سلام و درود براي شما استاد گرامي ، نظر حضرتعالي در خصوص نظرات مخالف در مورد اقاس شاملو ( نظرات اقاي بهرام مشيري ، كه مشخصا اعتقاد دارن شاملو سواد كافي در شعر قديم ندارن و تصحيح حافظ ايشون رو سخت مورد انتقاد قرار ميدن ) ممنون از توضيحات شما
درود. شاملو شاعر و ادیب بزرگی است و تاثریات مختلف اندیشه او غیر قابل انکارست ولی مثل همه انسانها مطلق نبود.و میشود او را نقد کرد. حافظ شاملو نوعی برداشت با سلیقه شاملوست ممکن است بقیه نپسندند ولی در مورد فردوسی به نظر من اشتباه کرد. دانش او در شعر کهن به اندازه کافی بود ولی او تقریبا بنیادگذار شعر سپید است و از این زاویه مخالفانی دارد در هر حال نقد شاملو اشکالی ندارد باید همه را نقد کرد ولی با انصاف . با درود
بادرودواحترام بدیهی ست زنده یاد شاملو بازبان خاص شعری خویش ودرامیختن آن با سرنوشت انسان این رنجواره عالم خاک صدای درد مشترک انسان دراین کویری ست که در شکل جغرافیا ظاهر شده است و همین تعهد انسانی به دردانسان دراندیشه وعمل خودبرای جاودانگی کافی است. «یادگارعصمت غمگین اعصارشدن» در در اندیشه وعمل اززمان ومکان فرارفتن است. اما تفسیر آن بزرگوار ازشمس الدین محمدشیرازی ملقب به حافظ درفرایندفهم وهرمنوتیک تک بعدی است و همین دست مایه تنقیح آن بزرگوار درقالب «دیوان حافظ شیراز»قرارگرفت که جای بحث ومناقشه بسیاردارد البته باجهان بینی ماتریال محض بدیهی است که نتوان به ساحت عالم معنا دست یافت بقول عراقی: رازی ست دراین پرده گرآنرابشناسی دانی که حقیقت زچه دربندمجازاست ویا چون مستی رندان خرابات بدیدم گفتم که جزاین کار همه کار مجازاست ویا بقول خیام رندخرابات دهر هست درپس پرده گفتگوی من وتو چون پرده برافتد نه تومانی ونه من بزرگترین هنرودانویانای حافظ درگره زدن مجازوحقیقت است که نگارنده در تالیف «دردعشق» و همچنین «صفای دل رندان صبوحی زدگان»به آن پرداخته است و یا مولانا که درتصویرحرکت دیالکتیکی در هستی درمثنوی به کاملترین صورت کلمات رالبریز ازساحت عالم معنا ساخته وچون گوهرهایی نایاب در اختیار بشریت قرارداده است باردیگرازملک پران شوم آنچه اندروهم نایدآن شوم سخن دراین مقال پایان ندارد بدیهی ست جهان زیست انسان درجهان بینی وپراتیک اوتاثیربسیارخواهدداشت واین جهان زیست هرچه فراختر؛جهان بینی وپراتیک وپراکسیس گسترده تر. بقول خواجه رندان حافظ مصلحت نیست که ازپرده برون افتدرا ز ورنه درمجلس رندان خبری نیست؛که نیست ویا بقول سبزواری: گوش اسرارشنونیست وگرنه اسرار برش ازعالم معناخبری نیست که نیست موسئی نیست که اوبانگ انالحق شود ورنه این زمزمه درهیچ شجری نیست که نیست نقطه نظرات آن بررگواردرموردحکیم فردوسی نیزجای بحث دارد واینکه درجهان نسبیت هیچ موجودی مطلق نیست . امتنان وسپاس برکدامین دردبایدازسرصدق وصفانالید؟ برنگاه تابدار کودکان برخوان بی نانی یاکه برذبح اصالتها وارزشهای انسانی ............. نگارنده
آقای یقمائی عزیز شما که تاریخ حاکمان و پادشاهان را به درستی میدانیدو در همین گفتارتان هم اشاره کردید طلب بخششتان از خانواده شاه مخلوع چه توجیهی دارد از چه بابت احساس گناه کردید
دوست عزیز چون من به سهم خود برای نجات ایران از یک دولت شاهنشاهی به نیروئی پیوستم که بسا عقب مانده تر از دولت محمد رضا شاه بود اکثر نیروهای سیاسی وروشنفکران خالی از شعور روشنفکری راستین این را نفهمیدند و کمر ایران شکست و به دست یک مشت ملای جنایتکار افتاد این علت پوزش من است وضع ایران را بنگریم و دو دیکتاتوری را مقایسه کنیم من در برنامه 119 در شناخت هویت بیشتر به سئوال شما خواهم پرداخت با سپاس