فایل کامل مناظره شیعه و سنی مولوی ساعی و احمد حسینوند 

احسنت خداحفظت کنداستادمحترم حسینوندعزیز جانم فدای خاک پای مولای متقیان مولای مظلوم و نهایت مهربانم مولا علی جانم ونوکران محبین آن حضرت ع بادجانم یاحیدرکراریاعلی جانم مدد ۱۰ ۹ ۱۴۰۲

اهل سنت و شیعه قضاوت با شما, : آیا در ادیان آسمانی دین را خداوند ج برای هدایت بشر نازل میکند؟ یا اینکه نه مردم میتواند دین و مذهبی را برای خود خلق کند و یا اختیار کند؟ که حتما" میگویید نه خود خداوند ج است که حاضر وآیندهء جهان را میداند و دین را برای هدایت بشر نازل میکند. حتی پیامبران خدا بدون امر و دستور خداوند ج در امور دین چیزی از خود نه گفته و نه ساخته اند. و ما ينطق عن الهـوى (3) ان هـو الا وحـى يـوحـى (4) "نجم" .3 - و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گويد. .4 - آنچه مى گويد به جز وحيى كه به وى مى شود نمى باشد. بعد از اینکه الله متعال از رسولش دعوت بازگشت بسوی خود کرد, و رسولش هم لبیک گفت, آیا خداوند ج در مورد آیندهء آخرین دین آسمانی اش هیچ هدایت, امر و دستوری نداد که بعد از رسولش مردم امور دین و دنیای خودرا از کی بگیرند؟ جواب, بلی دستور داد, يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّـهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ اى پيامبر، آنچه را از جانب پروردگارت به تو نازل شده، ابلاغ كن؛ و اگر نكنى رسالتش را به انجام نرسانده‌اى. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‌دارد. بی گمان، خدا گروه كافران را هدايت نمى‌كند. دعوت بازگشت و این دستور الله ج در حج الوداع بود, که پیامبر خدا ص در حجت الوداع یا (خم الغدیر) مردم را دعوت کرد و به مردم گفت ای مردم من از نزد شما میروم ولی نزد شما دو چیز گران بها را میگذارم : "قرآن, و معلم قرآن", همه میدانیم قرآن و سنت, معلم میخواهد, این دستور از جانب خدواند ج بود و توسط رسول گرامی اش به مردم ابلاغ و اتمام حجت شد, و تمام مردم حاضر در آن اجتماع بزرگ, همه به آن امر بیعت دادند, ولی بعد, در اولین ساعات رحلت عدهء بجای شرکت در مراسم عزای بزرگ و دفن و کفن رسول الله ص در "سقیفه بنی ساعده" رفتند و خلاف ابلاغ حجت الوداع را کرند. ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ در امر خلافت یا وارث انبیاء, حدیث است: { وارث انبیاء در روی زمین اهل علم است } معروف است که میگویند: (بی علم نتوان خدا را شناخت) برای پیروی بعد از ختم مرتب ص آنچه از جانب الله و رسولش هدایت داده شد فقط حکم حجت الوداع یا (خم الغدیر) است. سقیفه..... که ساخت بشر است. مردمان سقیفه........, مطابق احادیث حتی سواد قرآنی هم نداشتند,

عزاداری رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای امام حسین علیه‌السلام در کتب اهل سنت در زمانی که جبرئیل خبر شهادت ایشان در آینده در کربلا را به پیامبر داد 😊😊😊 [1]. مجمع الزوائد، هیثمی، دار الفکر، بیروت، لبنان، (1425ق)، باب مناقب حسین بن علی، ج9 ص304، شماره 15119. [2]. همان، ج9 ص303، شماره 15118. [3]. مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، کتاب جنائز، ج1 ص381. سیره حلبیه، حلبی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، حوادث جنگ احد، ج2 ص260. [4]. مقتل الحسین، خوارزمی، مسجد جمکران، قم، ایران، (1388س)، فصل 6، فضائل حسن و حسین، ج1 ص88. ذخائر العقبی، محب الدین طبری، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، باب 9، فی ذکر الحسن و الحسین و ذکر میلادهما، ص119. [5]. مجمع الزوائد، هیثمی، دار الفکر، بیروت، لبنان،(1425ق)، باب مناقب الحسین بن علی، ج9 ص303.

ماشالله آقای احمد حسینوند رضی الله عنه .....💪💪💪💪

احسنتم جناب استاد حسینوند

واقعا مناظره علمی و مودبانه ای بود

درود بر شیر مرد عرصه ولایت اقای حسینوند پرچم شیعه بالاست. دمت گرم

ماشاالله یاعلی مدد

سلام آقای احمدی عزیز اجر کم عندالله محفوظ ⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩🌹🌹🌹🌹🌹⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩

احسنت خسته نباشید استاد حسینوند

عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ قَالَ لَمَّا طُعِنَ عُمَرُ جَعَلَ يَأْلَمُ، فَقَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ -وَكَأَنَّهُ يُجَزِّعُهُ- يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، وَلَئِنْ كَانَ ذَاكَ لَقَدْ صَحِبْتَ رَسُولَ اللَّهِ  فَأَحْسَنْتَ صُحْبَتَهُ، ثُمَّ فَارَقْتَهُ وَهْوَ عَنْكَ رَاضٍ، ثُمَّ صَحِبْتَ أَبَا بَكْرٍ فَأَحْسَنْتَ صُحْبَتَهُ، ثُمَّ فَارَقْتَهُ وَهْوَ عَنْكَ رَاضٍ، ثُمَّ صَحِبْتَ صَحَبَتَهُمْ فَأَحْسَنْتَ صُحْبَتَهُمْ، وَلَئِنْ فَارَقْتَهُمْ لَتُفَارِقَنَّهُمْ وَهُمْ عَنْكَ رَاضُونَ. قَالَ أَمَّا مَا ذَكَرْتَ مِنْ صُحْبَةِ رَسُولِ اللَّهِ  وَرِضَاهُ، فَإِنَّمَا ذَاكَ مَنٌّ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى مَنَّ بِهِ عَلَىَّ، وَأَمَّا مَا ذَكَرْتَ مِنْ صُحْبَةِ أَبِى بَكْرٍ وَرِضَاهُ، فَإِنَّمَا ذَاكَ مَنٌّ مِنَ اللَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ مَنَّ بِهِ عَلَىَّ، وَأَمَّا مَا تَرَى مِنْ جَزَعِى، فَهْوَ مِنْ أَجْلِكَ وَأَجْلِ أَصْحَابِكَ، وَاللَّهِ لَوْ أَنَّ لِى طِلاَعَ الأَرْضِ ذَهَبًا لاَفْتَدَيْتُ بِهِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ قَبْلَ أَنْ أَرَاهُ؛ مسور می¬گويد: وقتی عمر ضربت خورد درد می¬کشيد. پس ابن عباس به او گفت: همانا پيامبر  را صحبت و همراهی کردی و خوب همراهی کردی سپس از آن حضرت جدا شدی در حالی که از تو راضی بود. سپس با ابوبکر همراهی کردی و نيکو همراهی کردی و در حالی از او جدا شدی که او از تو راضی بود سپس با همراهان آن¬ها همراهی کردی و نيکو همراهی کردی و اگر از آن¬ها جدا بشوی آن¬ها از تو راضی هستند. عمر گفت: اما آن¬چه از صحبت و رضايت پيامبر  و ابوبكر گفتی همانا آن منت خدا بر من است. اما جزع و بى¬تابى كه در من مى¬بينى اين به خاطر تو و اصحابت است. به خدا قسم اگر زمين برای من پر از طلا باشه قطعا همه آن را فدا می¬کردم تا از عذاب خدا نجات پيدا کنم. ابن حبان و ابويعلی اين خبر را از ابورافع نقل کرده¬اند. صحيح بخاری، كتاب فضائل صحابه، 6-باب مناقب عمر بن خطاب، ح3692.

