکردن دربدن گیرم که راست هم باشه که چی بشه؟یعنی میخوان بگن قدرت مافوق طبیعی دارن؟اگه چنین قدرتی دارن چرا یک کور راشفانمیدن؟چرا یک بیماررادرمان نمیکنند فقط سیخ وچاقو وخون ریختن بلدن وهوهوهوهوهوکردن.اینها وجودشون مایه لجن روی زمینه .سواد هم که هیچی ندارن حتی درحد یک کلاس اول ابتدایی زمان قاجاریه اون قطبسون هم سوادنداره.اون دکتتتتتتترنوربخش که باپول این بیچاره هایک کاخ وباغ چند ده میلیون دلاری درانگلیس براخودش ساخت شصت سال انگلیس بود یک کلمه انگلیسی نمی فهمید.خبرنگارازش پرسید درویش چیه کمی برای مردم عادی که نمیدانند شرح بده تابفهمند ؟درجواب گفت تادرویش نشوی نمیتوانی درباره درویش بودن حرف بزنی.خبرنگارگفت اشاراتی بکن .بازگفت شمااگه لندن نیانده باشی بااشاره هم نمیشه براتون گفت که لندن چیه.امامن میگم چرانمیشه؟مثلا لندن یک شهره.آدم وماشین وخیابون وآسمون وهوا وزمین ودریا ومدرسه وورزشگاه وبیمارستان وچه وچه وچه داره.بگو من هیچی بلدنیستم الکی یک اسم ویک دین روی خودم گذاشتم تا عده ای ساده لوح ایرانی درروستاهای دورافتاده وگنابادی را فریب بدم وماهانه هزاران دلاربرام بیارن و آوردند ومن پنجاه سال بااین پولها صاحب این کاخ وباغ شدم الانم از سواد ودین وحتی دین خودم چیزی نمیدونم فقط بلدم انگشت در دماغ وگوشم فروکنم و یک خنده شبیه پنجرشدن چرخ کامیون بکنم.فیامش در یوتوب واحتمالا گوگل هست که خبرنگاران چقدر میخندن به این دیوانه خل وچل و روانی که خودشو یک آدم معنوی مافوق طبیعت میدونه.ماآدمهای مختلف درهمه ادیان دارین از حجت الاسلام تا آیت الله،کشیش.پاپ.ماموسا،خاخام وغیره اماهمه اینها حداقل سواددارن ساعتها سخنرانی ومصاحبه بکنند واصلا کارشون سخنگویی وسرکارباکتاب ودانش است.حالا شما یک درویش به مانشون بدیدکه بلدباشه دودقیقه حرفه ای حرف بزنه.یک سخنرانی ازیک درویش نشون مابدین.اینها مثل همون جادوگران وخواب گذاران کاهن اعظم درفیلم یوزارسیف هستندکه جز ادا واطوار چیزی بارشون نیست.اسم خودشونوگذاشتن فقرا😃😃اون نوربخش که یک مستکبر میلیاردربود حتی درکل مصاحبه اش ده کلمه حرف نزد واین ده کلمه بی معنا.مثلا خبرنگارمپرسید علت شب جیه؟به فرض بایدمیگفت غروب آفتاب.امامیگفت درخت.به فرض اگه مپرسید هرسال چندروزه؟ایشون میگفت یک جفت کفش.اینارانگفت من مصداق ومثال این چنینی آوردم تامقصودم درمورداین آدم رابگم باورکنید دراین حد بودحرفهاش.بعداین شخص امامشونه
اقا من به درگاه خدا خیلی خیلی خیلی رو سیاهم و دستم خالیه.به والله قسم راست و حسینی میگم.اما دلم خوشه به اینکه خدا دستمو ول نکرده چرا که عشق ارباب حسین رو تو قلبم انداخته و معبودم رو خودش قرار داده.لعنت خدا به سوفیه و طرفداراش
برادر جان شما واقعا درویش هستید؟ اگر واقعا درویش باشید باید میفهمیدید که تمام زندگیها، زندگی من نیست بلکه زندگی خداوند است و با این حساب هیچ عوامی در هستی وجود ندارد در ثانی عوام یعنی کل و کل همان هستی است و از آنجاییکه خداوند فقط در حال وجود دارد و گذشته و آینده در اصل سراب هستند با این حساب هم آخرت معنایی ندارد بلکه در عرفان "زمان حال " ملاک است. ثالثا: اگر آخرت وقت خرمن است حال وقت کاشت است که اهمیتش از آخرت والاتر است
sofya majzooby عرفان به نظر بنده شناخت زندگی است شناخت نفس روح را آشکار میسازد و شناخت زمان خداوند را. در واقع نفس سایه روح ماست و روح ما یک تهیا و یک فضای بیکران هیچی و خلا است که ماهیتش فقط و فقط آگاهی است. هشیاریست نه دانش یا علم هر مردی در درون یک زن است و هر زنی در درون یک مرد و این بسادگی همان اضداد است. و قیاس اضداد ادراک را می آفریند و جز الله همه چیزها ضد دارند. گذشته و آینده دو ناموجود هستند و فقط مرگ در آینده و گذشته واقعیست بقیه واقعیت نیستند و در میان این دو ناموجود یک وجود بسیار عریض و ظریف وجود دارد مانند لبه تیغ که حال است و حال هیچ و سکون است و درباه اش نمیشه حرف زد فقط باید آنرا زیست.
