Тёмный

شوهرم مردونگی قوی داشت... 

شب داستان
Подписаться 8 тыс.
Просмотров 3 тыс.
50% 1

قسمت دوم/داستان زندگی دختری به نام حبیبه که به اجبار خانواده مجبور به ازدواج با کسی میشه که خانوادش چشم و گوش بسته اونو انتخاب کردن و سرنوشتش دست خوش...
این داستان سه قسمتی میباشد
روزهای اپلود این داستان
قسمت سوم و پایانی جمعه ساعت نه شب
✅ اگه دوست داشتید ویدیو رو لایک و با بقیه شیر کنید تا کانال دیده بشه. دمتون گرم
✅کانال شب داستان رو سابسکرایب کنید و حتما روی آیکون "زنگوله" کلیک و گزینهی "همه" رو انتخاب کنید تا ویدیوهای بعدیمو از دست ندید.
#داستان_واقعی
#داستان
#پادکست
#شب_داستان
داستان واقعی
پادکست
داستان های فارسی
داستانهای فارسی
داستان انگیزشی
داستان جنایی
ارسال داستان ها و تجربه های شما به ایدی تلگرام 👇🏽
@shabdastan2
لینک داستان های دیگه کانال❤️👇🏽
• عمارت خان یه اتاق ممنو...
• مردونگی شوهرم اونقدر ق...
• عاشق دکتر... شدم ، یه ...
• شوهرم هرشب میرفت اتاق ...
• شوهرم هرشب منو میپیچون...
• دوست شوهرم بهم نظر داش...
• شوهرم دکتر... بود شب ا...
• شوهرم شب اول عروسیمون ...
• مردونگی شوهرم قوی بود ...
• دوماد خونواده ی شوهرم ...
• Video
• بدن سفید و بلوری مادر ...
• Video
• شوهرم مردونگیش خیلی قو...
• تو روستامون رسم بود بد...
• تو روستامون رسم عجیب و...
• زنداداشم لوند و عشوه گ...
• Video
• Video
• Video

Опубликовано:

 

14 окт 2024

Поделиться:

Ссылка:

Скачать:

Готовим ссылку...

Добавить в:

Мой плейлист
Посмотреть позже
Комментарии : 16   
Далее
ТИПИЧНОЕ ПОВЕДЕНИЕ МАМЫ
00:21
Просмотров 1,1 млн
شوهرم باهام کاری کرد که ..!
38:47
Просмотров 2,6 тыс.