افرین هردوی تان خیلی خوب عالی با ادب شروع کردین لبیک یا علی علیه‌السلام لبیک یا مزاری بزرگ

درود بر جناب حسنوند

درود و سلام . ایکاش ، تعصب ،اجازه قبول واقعیت رو میداد !!!

یعنی فقط موندم این آقایان اهل سنت چجوری مخالف مکتب اهل بیت موندن؟ بدجور وضعشون از اعتقاد خرابه

برادران شیعه خداوندا شمارا با آنچه که عقیده دارید محشور کند،ومارو با پیامبر و صحابه و مادران مومنان محشور کند امین

دمت گرم اقای حسنوند .. عالی بود

لااله الاالله45اشهدان محمدا"رسول الله72+79 اشهدان علی ولی الله=196دین اسلام196 کلیداسلام196مومنین196قلب دین196حب الله حب علی196دین اسلام196+189 حکم دین الله=385شیعه نام شیعه12باردر قرآن آمده وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرا هِيمَ اذ جاء ربه بقلب سلیم حرف حساب الله53+مهدی59ذات مقدس الله محمد=112+84 امیرالمومنین علی=196دین اسلام196کلیداسلام196 مظهرالله محمد81 امیرالمومنین مهدی81+84 امیرالمومنین علی=165لااله الاالله165+103 منجی103محمدعلی فاطمه حسن حسین 103=268الله محمدعلی268+117مذهب الله =385شیعه اشهدان لااله الاالله58+59محمدا" رسول الله+ 66علی ولی الله=183مذهب اسلام183+202 محمدعلی=385شیعه385نام شیعه12بار در قرآن آمده وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْجاءَ رَبَّهُ بقلب سلیم اشهدان لااله الاالله58+59مهدی=117مذهب الله117+268الله محمدعلی=385شیعه لااله الاالله45+58محمدرسول الله=103محمد علی فاطمه حسن حسین103+66الله=169+ 14معصوم=183مذهب اسلام183+202محمد علی=385شیعه385 امام جهان141امام مهدی141+244مرد=385 شیعه385شیعه الله66+امامت الهی36+26علی=128کلیددین 128حاکم جهان128اصل اسلام محمد علی فاطمه حسن حسین128دین64الله محمد علی64+64=128کلیددین128حاکم جهان128 مولاء علی257+128کلیددین=385شیعه اصول دین الله257+128کلیددین حسین=385 شیعه امیرالمؤمنین58+257مولاء علی+70حکم شریعت الله=385شیعه اشهدان لااله الاالله58+59محمدا" رسول الله= 117مذهب الله117 معنی الله محمدعلی فاطمه 117مذهب الله117+268الله محمدعلی=385 شیعه385 لااله الاالله45+58محمدرسول الله=103 الله18+36امامت الهی+26علی+23مهدی= 103منجی103 محمدعلی فاطمه حسن حسین 103لااله الاالله45+58محمد رسول الله=103 +165لااله الاالله=268الله محمدعلی268+ 117مذهب الله=385شیعه لااله الاالله45+58محمد رسول الله103 محمدعلی فاطمه حسن حسین103+27اصل امامت=130دین الله130+255فقط الله= 385شیعه خلافت و امامت دین اسلام67+47خلیفه الله=114+66الله=180امام زمان180+47 خلیفه الله =227 مقام الهی227+158الله محمد=385شیعه 124هزار پیامبر 124+110علی=234باحاکم اسلام234+110دین الهی110ولی دین110 =344مذهب الله محمدامام مهدی=344+ 41اصل دین اسلام=385شیعه385 دین64الله محمدعلی64جانشین محمدعلی64 +64اصل مذهب بدین الله64اصل مذهب جهان شیعه64اصل دین اسلام41+23 مهدی=64اصل مذهب جهان شیعه64قلب اسلام مذهب شیعه 64دین64+64الله محمدعلی=128کلیددین 128حسین128+68حکم=196دین اسلام196 کلیداسلام196حب الله حب علی196هردین ومذهبی کلیدنداشته باشد باطل است الله محمدعلی268+117مذهب الله=385شیعه 385مذهب اسلام183+202محمدعلی=شیعه اشهد ان لااله الاالله58اشهدان محمدا"رسول الله72+80اشهدان علیا"ولی الله=210لااله الاالله210به ابجدصغیروکبیرلااله الاالله210 لااله الاالله210اهل دین علی210اشهد ان لااله الاالله 58اشهدان محمدا"رسول الله72+80اشهد ان علیا"ولی الله=210لااله الاالله210+175= 385 شیعه385فلسفه دین الله385به ابجدصغیرپیامبرفرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه25فرقه25شیعه25 عدالت25کعبه25مدينة 25شیعه25اصل اسلام25اصل حق25شجره آدم25نام آدم هم25باردرقرآن آمده آدم باش و حق رابپذیر 25اصل حق25اصل اسلام25شیعه25شیعه يعني ش شما ی یار ع علی ه هستید نام شیعه12باردرقرآن آمده وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بقلب سلیم پیامبرفرمودهیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزنددخترم فاطمه باشد پیامبرفرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه25فرقه25شیعه25 اصل اسلام25 ارباب جهان 25شاه مردان25دین آدم 25شجره آدم25نام آدم هم25باردرقرآن آمده آدم باش و حق رابپذیر25اصل حق25اصل اسلام25شیعه 25شیعه يعني ش شما ی یار ع علی ه هستید نام شیعه12باردرقرآن آمده وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بقلب سلیم

