روز تولد من - خاطره استاد محمد امجد 

نامه ای آمد به دفتر-منزل بنده
در آن وقتی که در حالت تعطیلی و گوشه گیری و حاشیه نشینی بودم
(دور اول ریاست جمهوری احمدی نژاد)
منزل خودم را که قبلا در آن ماهنامه ی «ناقد» را در می آوردم
همان را کرده بودم محل کار و کتابخانه خودم
نشسته بودم همان جا، ساکت
که ایشان [حضرت آیت الله امجد] فرموده بودند علیه دو نفر صحبت نکن
ما هم گفتیم پس علیه چه کسی صحبت کنیم؟
فعلا این دو نفرند که الان مایه ویرانی دنیا و آخرت مردم دارند می شوند
نامه ای آمد که شما اخراج شده اید از ریاست جمهوری
به خاطر اینکه حضور پیدا نکرده اید
قبلش هم نامه آمده بود که ماهنامه ناقد را هیئت نظارت تعطیل کرده بود
نامه آمد که شما اخراج شده اید و اگر اعتراضی دارید به دادگاه کجا شکایت کنید
ما هم نامه را انداختیم سطل آشغال
بعد به حضرت امجد زنگ زدیم
(می خواهم این خبر را بدهم که در پاسخ حضرت امجد چه قدر حال بنده جا آمد)
آن روز را شما می توانید روز تولد بنده حساب کنید
به این «موحد بی نظیر» زنگ زدم!
که در کل وجود، هیچ موثری الا الله نمی بیند
گفتم که این جور شده
فرمود:
بشارت باد که از الان در لیست نوکران امام زمان (عج) وارد شدی!
تمام شد.
خدا می داند که یعنی انگار دنیا و آخرت را یکجا، قباله اش را به من دادند!
یک آرامش این جوری پیدا کردم.
t.me/moralsociety