تعاریف مختلفی از عشق امروزه وجود دارد خصوصا که این واژه ، در همه ی زمینه های ادبی وهنری در کشور ما کار برد پیدا کرده است .این مفهوم ، فهم واحدی ندارد . به شدت متکثر و گاه شخصی است . اما در عین حال تعاریف علمی خاص خود را نیز دارد . مثلا در حوزه ی روانشناسی و علم اعصاب و خصوصا روانپزشکی و نوروساینس سعی شده است شواهدی محکم و علمی بر ای آن فراهم شود . مثلا اختلالاتی در ناحیه ی فرونتال و تمپورال مغز و هم چنین افزایش فعالیتی در ناحیه ای از مغز به نام اینسولا ، سینگولوم و یا استریانوم .
اما همین امر هم این یافته ها را با چالشی جدی مواجه می کند . مثلا آیت مغز شعرایی که عاشقانه های بسیار زیبا سروده اند مثل شهریار و شاملو و حتی شاعرانی قدیمی تر مثل مولوی ، دارای چنین خصوصیاتی هستند؟ کسانی که حتی جهان غرب آنان را می ستایند آیا دارای این ویژگی هستند . بدیهی است که می شود با این نطریات به گونه ای کنار آمد که زندگی بشری که توسط این شخصیتها معنا دار شده است ، همچنان برمدار این زیست انسانی بچرخد. مثلا له جای رابطه ی علت و معلول ، بین آنها همبستگی ایجاد کرد . با این حال اساسا این کلمه همچنان معنا نا پذیر است . و یا شاید بایستی برعکس گفت که هر معنایی برآن بار می شود .
از طرفی عشق بر یک طیف وسیعی از حالات و نشانه ها و شدت و صعف تنها استوار است. علاوه بر این در عرفان و ادبیات و در تمنیات نفسانی و جسمانی این کلمه همچنان حکم روایی می کند . این است که صد هزار کتاب و صده ها مکتب را خلاصه کردن در ویدیویی چند دقیقه ای، بیشتر به یک شوخی می ماند. و به خاطر همین شوخی است که گاه در میان تعاریف متفاوت سعی کرده ام از طنز هم که خود نگاه متفاوتی به عشق دارد استفاده کنم . تا چه در نظر افتد !
19 июл 2023