در نتیجه من به نبوغ علمی خلفا پی بردم : الحدیث : العلما ورثت الانبیاء علما وارث انبیاء است بی علم نتوان خدا را شناخت پس خلفا چطور؟ : خلیفتنا خلیفه اول از بسکه تواضع داشت میگفت : 《من قرآن نمی خوانم ازاینکه از پیشم اشتباه میشود》 خلیفتنا خلیفه دوم : عبدالله بن عمر روایت کرده که پدرش را دوازده سال طول کشید تا تنها سورهء بقره را یاد بگیره اما بدون معنی و تفسیر آیا از سرنوشت صبیغ التمیمی میدانی که چه حال بر سرش آورد وقتی که از خلیفه دوم یک سوال قرآنی کرد؟ زندگی اش را ختم کردن تا هرگز کسی دیگر را جرات و حد باقی نماند تا سوالی از خلیفه بتواند آیا شما حاضر هستید همچون آدمها را که حتی سواد قرآنی هم نداشتند ملاامام مسجد خود بگیرید چه جای اینکه جانشینی رسول الله ص را تصرف کنند و مجری شریعت اسلام شوند؟ نه هرگز نه اینها بودند که مقام اهل علم را تصرف کردند و نهضت دین محمدی را سقوط علمی دادند و سدی شدند در مقابل جهانی شدن دین اسلام تمام اختناق در اسلام میراث اینها است،

ماشاءالله فقط به خاطر دشمنی با حضرت زهرا تصحیح نشده لا حول ولا قوه الا بالله برادر حدایت از ان خدا است

الهی کساییکه خدارو فراموش کردن وبنده های خدارو می پرستند براه راست هدایت کن امین یا رب العالمین

درود ب جناب حسینوند عزیز برای جناب مولویی صاحب اگر پیامبر گرامی را هم بیارید متاسفانه جناب مولویی صاحب قناعت نخاهم کرد

برای من فقط سوال در این مناظره پیش امده کدام پیامبر فرموده اینجوری که مولوی صلوات میفرسته سفارش کرده اللهم صل الا محمد وال محمد وال ابراهیم ووو

جايگاه ابوبکر و عمر: 1. آيه غار دو دلالت روشن بر مؤمن نبودن ابوبکر دارد. 2. آيات 15 و 16 انفال ابوبکر و عمر را به خاطر فرار از جنگها اهل جهنم و گرفتار در غضب الله معرفی کرده اند. 3. در صحيحين گزارش شده که ابوبکر و عمر در عقيده حضرت علی منافق محض و خالص و کامل بوده اند. 4. در صحيحين حضرت علی از غاصب خلافت بودن ابوبکر و عمر خبر داده اند و همچنين از نفرت داشتن حضرت علی از عمر در صحيحين ثبت شده است. 5. غضب حضرت فاطمه بر ابوکر و عمر که غضب الله و پيامبر است نيز در صحيحين گزارش شده. 6/ طرد شدن عمر از درگاه الله و پيامبر که دليل بر مؤمن نبودن عمر میکند و همچنين توهينش بر آن حضرت که گفت: پيامبر هإيان میگويد، اين کفر آشکار است. 7. باز در صحيح مسلم عمر با توهين بر پيامبر آن حضرت را در تقسيم بیت المال ناعادل دانست و بر اين توهين و بهتانش خسم جلاله خورده!؟

أَنَّ عَائِشَةَ أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ أَخْبَرَتْهُ أَنَّ فَاطِمَةَ -عَلَيْهَا السَّلاَمُ- ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ  سَأَلَتْ أَبَابَكْرٍ الصِّدِّيقَ بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ  أَنْ يَقْسِمَ لَهَا ميرَاثَهَا، مَا تَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ  مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْهِ فَقَالَ لَهَا أَبُوبَكْرٍ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ  قَالَ «لاَ نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ». فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ  فَهَجَرَتْ أَبَابَكْرٍ فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ وَعَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ  سِتَّةَ أَشْهُرٍ. قَالَتْ وَكَانَتْ فَاطِمَةُ تَسْأَلُ أَبَابَكْرٍ نَصِيبَهَا مِمَّا تَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ  مِنْ خَيْبَرَ وَفَدَكٍ وَصَدَقَتِهِ بِالْمَدِينَةِ، فَأَبَى أَبُوبَكْرٍ عَلَيْهَا ذَلِكَ، وَقَالَ لَسْتُ تَارِكًا شَيْئًا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ  يَعْمَلُ بِهِ إِلاَّ عَمِلْتُ بِهِ، فَإِنِّى أَخْشَى إِنْ تَرَكْتُ شَيْئًا مِنْ أَمْرِهِ أَنْ أَزِيغَ. فَأَمَّا صَدَقَتُهُ بِالْمَدِينَةِ فَدَفَعَهَا عُمَرُ إِلَى عَلِىٍّ وَعَبَّاسٍ، فَأَمَّا خَيْبَرُ وَفَدَكٌ فَأَمْسَكَهَا عُمَرُ وَقَالَ هُمَا صَدَقَةُ رَسُولِ اللَّهِ  كَانَتَا لِحُقُوقِهِ الَّتِى تَعْرُوهُ وَنَوَائِبِهِ، وَأَمْرُهُمَا إِلَى مَنْ وَلِىَ الأَمْرَ. قَالَ فَهُمَا عَلَى ذَلِكَ إِلَى الْيَوْمِ؛ فاطمه از ابوبکر خواست ارثش را تقسيم کند. ابوبکر گفت که پيامبر  فرمود: ما ارث نمی¬گزاريم هر چه گذاشتیم صدقه است. فاطمه غضب کرد و با ابوبکر قهر شد مدام با ابوبکر قهر بود تا بعد از شش ماه از دنيا رفت. فاطمه نصيبش را از ماترک پيامبر  از خيبر و فدک و صدقه آن حضرت از مدينه طلب داشت ولی ابوبکر نخواست چيزی بدهد و گفت: من به هر نوعی که پيامبر  در باره اين اموال عمل می¬کرد عمل می¬کنم و آن را ترک نمی¬کنم و من می¬ترسم از اين¬که عملی از عمل¬های پيامبر  را ترک کنم؛ و اما صدقه مدينه را عمر به علی و عباس داد... . صحيح بخاری، کتاب فرض الخمس، 1-باب فَرْضِ الْخُمُسِ، ح 3092، 3093، 3711، 3712، 4035، 4036، 4240، 4241، 6725، 6726. حالا چون بخاری با اين دروغ¬ها خواسته است ابوبکر و عمر را اهل عمل به سيره پيامبر اکرم  و اميرالمؤمنين  و حضرت زهرا  را مخالف سيره آن حضرت نمايش بدهد ما تنها در رابطه با همين موضوع نمونه¬ی از مخالفت ابوبکر و عمر با سيره پيامبر اکرم  را در اختيار شما قرار می¬دهيم تا کذب و افترا بودن اين نسبت¬های بخاری روشن گردد. ولی قبل از هر مطلبی در اين حديث ملاحظه کرديد که عمر صدقه پيامبر اکرم  از مدينه را به اهل بيت  برگردانيده است و اين يعنی اعتراف عملی عمر بر دروغ بودن حديث ارث است که اميرالمؤمنين  و عباس به ظاهر وانمود کردند که با هم در اين اموال اختلاف دارند و به عمر مراجعه کردند که باز از زبان و عمل عمر برای امت اسلام ثبت گردد که حديث ارث که به پيامبر اکرم  نسبت داده¬اند بی-اساس بوده و خود با عملش بر بی¬اساسی آن اعتراف کرده است.

