شوهرم برای پول، منو ساعتی اجاره میداد به دوستاش ... | پرونده جنایی ایرانی 

شوهرم برای پول، منو ساعتی اجاره میداد به دوستاش ... | پرونده جنایی ایرانی
ساعته 12:30 شبه 29 تیره ساله 98
یکی از رهگذرایی که داشت از حوالیه خیابان پیروز شمالی پشته کوره هایه آجرپزی رد میشد
با جسده خون آلوده یه مرده جوون روبرو شدو خیلی سریع با پلیس تماس گرفت
بلافاصله با تماسه این مرد
مامورایه پلیس خودشونو به محله گزارش شده رسوندن
خبر درست بودو یه مرده جوون با ضربه هایه زیاده چاقو به قتل رسیده بود
محله حادثه قرنطینه شدو موضوع به بازپرسه جناییه تهرانم اطلاع داده شد
خیلی طول نکشید که بازپرسه جنایی تهران به همراهه اکیپه جنایی به محل رسیدن
با حضوره اکیپه جنایی تحقیقاته اولیه شروع شد
پزشکه تیمه جنایی خیلی زود اعلام کرد مقتول با حدوده 19 ضربه ی عمیقه چاقو کشته شده و حدوده چن ساعتی از مرگش میگذره
تویه بررسیه لباسایه مقتول
یه کارته بانکی به دست اومد که مشخصاتشو روش نوشته بود
با همین مشخصات خیلی زود هویته مقتول به دست اومد
مقتول مرده جوونی به اسمه حمید بود که 37 سالش بود و متاهل بود
جسده حمیدم برای بررسیایه بیشتر به پزشکیه قانونی منتقل شد
با اطلاعاته به دست اومده
خونواده ی این مرد شناسایی شدو ازشون خواهش شد برایه شناساییه جسد به پزشکیه قانونی مراجعه کنن
شیما همسره 30 ساله ی حمید خیلی سریع خودشو به پزشکیه قانونی رسوندو جسده شوهرشو شناسایی کرد
بعده شناساییه جسدم شیما به اداره ی آگاهی دعوت شد تحقیقاته اولیه ازش انجام بشه
شیما میگفت
همسرم کارش پیک موتوری بود
علاوه براینکه تویه خیابون کار میکرد
یه سری مشتریه تلفنیم داشت که وقتو بی وقت بهش زنگ میزدن که براشون بسته جابه جا کنه
دیشب ساعت طرفایه 8 شب بود که تلفنش زنگ خورد
بعدشم لباساشو پوشیدو گفت برایه کار میرم بیرونو زود میام
منم شام درست کرده بودم
وقتی اینجوری گفت زیره غذارو خاموش کردمو شروع کردم با گوشیم ور رفتن که بیادو باهم شام بخوریم
چن ساعتی از رفتنش گذشت ولی دیدم هیچ خبری نشد
منم همونجوری روی مبل جلویه تلویزیون خوابم برد
متوجه ساعت دیگه نبودم
یهو گوشیم زنگ خوردو کشته شدنه شوهرمو بهم اطلاع دادن
منم امروز صب رفتم پزشکیه قانونیو جسدشو شناسایی کردم
هیچ چیزیم راجبه اینکه چرا این بلا سرش اومده نمیدونم
بعده گفته هایه این زن
تحقیقات رویه تماسایه دریافتیه حمید شروع شد
خیلی زود استعلامه خط تلفنه مقتول از اوپراتورایه تلفن همراه گرفته شد
با بررسیه آخرین تماسایه حمید
شماره ی مردی به اسمه میلاد به دست اومد
اما این خط خاموش بود
یه آدرسم ازش بیشتر به دست نیومد
بررسیه همون آدرسم نشون میداد خیلی وقته ازون خونه جابه جا شده
تحقیقات برایه پیدا کردنه میلاد ادامه داشت تا اینکه بلخره
سیمکارته این پسره 29 ساله روشن شد
با روشن شدنه سیمکارت خیلی سریع موقعیته مکانیه این پسر شناسایی و بازداشت شد
وقتی میلاد به اداره ی آگاهیه تهران منتقل شدو پشته میزه بازجویی قرار گرفت
اصلا سعی نکرد حقیقته ماجرارو مخفی کنه و شروع به اعتراف کرد
