راز وحشتناکترین جنایت سال های اخیر که دختر چهارده ساله طراحش بود 

راز وحشتناکترین جنایت سال های اخیر که دختر چهارده ساله طراحش بود
پرونده اول:
این حادثه ی دردناک اواسطه ساله 96 توی حاجی آباده استانه هرمزگان اتفاق افتاد
چن وقتی بود افشین و حمید سره مسائل مالی با یکی از دوستای قدیمیشون به اسم محمد اختلاف شدیدی پیدا کرده بودن
افشین و حمید طبق حساب و کتابه خودشون نزدیکه 300 میلیون از محمد طلبکار بودن
ولی محمد این مبلغ بدهیو قبول نداشتو میگفت مبلغه بدهیم کمتره
محمد حتی برای پرداخته مبلغی که خودش میگفتم هی امروز فردا میکردو وعده وعید میداد
امروزو فردا کردنای محمد ادامه داشت تا اینکه صبره افشینو حمید تموم شد
این دو نفر که برای رسیدن به پولشون فک میکردن هیچ راهه دیگه ای ندارن
تصمیم گرفتن محمدو بدزدنو به زور مجبورش کنن بدهیشونو بده
با کشیده شدنه این نقشه
ماجرای این پرونده ی جنایی کلید خورد
روزه حادثه افشینو حمید
محمدو در حالی که داشت میرفت محله کارش
به زور سواره ماشینه خودشون کردنو دزدیدن
افشین پشته فرمون بود رفت به سمته خارجه شهر
بینه راه دو نفر دیگه از دوستاشون بهشون ملحق شدنو
همگی رفتن به سمته یه روستای دور افتاده خارجه شهر
حمید یه خونه باغ توی این روستا داشتو همگی با ماشین وارده این خونه شدن
گروگان گیرا با ورودشون به این باغ
محمدو از ماشین پیاده کردنو دوباره ازش خواستن بدهیشونو بهشون بده
ولی دوباره محمد ازشون مهلت میخواستو معلوم بود که میخواد سره کارشون بذاره
واسه همین افشینو حمید شروع کردن به تهدیده محمد
که اگه بدهیتو ندی جونت به خطر میفته
ولی این تهدیدام فایده ای نداشتو گروگان گیرا مجبور شدنه به خشونت متوسل بشن
اونا محمدو از یکی از درختای باغ آویزون کردنو شروع کردن به کتک زدنش
بعده یه مدته کوتاه که همگی با مشتو لگد به جونه محمد افتاده بودن
محمد حالش شدیدا به هم خورد
برای همین سریع محمد پایین کشیدن
چرا که اگه بلایی سره محمد میومد نه تنها به پولشون نمیرسیدن
بلکه تبدیل به قاتلم میشدن
برای همین وقتی دیدن محمد حاله میزونی نداره
سریع دوباره سواره ماشینش کردن تا برسوننش بیمارستان
سعید هوشیاریشو از توی همون باغ از دست داده بود
ولی بین راه
یهو دوباره چشاشو باز کردو از گروگان گیرا اب خواست
اونام آبو بهش دادن
ولی درست از زمانی که ابو خورد حالش بدتر شدو چن دیقه بعدو قبله اینکه برسن به بیمارستان محمد جونه خودشو از دست داد
بلخره رسیدن جلوی دره بیمارستان
افشینو حمید دوتایی محمدو بغل کردنو بردنش داخله بیمارستان
وقتی وارده بیمارستان شدن
محمدو یه گوشه از بیمارستان ول کردنو سریع از بیمارستان خارج شدنو فرار کردن
چن دیقه بعد کارکنای بیمارستان
متوجه بدنه بی جونه محمد شدن که توی محوطه ی بیمارستان رها شده بود
خیلی زود این موضوع به پلیس اعلام شدو مامورای پلیس راهیه این بیمارستان شدن
به دستوره بازپرس
تمامه دوربینای بیمارستان بررسی شد تا ببینن کی این جسدو آورده بیمارستان
با بررسیه تصویره این دوربینا چهره ی افشینو حمید شناسایی شد
حتی شماره پلاکه ماشینیم که باهاش محمدو آورده بودن بیمارستان بدست اومد
با بدست اومدنه شماره پلاکه ماشین
به سرعت افشین توو یه عملیاته ضربتی دستگیر شد
با انتقاله افشین به اداره آگاهی استانه هرمزگان
افشین همدستای دیگشم لو دادو بعده چن روز حمیدو مهدی دستگیر شدن
ولی هیچ اثری از همدسته چهارم یعنی نوید نبود
متهمای دستگیر شده خیلی زود به اتاقه بازجویی منتقل شدن...
پرونده دوم:
پنجمه تیرماهه امسال بود که توو یکی از روستاهای شیراز حادثه ی هولناکی اتفاق افتاد که خیلیارو شوکه کرد
شروعه این حادثه ی هولناک به حدوده یه ساله قبل برمیگرده
تانیای 13 ساله
ساله پیش با یه پسره 16 ساله آشنا شدو توو یه مدته کوتاه یه دل نه صد دل عاشقه هم شده بودن
این پسره 16 ساله ایرانی نبودو اهله یکی از کشورای همسایه بود که توو یه مغازه کار میکرد
علاوه بر اون نگهبانه یه باغ اطرافه روستام بودو شبارو اونجا میموند
تانیام دختره یه خونواده ی 6 نفره بود که توو یه خونه ی ویلایی توو همون روستا زندگی میکردن
پدر و مادره تانیام توو یه شرکته بسته بندیه میوه کار میکردن
تانیا یه خواهره دوقلو و 2 تا برادره 8 و 3 ساله ام داشت
از زمانی که تانیا و صادق باهم دوست شده بودن به خاطره علاقه ی زیادشون به هم تصمیم به ازدواج گرفته بودن
وقتی یه سالی از شروعه رابطشون گذشت
تصمیم گرفتن موضوعو با خونواده ی تانیا در میون بذارنو باهم ازدواج کنن
برای همین صادق اواسطه خرداده امسال به قصده خواستگاری رفت خونه ی تانیا تا با پدرو مادرش صحبت کنه
اما به محضه ورودش به خونه و شروعه بحثه خواستگاری
پدره 39 ساله ی تانیا با این موضوع شدیدا مخالفت کردو گفت
هنوز دخترش به سنه قانونی نرسیده
علاوه بر این اصلا دلم نمیخواد دخترم به یه تبعه خارجی بدم
برای همین صادق با ناراحتیه شدید اونشب از خونشون خارج شد
بعده رفتنه صادق
حتی اصرارای زیاده تانیام نتونست پدرشو راضی کنه
همین موضوعم باعث شد
تانیا و صادق دو نفری نقشه ی به شدته هولناکی رو بکشن
بلخره روزه اجرای نقشه ی تانیا و صادق رسید
...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔴 لینک سابسکرایب:
/ @jenayigram
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔸 ویدیوهای پیشنهادیه من:
📽️من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میارن خونه کمتر سر و صدا کنن: • من فقط بهشون تذکر دادم...
📽️مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن تن فروشی کنه منم نقشه قتلشونو کشیدم: • مادر و ناپدریم خواهرمو...
📽️مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران: • پرونده جنایی تنها قاتل...
📽️خفاش شب: • پرونده جنایی خفاش شب غ...
📽️بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی
: • بهم گفت دیگه شوهرتو نم...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#پرونده_جنایی
#پرونده_مستند
#قتل