الحق مع علی والعلی مع الحق

اهل ظلمت نادون ...

آقای مولوی همین آیه غار برای توبیخ ابوبکر است چون در این آیه سکینه برای پیامبر اسلام آمده ابوبکر شامل سکینه نمی شود در حالی که در اکثر آیه های قرآن کریم سکینه برای پیامبر اسلام و مومنین آمده است فقط در این آیه سکینه برای ابوبکر نیامده و پیغمبر اکرم بارها فرمودند ساکت شو ابوبکر محبت کنید همین آیه قرآن و حدیث صحیح و سند اهل سنت را مطالعه کنید ممنون میشم جواب علمی بدید

جناب حسیوند خدا قوت من چندین ماه از علما اهل سنت می‌پرسم امام زمان اهل سنت در این زمان کیست؟ از بیش از ده مولوی پرسیدم هیچ کسی جواب نمیده !

مشورت با ابوبکر و عمر در بدر عَنْ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ الْمِقْدَادُ يَوْمَ بَدْرٍ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا لاَ نَقُولُ لَكَ كَمَا قَالَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ لِمُوسَى (فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلاَ إِنَّا هَا هُنَا قَاعِدُونَ) وَلَكِنِ امْضِ وَنَحْنُ مَعَكَ. فَكَأَنَّهُ سُرِّىَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ؛ ابن مسعود گفته است: مقداد روز بدر گفت: ای رسول خدا، ما چنان¬که بنی اسرائيل به موسی گفتند: «تو و پروردگارت برويد و بجنگيد ما اينجا می¬نشينيم» نخواهيم گفت بلکه تو برو ما همراه تو هستيم. با اين سخن نگرانی را از چهره پيامبر  دور کرد. صحيح بخاری، كتاب التفسير، 5-مائده، 4-باب قَوْلِهِ (فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلاَ)، ح 4609، 3252. در نقل اول بخاری ابن مسعود گفته است: اگر من جای مقداد بودم برايم از هر چه دنيا دارد محبوبتر بود. ولی در آن در بدر بودن اين سخن را حذف کرده است. ولی در آن در بدر بودن اين سخن را حذف کرده است. عن أنس: أن رسول الله شاور الناس يوم بدر فتكلم أبوبكر فأعرض عنه ثم تكلم عمر فأعرض عنه فقالت الأنصار يا رسول الله إيانا تريد فقال المقداد بن الأسود يا رسول الله والذي نفسي بيده لو أمرتنا أن نخيضها البحر لاخضناها ولو أمرتنا أن نضرب أكبادها إلى برك الغماد فعلنا فشأنك يا رسول الله فندب رسول الله أصحابه فانطلق حتى نزل بدرا...؛ در روايت مسلم و احمد آمده است که قبل از مقداد ابوبکر و عمر نظر خود را گفتند ولی پيامبر اکرم  از آن دو روی گرداندند سپس مقداد اين سخنان را گفت و پيامبر اکرم خوشحال شدند. مسند احمد، ج 3، ح13320، 13322، 13729؛ صحيح مسلم، ج5، ص170، ح4721، باب غزوة بدر؛ مصنف ابن ابی¬شيبه، ج7، ح36708. قام عمر وقال: يا رسول الله، إنها والله قريش وعزها والله ما ذلت منذ عزت والله ما آمنت منذ كفرت والله لا تسلم عزها أبدا ولتقاتلنك فاتهب لذلك أهبته وأعد لذلك عدته ثم قام المقداد بن عمرو فقال: يا رسول الله امض لامر الله فنحن معك والله لا نقول لك كما قالت بنو إسرائيل لنبيها: «فاذهب أنت وربك فقاتلا إنا ها هنا قاعدون» ولكن اذهب أنت وربك فقاتلا إنا معكما مقاتلون والذي بعثك بالحق لو سرت بنا إلى برك الغماد لسرنا معك؛ عمر بلد شد و گفت: ای رسول خدا، به خدا قسم اين قريش و عزتش است به خدا قسم از زمانی که عزيز شده ذليل نشده به خدا قسم از زمانی که کافر شده ايمان نياورده به خدا قسم هرگز عزتش را تسليم نمی¬کند و حتما با تو جنگ خواهد کرد و برای آن آماده شده است. سپس مقداد بلند شد و گفت: ای رسول خدا، به آن¬چه خدا امر کرده اقدام بکن و ما همراه تو هستيم، به خدا قسم ما مانند بنی اسرائيل که به پيامبرشان گفتند: «تو و پروردگارت برويد و بجنگيد ما اين¬جا می¬نشينيم» نخواهيم گفت. ولی تو و پروردگارت برين و بجنگيد و ما نيز همراه شما خواهيم جنگيد به خدا قسم اگر ما را به پشت كوه های مكه هم ببری حتما همراه تو خواهيم آمد. امتناع الاسماع مقريزى، ص 74؛ مغازى واقدى، ج 1، ص48؛ در المنثور، ج 3، ص166، از الدلائل النبوة، بيهقى، ج 1، ص113، ح971 از زهرى و موسی بن عقبه با دو سند؛ عيون الاثر، ج 1، ص327 از ابن عقبه و ابن عائذ؛ سبل الهدى والرشاد، ج 4، ص26؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ج 2، ص 105؛ تفسير طبرى، ج 9، ص246؛ تفسير قرطبى، ج 7، ص384؛ تفسير بن كثير، ج 2، ص300؛ فتح البارى، ج 7، ص 224. از طبرى به بعد سخن مقداد را نقل كرده¬اند ولی در مورد سخن عمر و ابوبکر به جاى اعرض، احسن قرار داده¬اند. در حديث بخاری ابتدا در جنگ بدر بودن اين سخنان مقداد پنهان شده و در حديث دوم بخاری به اين که مقداد اين سخنان را در بدر گفته تصريح شده ولی مشورت و سخنان ابوبکر و عمر و روی گرداندن پيامبر اکرم از آن دو حذف شده. در روايت مسلم نظر دادن ابوبکر و عمر و اعراض پيامبر اکرم وارد شده ولی سخن مقداد حذف شده ولی در روايت احمد سخن مقداد وارد شده است. در روايت آخر ملاحظه می¬کنيد که چه گفتن جناب عمر وارد شده است. اين در حالی است که خداوند متعال در قرآن به پيامبر اکرم فرموده است که از مشرکين(انعام، 106؛ حجر، 94) و جاهلين (اعراف، 199.) روی برگردان.

عقیده هر کس برای خودش قابل احترام هست ، دنیا در چه خیال و ما در چه خیال !!