یکی از عقل می لافد ..یکی طامات می بافد.....بیا این داوری ها را به پای داور اندازیم ....... اظهار نظر در باره عرفان و تصوف .....نیاز به تحقیق و تفحص جدی در آثار شعرا و نویسندگان ....فراوانی دارد ...بدون سو گیری و غرض ورزی های سیاسی ..........بهتر است قبل از هر اظهار نظر ی ....و بد و بیراه گفتن ...کمی توجه کنیم .....هیچ منبع مطالعاتی رو معرفی نمیکنن و استناد به هیچ ماخذ و مرجع موثق و قابل استنادی ندارن .......هرچه در اخبار و کوچه و بازار و از دهان این و آن........شنیده اند ...به اضافه مقدار زیادی خشم و انزجار ...........متاسفم ......متاسفم ........متاسفم چه طور میشه زندگی کرد با این موج گسترده ...نفرت و خشم .......چه طور میشه یک ملت اینهمه از هم بد بگن .......چه طور باهم یک ملت واحد رو بسازیم .......چه طور از دام تفرقه رها بشیم ....کی تفاوت های فردی رو پذیرا باشیم .............نمیدانم ...ندانم های بسیاری است ..........
ایمان شاه ؛ سلام ، احترام به انبیا و اولیا و اوصیای خدا به خاطر خدا ، بنده یا پیر پرستی نیست و شرک هم نیست .چیزی خوب نیست که تحمیل بشه ، عرفا هیچکدام به زور و زر نه چیزی را پذیرفتند نه به کسی تحمیل کردن . انسان در عقیده آزاد است .
بیایید به اعتقادات دیگران احترام بگذاریم ، اگر کسی به زور یا با حدیث و روایات ساختنی که فراوان است ، عقیده یا مرام و مسلکی را تحمیل کرد ، تا تحقیق نکردیم نپذیریم ، در غیر اینصورت به دیگران دانسته و ندانسته توهین نکنیم ، ما ایرانیان ، زبان و فرهنگ مان را مدیون عرفا و حکما هستیم ، مانند حافظ، سعدی، مولوی. عطار ، شیخ بهایی ، شاه نعمت الله ولی ، فردوسی،خیام و... بهتر است قدر اهل تصوف و عرفان را بدانیم . هرکی هم عقیده ی شما نیست ، لعنت کردن نه تنها مفید نیست بلکه به خود لعنت کننده بر می گردد.
درود، آقایانی که هر چه به مغزشون خطور میکنه بیان میکنن، آیا پیش خودشون برای یک آن هم فکر کردن که خودشون مگه تکمیل هستند و هیچ نقصی ندارن، و مذهب اونا قوی تر هست؟! و خدای اونا خدا تر هست؟! مراسم اونا، مراسم تره؟! از کجا معلوم؟!!! کسی رفته پیش معبودش ازش بپرسه؟؟؟!!! فکر کنید برای رسیدن به حقیقت ایزد و معبود باید از یک نردبانی که فقط ۳ پله دارد عبور کنیم، آیا کسانی که در پله اول مانده اند و قادر به رفتن به پله های بعدی نیستند از جایگاه و احوال کسی که در پله دوم و یا سوم هست آگه است؟؟؟!!! پس چرا به خود اجازه قضاوت دیگران را میدهید؟؟؟!!! شما رو به اندکی، ولو سر سوزن تعقل و تفکر دعوت میکنم و سخنم را با ابیات زیر به پایان میرسانم، باشد که راهنمای ما باشد قومی متفکرند در مذهب و دین قومی به گمان فتاده در راه یقین می ترسم از آنکه بانگ آید روزی کای بیخبران راه نه آن است نه این
Sufi molana الاغ نفهم تمام داستان در باره این هست که انسان هیچ ندارد که نزد حق تعالی ببرد و انسانی اخر الامر مقبول هست که بفقر ذاتی خویش پی برده باشد حق تعالی در قران کریم میگوید: ولا یدخلون الجنته حتی یلج جمل فی سم الخیاط
Bahram Zareie اولا الاغ پدر محترمت ثانیا این ادب معرفت شما کسی اینطور خطاب کنی از کلام الله بهر میبری برای توجیه شرک بنده خدا چه ربطی به خداوند متعال داره شما به نام تصوف قمه کسی میکنید با اتوبوس آدم زیر می گیرید
در روز قیامت و روز پاداش و جزا ، من فقط یک سوال از خداوند میکنم. از خدا میپرسم که ای خدای جهان هستی آیا قبل از تولد من ازم پرسیدی که آیا من دوست دارم که پا به این جهان بگذارم و اگر خدا دروغگو نباشد میگوید نه از تو نپرسیدم. سپس من به خدا میگم پس تو گوه خوردی منو بدنیا آوردی و اکنون میخواهی از من بازجویی بکنی. در اینجا اگر خداوند عادل و مهربان باشه باید همه گناهانم را ببخشه و منو به بهشت بفرسته و اگر عادل و مهربان نباشد باید من گناهکار را به جهنم بفرسته. در هر دو حالت ادعاهای قرآن در مورد روز قیامت باطل میشود
