روایتی خودمانی از «مسخ» کافکا 📚Let’s read 

چقدر خوب تحلیل کردی ممنونم ❤

سلام داود حدادي از Los Angeles Besyar Aali boud. Are you in Iran ?

خسته نباشی چیز مهمی که شما متوجه نشدین این بود که فقط این تغییر رو به نقصهای فیزیکی فقط ربط دادین.از لحاظ روان شناسی هم میشه به این داستان نگاه کرد.

تحلیل روان شناختی شما از این کتاب یکی از بهترین تحلیل ها بود که شنیده و یا خوانده بودم ضمن اینکه بسیار مختصر و مفید بیان کردید . یک اصطلاح معروفی ما داریم وقتی که در توصیف سختی و بیچارگی کسی می گوییم؛ ... ببین بنده خدا چی کشیده تو زندگی اش ! شخصیت اول داستان مسخ یعنی گرگور در واقع بنوعی دارد فریاد می زند و می خواهد به همه بگوید که این بی رحمی ها و نا هنجاری های زندگی شخصی و اجتماعی اش تا چه حد او را له کرده است و اتفاقا اول از همه بخودش می خواهد این را بگوید یعنی اینکه او دریافته که یک "انسان" به معنا و مفهوم عام خود نمی باید و نمی تواند آن شرایط و اوضاعی را که گرگور بعنوان زندگی اجتماعی به آن خو گرفته بود را بپذیرد و بقول معروف و عامه پسند ما به سیم آخر زده بنده خدا منظورم کل دستگاه روانی و عصبی اوست از این شورش و آشفتگی و به سیم آخر زدن ! هر چند که مسخ فقط یک کتاب و داستانی تخیلی است ولی با این حال این سوال باید به ذهن ما خطور کند که خب چرا بسیاری دیگر از آدمها که در وضعيت مشابهی با گرگور بوده وهستند ویا حتی بدتر از او پس چرا آنها اینگونه رفتار نمی کنند ؟ بنظر من شخصیت داستان مسخ یعنی اون بنده خدا گرگور وجدان پاک و صادقی دارد و در حال گلایه و شکایت است و تنها در حال معرفی وضع خودش است، در واقع می خواهم بگویم که اوضاع گرگور انصافا خیلی هم بد نیست و اگر نگاه خیلی سریع و کوتاهی به عموم جوامع بشری داشته باشیم قطعا و بدون تردید گرگور ها را بفور می توانیم شناسایی کنیم، خودکشی ها ، عصیانگری ها و از خود بیگانگی ها و بسیاری نابسامانیهای شخصیتی و روانی دیگر .

مسخ شدگی به صورت علمی وجود داره نه به این شکل البته...برای کسب اطلاعات بیشتر میتونید به آموزه های استاد محمد عای طاهری بنیان گذار علم فرادرمانی سری بزنید..

چقدر غیر منتظره و الهام بخش بود .

سوسک

من با خوندن مسخ تموم زندگیم دگرگون شد و هنوز که هنوزه بعد سالها درگیرشم و مسیر زندگیم خیلی درست شده👏🏻

تحلیلتون رو دوست نداشتم ، مخصوصا روال پوچ گرایی گرگور که ریشه در چه دارد. کاراکتر اصلی در آخر ساخاته می شود.

تحلیل قشنگی بود ، جای نقد ادبی و مطالعه تو جامعه ما خیلی خالیه

من کتاب رو وقتی چهارده سالم بود به پیشنهاد یکی از دوست هام شروع به خوندن کردم. الان حدود پنج سال از خوندن اون کتاب گذاشته ولی بخاطر شرایط الان زندگیم که بی شباهت به گرگور نیس الان میتونم همزادپنداری کنم و کتاب رو عمیق درک کنم انگار پنج سال پیش فقط یک مشاهده گر ساده بودم

اینقدر قشنگ تحلیلش کردی که خیلی کنجکاو شدم برم بخونم 👍👍

چقدر موشکافانه و زیبا، کتاب بی نظیر کافکا رو روایت و تحلیل کردید. اینجا توی چند دقیقه دوباره کتاب رو خوندم و بیشتر لذت بردم. بنظرم تحلیل و روایت هوشمندانه ای بود

خیلی جالب بود چقد عالی و ارام صبت میکنید کاش کتاب صوتی اجرا میکردید اگه پادکست دارید لطفا ادرس بدید ممنون

چه تحلیل خوبی بود شما ایران هستید؟برای همکاری در پادکست مشارکت میکنید؟

چه جالب من این داستان رو به طور کامل خوندم و داخل کانال گذاشتم ،داستان بسیار عمیقیه 👌💓

و چقدر شما زیبا تحلیلش کردید 👏👏👏

سلام مرسی استفاده کردم💓✌

بسیار عالی بود❤

توضیحات و بیان بسیار جذاب و شیوایی داشتید سپاس از شما❤

منتظر ویدیو کافکا هستم🥰💐

تحلیل زیبایی بود

درود و سپاس 🌹

عالی

❤😢

❤❤❤

👍

من کتاب رو حدود ده سال پیش خوندم و موضوع اصلی ،پایان داستان و چند جای داستان تو ذهنم مونده بود و همینطور یادم هست که چقدر از خانواده ش بخصوص خواهرش بدم اومد ک اینطور بیرحمانه گریگور رو ترد کردن آنقدر جذاب نقد کردی داستان رو که انگار همین الان خوندمش 👍🏼