اتفاقاً اتفاقاً ما خیلی اصرار داریم که ابوبکر ابی قحافه همراه پیغمبر در غار بوده است و از برادران شیعه مذهب خود می خواهم که ابد در این نکته را ممکن نشود زیرا حداقل چیزی که در آیه غار برای ابوبکر ثابت است این است که وی مومن نبوده است... حالا هی بیایند و بگویند که خداوند گفته است ان الله معنا خوب چیزی ثابت می شود خداوند می‌تواند با مومن و مومن باشد با مومن و کافر باشد با کافر و کافر باشد با مشرک و کافر باشد و اتفاقاً مطلب را اینگونه ببینید پیغمبر که ابوبکر به عنوان یار خود انتخاب نکرده که به غار ببرد آقا رسول خدا تنهایی از شهر مکه خارج شد و سند این حرفاستفلده از فعل مفرد اخرجه استفاده شده است یعنی این که پیغمبر تنهایی از مکه خارج و به اینکه رفته باشد و ابوبکر را به عنوان یار و همسفر خود انتخاب کرده باشه که ابوبکر بیا باهم برویم و ابوبکر را محرم اسرار خود دانسته باشد ابد این گونه نیست در خود آیه قرآن این مطلب ثابت است هنگامی که پیغمبر از مکه خارج شده بود آقا امیرالمومنین در جای ایشان خوابیده بود قبل از اینکه موشکی به خانه بریزم ابوبکر به خانه رفت و شروع به سر و صدا کرد که محمد، علی کجاست؟ طرز تهیه میده اینجا مبنای شان بر سر داری و رازداری بود و این خط را حضرت متوجه شد که اگر به او بگوید که پیغمبر در خانه نیست ممکنه ابوبکر ماجرا را لو بدهد برای همین مقصد و مسیر پیغمبر را به او نشان داد تا به گونه‌ای کنترل ابوبکر را برعهده پیغمبر حضرت گذاشته باشد ابوبکر به دنبال پیغمبر راهی شد و وقتی آقا رسول خدا شنیدم که آب از پشت سر صدایشان می زنند سرعت شان را بیشتر کرد و در آن هنگام پای حضرت به سنگی برخورد کرد و این اولین جراحتی بود که بعد از واقعه هجرت رسول خدا،ایشان دید. دلیل و سببش ابوبکر بود بعد از اینکه به پیغمبر رسید پیغمبر از او پرسید که ببینم اگر به مکه برگردی می توانید راز من ^را نگهداری؟! ابوبکر در کمال وقاحت گفت نه نمی توانم ..مثلا اگه یه چک بخورم😅 همه چیز را لو می دهم پیغمبر اسلام مجبور شد او را به همراه خود به غار پناه برد در غار نیز ابوبکر بسیار سعی میکرد که کاری کند که سر و صدا ایجاد بشود و پیغمبر لو برود پای خود را دراز میکرد کرمی آمد و مقعدش را نیش زد و محبور شد پای خود را جمع کند و حتی زمانی که مشرکین قریش به دمه غار رسیده بودند ابوبکر شروع کرد به سر و صدا کردن تا رسول خدا لو برود. بر اساس خود کتاب بخاری پیغمبر به ابوبکر گفت یا ابوبکر اسکوت،،، ابوبکر ساکت شو ،ابوبکر خفه شو..و چون آقا رسول خدا ولایت تکوینی داشت ابوبکر دهانش بسته شد. اما نکته طلایی استدلال اینجاست که در چند آیه قبل تر از آیه غار در همان سوره توبه خداوند می فرماید که خداوند سکینه و آرامشش را بر پیغمبر و مومنان می فرستد ولی در آخر آیه غار خداوند می فرماید که ما سکینه و آرامشمان را فقط بر او فرستادیم. در اینجا اهل سنت استدلال می‌کنند که پیغمبر که نیاز به سکینه نداشته از این رو مراد از او ابوبکر است ولی در ادامه آیه نیز خداوند می فرماید و او را به لشکر هایی که دیده نمیشوند یاری کردیم مشخص است که منظور پیغمبر اسلام است و نکته اینجاست که اگر ابوبکر مومن بود سکینه بر او نیز نازل می‌شد در تمامی آیه غار خداوند از شناسه مثنی استفاده کرده است ولی در هنگام نزول سکینه یه دفعه شناسه به مفرد تغییر پیدا می کند و به راحتی و به وضوح ثابت است که ابوبکر مومن نبود که اگر بود سکینه براونیز نازل می شد... یا علی مدد

درود خدا بر مولانا ساعی خداوند حفظش کنه

❤❤❤

عمر و كتك زدن زنش و نسبت كذبش بر رسول الله صلى الله عليه و آله عَنِ الأَشْعَثِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ ضِفْتُ عُمَرَ لَيْلَةً فَلَمَّا كَانَ فِى جَوْفِ اللَّيْلِ قَامَ إِلَى امْرَأَتِهِ يَضْرِبُهَا فَحَجَزْتُ بَيْنَهُمَا فَلَمَّا أَوَى إِلَى فِرَاشِهِ قَالَ لِى يَا أَشْعَثُ احْفَظْ عَنِّى شَيْئًا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- «لاَ يُسْأَلُ الرَّجُلُ فِيمَ يَضْرِبُ امْرَأَتَهُ وَلاَ تَنَمْ إِلاَّ عَلَى وِتْرٍ». وَنَسِيتُ الثَّالِثَةَريا؛ اشعث میگويد: مهمان عمر بودن نيم شب بلند شد و شروع کرد بر کتک زدن همسرش. من آن ها را از هم جدا کردم، پس وقتی به رختخابش رفت به من گفت: ای اشعث، از من چيزی را که از پيامبر شنيدم حفظ بکن، مرد از اين که برای چه همسرش را کتک میزند سوال نمیشود. (ببینید چه بهتان بزرگ بر پيامبر صلی الله علیه و آله نسبت میدهد). مسند احمد, ج 1, ص 20, ح 122؛ سنن ابن ماجه, ج1 ص629,ح 1986. حاکم ج4 ص194 ح7342 صححا. مشکل الآثار, مسند عبد و... . مسند طيالسى ج1 ص52 ح46. حاکم و ذهبی سند اين خبر و عمل شيطانی و ننگین عمر و بهتانش بر پيامبر را صحيح دانسته اند. الاشعث بقيس عن عمر بن الخطاب قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لا يسأل الرجل فيما ضرب امرأته كيف الضرب. سنن الكبرى نسائى، ج2 ص372 ح9168. سنن ابى¬داود، ح2149. عن الزهري أن عمر بن الخطاب كان يضرب النساء والخدم. عبدالرزاق ج9 ص442 ح17938. عَنِ الزُّبَيْرِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم: أَلا عَسَى أَحَدُكُمْ أَنْ يَضْرِبَ امْرَأَتَهُ ضَرْبَ الأَمَةِ أَلا خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لأَهْلِهِ. بزار و ديگران. قال رسول الله صلى الله عليه وسلم أما يستحيي أحدكم أن يضرب امرأته كما يضرب العبد يضربها أول النهار ثم يضاجعها آخره أما يستحيي. عبدالرزاق ج9 ص442 ح17943 و 17944 عن عروه و عائشه.