میلاد میگفت
تویه تلگرام من عضوه یه گروه تفریح و سرگرمی بودم
7و8 ماه پیش بود که یه خانوم به صورته شخصی بهم پیغام داد که
برنامه هایی که ارایه میدیم برایه خانومام هست یا نه
همین پیام شد شروعه آشناییه منو شیما
شیما میگفت یه دختره 30 سالس که تا حالام ازدواج نکرده
رابطه ی ما شروع شد
یه دل نه 100 دل عاشقش شده بودم
هرروز بعده سره کارم میرفتم دنباله شیما و باهم چن ساعتی تویه خیابون میچرخیدیم
هرچی زمان میگذشت
بیشتر جذب شیما میشدم
چون هم صورت خوشگلی داشت
هم واقعا ازم دلبری میکرد
رابطمون هرروز صمیمی تر میشد
تا جایی که من یه خونه مجردیه کوچیک اجاره کرده بودمو هرروز به جایه بیرون رفتن میرفتیم اونجا
انقد رابطمون جدی شد که حتی خونواده ی منم متوجه ماجرا شدن
عکسایه شیمارو نشونشون دادم و مادرم اینام خوششون اومد
این رابطه تا جایی پیش رفت که من با شیما همش صحبته مشخص کردنه روزه خواستگاریو مزدم
حتی مادرمم یه بار تلفنی با شیما صحبت کرده بود
همه چی خیلی خوب بود تا 2 روز قبله جنایت
2روز قبله جنایت شیما بهم زنگ زدو گفت میخوام ببینمت
منم بعده سره کار طبقه معمول رفتم دنبالشو رفتیم خونه ای که اجاره کرده بودم
اونجا باهم مشغول صحبت شدیمو یهو شیما بهم گفت شوهر داره
جا خوردم
فکردم داره باهام شوخی میکنه
ولی شیما شروع کرد به گفتنه جریانه زندگیش
شیما میگفت
به خاطره اینکه وضعو اوضاعه مالیه خونوادش خوب نبوده
اونا به زور شوهر دادن
شیمام علی رغمه میله باطنیش با حمید ازدواج کرده
میگفت بعده ازدواج شوهرش درگیره اعتیاد شده و کله زندگیشونو خرجه مواد کرده
تا جایی که تویه خرجه زندگیشونم دیگه مونده بودنو شوهرش باید پیک موتوری کار میکرده
چون به خاطره اعتیادش دیگه هرجایی بهش کار نمیدادن
شیما بهم میگفت شوهرش مجبورش میکرده به خاطره پول با مردایه غریبه بخوابه
اگرم قبول نمیکرده کتکش میزده و تویه خونه حبسش میکرده
شیما میگفت من درخواسته طلاقم دادم
اما پروسش خیلی طولانیه
خوده حمیدم اصلا حاضر نمیشه به صورته توافقی از هم جدا شیم
تویه هیچ دادگاهیم شرکت نمیکنه
از وقتی با تو دوست شدمو تو بهم کمکه مالی میکنی
حمید فک میکنه من رفتم سره کار
...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔴 لینک سابسکرایب:
/ @jenayigram
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔸 ویدیوهای پیشنهادیه من:
📽️من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میارن خونه کمتر سر و صدا کنن: • من فقط بهشون تذکر دادم...
📽️مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن تن فروشی کنه منم نقشه قتلشونو کشیدم: • مادر و ناپدریم خواهرمو...
📽️مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران: • پرونده جنایی تنها قاتل...
📽️خفاش شب: • پرونده جنایی خفاش شب غ...
📽️بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی
: • بهم گفت دیگه شوهرتو نم...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#پرونده_جنایی
#پرونده
#قتل