حين بويع لأبی¬بكر بعد رسول الله كان علی والزبير يدخلان على فاطمة بنت رسول الله فيشاورونها ويرتجعون فی أمرهم فلما بلغ ذلك عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة فقال: يا بنت رسول الله، والله ما أحد أحب إلينا من أبيك وما من أحد أحب إلينا بعد أبيك منك وأيم الله ما ذاك بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندك أن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت. قال: فلما خرج عمر جاءوها فقالت: تعلمون أن عمر قد جاءنی وقد حلف بالله لئن عدتم ليحرقن عليكم البيت وأيم الله ليمضين لما حلف عليه فانصرفوا راشدين فروا رأيكم ولا ترجعوا إلی فانصرفوا عنها فلم يرجعوا إليها حتى بايعوا لابي¬بكر؛ پس از پيامبر، با ابوبکر بيعت شد. علی× و زبير نزد فاطمه÷ می¬رفتند و با او مشورت می¬کردند. خبر به عمر رسيد، نزد فاطمه÷ آمد و گفت: ای دختر رسول خدا، به خدا سوگند، کسی برای ما محبوب¬تر از پدرت نيست و کسی هم پس از پدرت برای ما محبوب¬تر از تو نيست. به خدا سوگند، اين مانع من نمی¬شود که علی× و زبير و همراهانشان نزد تو جمع شوند و من به آتش زدن منزل بر سر آنان امر نکنم... . مصنف، ابن¬ابى-شيبه، ج7، ص432، ح37045؛ المذكر والتذكير، ابن¬ابى¬عاصم، ص19؛ کنز العمال، ج5، ح14138؛ المستدرك على الصحيحين، ح4736 با اختصار و حذف موضوع مورد بحث. تمام رجال اين سند ثقه و از رجال صحاح سته هستند. اين خبر نيز ثابت مى¬كند كه حمله عمر به منزل حضرت فاطمه÷ صورت گرفته؛ زيرا ـ چنان¬که گذشت ـ از مسلمات است که تا شهادت حضرت فاطمه، بنی¬هاشم بيعت نکردند و عمر سوگند خورده بود که اگر بيعت نکنند دستور آتش زدن خانه را خواهد کرد.

ممنون استاد ولی خیلی از بعث خارج شدید پرچم شیعه بالاست تشکر

غضب رجال من المهاجرين فی بيعة أبي¬بكر منهم علی والزبير فدخلا بيت فاطمة ومعهما السلاح فجاءهما عمر فی عصابة من المسلمين فيهم اسيد وسلمة بن سلامة ويقال فيهم ثابت بن قيس فأخذ أحدهم سيف الزبير فضرب به الحجر حتى كسره قال موسى بن عقبة قال سعد بن إبراهيم حدثنی إبراهيم بن عبد الرحمن بن عوف أن عبد الرحمن كان مع عمر يومئذ وأن محمد بن مسلمة كسر سيف الزبير؛ زهرى و ابراهيم بن عوف گفته¬اند: مردانى از مهاجرين نسبت به بيعت ابوبکر غضب کردند که از جمله آنان علی× و زبير بودند. آنان نزد فاطمه÷ رفتند؛ در حالی که همراه خود سلاح داشتند. عمر با گروهی به سراغ آن دو رفت و يکی از آنان شمشير زبير را گرفت و آن را به سنگ زد تا شکست. ابراهيم بن عبدالرحمن گفته است: عبدالرحمن بن عوف نيز آن روز همراه عمر بود و محمد بن سلمه، شمشير زبير را شکست. اين¬جا دو خبر با دو سند جداگانه وجود دارد. السنة، عبدالله بن احمد، ج2، ص 553، ح1291؛ كنز العمال، ج5، ص 597، ح14060؛ المستدرك على الصحيحين، ج3، ص 70، ح4422؛ البداية والنهاية، ابن¬كثير؛ ج5، ص 270، و ج6، ص 333. حاکم و ذهبی سند اين خبر را به شرط شيخين صحيح دانسته¬اند. ابن کثير آن را با نقل از مغازی ابن عقبه، خيلی خوب دانسته است.اين خبر مؤيد اخبار قبلی است. ابن عبد ربه مى¬گويد:الذين تخلفوا عن بيعة أبی¬بكر: علی والعباس والزبير وسعد بن عبادة فأما علی والعباس والزبير فقعدوا فی بيت فاطمة حتى بعث إليهم أبوبكر عمر بن الخطاب ليخرجهم من بيت فاطمة وقال له: إن أبوا فقاتلهم فأقبل بقبس من نار على أن يضرم عليهم الدار فلقيته فاطمة. فقالت يابن الخطاب: أجئت لتحرق دارنا. قال: نعم. أو تدخلوا فيما دخلت فيه الامة فخرج علی حتى دخل على أبي¬بكر فبايعه،قال له أبوبكر: أكرهتَ إمارتي؟ فقال: لا، ولكنی آليتُ أن لا أرتدی بعد موت رسول اللّه حتى أحفظَ القرآن، فعليه حَبست نفسی؛ على×، عباس، زبير و سعد بن عباده از بيعت با ابوبكر خودداری كردند. على×، عباس و زبير در منزل فاطمه÷ نشستند. ابوبكر، عمر را فرستاد تا آنان را از منزل فاطمه÷ خارج كند. ابوبکر به عمر گفت: اگر خارج نشدند، با آنها جنگ کن. پس عمر با شعله¬ای از آتش آمد تا خانه را بر سر آنان آتش زند. فاطمه÷ به او گفت: ای پسر خطاب، آمده¬ای منزل ما را آتش بزنی؟ عمر گفت: آتش يا بيعت. علی× نزد ابوبکر رفت و بيعت کرد و گفت: پس از رحلت پيامبر، تصمیم گرفت قرآن را جمع¬آوری کند و بدین سبب از خانه خارج نشده است. عقدالفريد، ج2، ص 73. سلفی¬ها گاه ابن عبد ربه را متهم جلوه می¬دهند؛ در حالی که ذهبى درباره او مى¬گويد: علامه، اديب، اخباری، صاحب کتاب عقدالفريد... «ثقة فاضل»، بليغ و شاعر بود که 82 سال عمر کرد و در سال 328ق درگذشت. سير اعلام النبلاء، ج15، شرح حال رقم 126.

سلفیها میگویند: صحابه از پیامبر شنید و به مردم انتقال داد, درحالیکه, تا ٩٩هجری حدیث نوشتن و قال رسول ممنوع بود, حدیث معتبرمتواتر درپایین: عمر ابن عبدالعزیز که دوره خلافتش از ٩٩ تا ١٠١ هجری ق بود, یکی از کارهای خوبش این بود که نوشتن احادیث و قال رسول را آزاد کرد, که متاسفانه یک قرن دیر شده بود. صحابه از پیامبر شنید و به مردم انتقال داد,صحابه قرار احادیث و نوشتار تاریخ خلاف آن کرده اند. حدیث هم معتبر و هم متواتر است؟ : "جلوگیری از نقل حدیث" این عمل را احیای سنت میگوید یا محو سنت؟ : یکی از وقایع مهمّی که در دوره خلافت ابوبکر اتّفاق افتاد و از سوی عمر نیز با جدّیت تمام پی‌گیری شد، مسئله جلوگیری از نقل احادیث و سخنان رسول خدا(ص) بود. منابع آورده‌اند که وی با این استدلال که استفاده از روایات یا نقل آنها ممکن است باعث کم و زیاد شدن حرفی از آنها و کنار گذاشتن کتاب خدا شود، هرگونه نوشتن یا گفتن حدیث را ممنوع کرد. همچنین دستور داد تا مردم، مجموعه‌های روایی خود را نزد خلیفه جمع کنند و سپس آنها را آتش زد. عمر حتّی کسانی مانند عبدالله بن مسعود، ابودرداء و ابومسعود انصاری را تهدید کرد و از نقل فراوان حدیث برحذر داشت و اجازه خروج از مدینه را به آنان نداد. از ابوهریره و کعب الاحبار نیز خواست تا نقل حدیث را ترک کنند، در غیر این صورت به سرزمین دوس[۴۰] و میمون‌ها تبعید خواهند شد.[۴۱] این در حالی بود که وی برخی از منقولات کعب‌الاحبار از تورات را نیکو می‌شمرد و آنها را می‌پذیرفت[۴۲] و نیز برای اولین بار در اسلام به کسانی چون: عبید بن عمیر و تمیم داری اجازه داد تا در مسجد رسول خدا(ص) حاضر شوند و قصّه‌های تورات و انجیل را برای مردم تعریف کنند.[۴۳] منابع: ٤٠, دوس نام قبیله‌ای است. ابوهریره نیز منسوب به این قبیله بوده است. (ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۹۰). ٤١, الطبقات‌الکبری، ج۳، ص۲۸۷؛ تاریخ مدینه دمشق، ا بن عساکر، ج۵۰، ص۱۷۲؛ تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج۱، ص۸؛ کنزالعمال، ج۱۰، ص۲۹۳؛ کتاب الام، شافعی، ج۷، ص۳۵۸. ٤٢, البدایه والنّهایه، ا بن کثیر، ج۱، ص۱۹؛ حلیه الاولیاء، اصبهانی، ج۲، صص۴۴۰، ۴۴۸ و ۴۵۱. ٤٣, مسند احمد، ج۱، ص۱۷ و ج۳، ص۴۴۹؛ کنزالعمال، ج۱۰، ص۱۸۱.

الغزالي، أبو حامد محمد بن محمد، مجموعة رسائل الإما الغزالي. ص483. واجمع الجماهير علي متن الحديث من خطبته في يوم عيد غدير خم باتفاق الجميع وهو يقول: «من كنت مولاه فعلي مولاه» فقال عمر بخ بخ يا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي ومولي كل مولي فهذا تسليم ورضي وتحكيم ثم بعد هذا غلب الهوي تحب الرياسة وحمل عمود الخلافة وعقود النبوة وخفقان الهوي في قعقعة الرايات واشتباك ازدحام الخيول وفتح الأمصار وسقاهم كأس الهوي فعادوا إلي الخلاف الأول: فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلا.

شهادت حضرت فاطمه توسط ابوبكر و عمر عبد الرحمن بن عوف قال: دخلت على أبي بكر أعوده في مرضه فسلمت عليه وسألته كيف أصبحت - فقال: بحمد الله بارئاً، أما إني على ما ترى وجع، وجعلتم لي شغلاً مع وجعي، جعلت لكم عهداً بعدي، واخترت لكم خيركم في نفسي فكلكم ورم لذلك أنفه رجاء أن يكون الأمر له دخلت على أبي¬بكر أعوده...وددت أني لم أكن كشفت بيت فاطمة وان أغلق علي الحرب. وددت أني يوم سقيفة بني ساعدة كنت قذفت الأمر في عنق عمر أو أبي عبيدة،... ووددت أني سألت رسول الله صلى الله عليه وسلم في من هذا الأمر ولا ينازعه أهله، عبدالرحمن بن عوف مى¬گويد: در مريضی مرگ ابوبکر به عیادتش رفتم و از حالش سؤال کردم، گفت: درد و بیماری مرا که می¬بينی... من عمر را خليفه پس از خود قرار دادم. بهترين فرد نزد خودم را بر شما انتخاب کردم و همه شما اظهار نارضايتی کرديد، به اميد اين که خودتان خليفه شويد. (ببینید که چگونه بر اکثر صحابه چنين تهمت را میزند!) سپس گفت: من جز از سه چيزی که انجام دادم، و سه چيزی که انجام ندادم، پشیمان نيستم... . دوست داشتم کاش درِ خانه فاطمه÷ را باز نکرده بودم؛ گرچه آن را برای جنگ بسته بودند و دوست داشتم در سقيفه، خلافت را به ابوعبيده يا عمر می-سپردم... دوست داشتم زمانی که اشعث را اسير گرفته آوردند گردنش را زده بودم و دوست داشتم فجائه سلمی را آتش نزده بودم و کاش او را يا به قتل می¬رساندم يا آزادش می¬کردم... دوست داشتم کاش از پيامبر سؤال کرده بودم که خلافت از آنِ کيست تا با اهلش نزاع نمی¬شد و کاش سؤال کرده بودم که آيا انصار حقی در خلافت دارند و... . الاموال، ج1، ص 339، ح318؛ المعجم الكبير، ج1، ص 62، ح43؛ تاريخ طبرى، ج2، ص 619؛ كنز العمال، ج5، ص 852، ح14113، از الاموال و خيثمه بن سليمان؛ احاديث المختاره، ج1، ص 9، ح12؛ المستدرك على الصحيحين، ج4، ص 381، ح7999 با اختصار؛ تاريخ ابن¬عساكر، ج30، ص117 با 3سند؛ مسند فاطمه، سيوطى، ص 34 و 35؛ انساب الاشراف، ج3، ص406، از زهری. اين حديث با چند سند نقل شده و از مسلمات است. سند اول كه سند ابن وهب است، ذهبى آن را پس از نقل متن فوق، از كتاب ابن وهب و ابن عائذ نقل كرده و كل رجال آن سند، ثقه و از رجال صحاح سته هستند كه عبارتند از: ابن وهب، عن ليث بن سعد، صالح بن كيسان، حميد بن عبدالرحمن و عبدالرحمن بن عوف. تاريخ الاسلام، ذهبى، ج1، ص 385؛ تاريخ ابن¬عساكر، ج30، ص 117؛ عدةالصابرين وذخيرةالشاكرين، ابن¬قيم الجوزية، ص 89، با همان سند ذهبی و حذف مطالب مورد بحث. در سند ديگر، علوان است كه مورد اختلاف است و سند او را خيثمه بن سليمان (متولد: 250ق) بنابر نقل متقى هندى و مقدسى، حسن دانسته است و برخی تصحيح آن را از سيوطى نقل کرده¬اند. شعيب ارنؤوط سلفى در حاشيه سير ذهبى مى¬گويد: تصحيح مقدسی از تصحيح ترمذی مهم¬تر است. در روايت ابن عساكر، خالد بن قاسم كه متروك است از ليث و او از صالح اين خبر را روايت كرده و علوان اين خبر را از طريق حميد بن عبدالرحمن و عبدالعزيز بن عبدالله الماجشون (متوفاى 164ق) و عبدالعزيز بن عمر ابومحمد مدنى (متوفاى بعد از 147ق) روايت كرده است. در سند بلاذری از زهری، راوی در طبقه علوان، يونس بن يزيد از رجال صحاح سته است. سند به خاطر هيثم بن عدی که راوی از اوست، ضعيف است؛ ولی در شواهد می¬تواند مؤيد باشد.

خدا نگهدارد برادرم احمد بزرگوار

،لطفا"دین وپروردگارو پیامبروجانشینش راعلمی به علم ابجدریاضی قرآن باسه کلمه ثابت نمائید 64دین64الله محمدعلی64 +حق ولایت39+64=103 لااله الاالله45+58محمدرسول الله =103 محمدعلی فاطمه حسنحسین103 دین الله34+69مذهب الله امام علی=103دین الله34+46نماینده الله=80+23مهدی=103منجی دین64الله محمدعلی64جانشین محمدعلی64افضل خلفاء دین64 +64الله محمدعلی=128کلیددین دین الله34+18الله+20محمد+ 26علی=98+30حق الله=128 اصل اسلام محمدعلی فاطمه حسن حسین128حاکمجهان128 کلیددین128حسین128 به ابجدسبب اختلاف اهل دین1276-1202ابوبکرعمرعثمان =74والشجرتها الملعونه74 بدعت کنندگان651-110دین الهی=541 تمرد644-103لااله الا الله محمدرسول الله103محمدعلی فاطمه حسن حسین=541 عمرابوبکر541مجرمین بدین اسلام541عمرابوبکرفتنه ها541پیامبرفرمود بعداز من فتنه ها به پا خیزند به ابجد فتنه ها541 عمرابوبکر541مجرمین بدین اسلام541 یاغیان دین الله1202 عمرابوبکرعثمان1202مشرک دین624-183مذهب اسلام=541 عمرابوبکر541 به ابجدسبب اختلاف اهل دین1276-1202 ابوبکرعمرعثمان=74والشجرتها الملعونه74عمرابوبکرعثمان74 مشرکان دین675-134حکم الله=541 عمرابوبکر541 772خبیس اهل دین772اشراردینها772خائنان 772ستمکاران 772آشوبگران دین های اسلام 772آشوبگردین مذهب های اسلام772 خبیس اهل دین772-541 فتنه ها=231ابوبکر عامل تفرقه926-385شیعه=541 عمرابوبکر541 یاغیان دین الله1202عمرابوبکرعثمان1202 مشرک دین624-183مذهب اسلام=541عمر ابوبکر541فتنه ها541مجرمین بدین اسلام541 به ابجدسبب اختلاف اهل دین1276-1202 ابوبکرعمرعثمان=74والشجرتها الملعونه74 عمرابوبکرعثمان74 بدعت کنندگان651- 110دین الهی=541عمر ابوبکر541دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت خائنان 772ستمکاران 772-541=231ابوبکر ظالم971-430مقصر=541عمر ابوبکر541 فتنه ها541کافرپلیددین اسلام541 حکم الله134+251امام علی مهدی=385شیعه کافر همه را بکیش خود پندارد مشرکان دین675-134حکم الله=541 عمرابوبکر541فتنه ها541پیامبر فرمودبعداز من فتنه ها بپاخیزندبه ابجد فتنه ها541مرگ کافر 541کافر پلیددین اسلام541مجرمین بدین اسلام541 ابجد عامل تفرقه 926-385شیعه=541 عمرابوبکر541 مشرکان دین 675-134حکم الله=541 برائت673-541عمرابوبکر=132اسلام وهابین74 مذهب سنی171آل سعود171قوم یهود171 عاق171سنی مذهب171+370شیطان=541 کلیدمشرک اهل دین724-183 مذهب اسلام=541عمرابوبکر541 ظالم971-430مقصر=541عمرابوبکر541 معادله ظالم971ومقصر430 مقصر430+231ابوبکر=661 عثمان661+310 عمر=971ظالم971بدست می آید ظالم971+231ابوبکر=1202عمرابوبکرعثمان1202عمرابوبکرعثمان1202اینم آیه قرآن1202 ان من المجرمین منتقمون1202قرآن میفرمایدما مجرمان راسخت عقوبت خواهیم کرد1202ان من المجرمین منتقمون1202ابوبکرعمرعثمان 1202 علم ابجد، ظالم971-430مقصر=541آل سعود171قوم یهود171عاق 171آلسعود171+370شیطان 541عمرابوبکر541دشمن مولاء541کافرپلیددین ظالم971-430مقصر=541عمرابوبکر541 مقصر430+231ابوبکر=661عثمان661+310 عمر=971ظالم971+231ابوبکر=1202عمرابوبکر عثمان1202 مشرک دین624-183مذهب اسلام=541عمرابوبکر541زندیق شیطان541مرگ کافر541 قاتلی541دشمن مولاء541 ظالم971-430مقصر=541عمرابوبکر541 زندیق171آلسعود171قوم یهود171عاق171 سنی مذهب171+370شیطان=541عمرابوبکر بدعت کنندگان651- 110دین الهی= 541 تمرد644-103لااله الا الله محمدرسول الله103محمدعلی فاطمه حسن حسین=541عمرابوبکر541 مجرمین بدین اسلام541عمرابوبکرفتنه ها541پیامبرفرمود بعداز من فتنه ها به پا خیزندبه ابجد فتنه ها541عمرابوبکر541 درزمان پیامبر فقط یک فرقه بودولی بعداز پیامبر 74فرقه شدابجدابوبکرعمرعثمان74یا فتنه های دین اسلام74میباشد74ان من المجرمین منتقمون74سوره سجده آیه22=74والشجرتها الملعونه74ذلیل74کج مذهب74عمرابوبکر عثمان74پیچ دین74کج مذهب74منافق دین اسلام=467-541 عمرابوبکرعثمان74مکرحیله کافر74 *به ابجدسبب اختلاف اهل دین 1276-1202ابوبکرعمرعثمان=74والشجرتها الملعونه74 شما مگر پیرو چهار خلیفه الله نیستید خلیفه چهارم رهبر شیعیان جهان است اگر شما شیعه و پیرو خلیفه چهارم آخرین خلیفه الله نیستیدپس معلوم میشودکافر به دین الله وخلیفه الله شده اید 69آخرین سفیر الهی69محمدعلی مهدی69 69آخرین سفیر الهی69محمدعلی مهدی69 آئین الله197فانوس197 گروه دین35+34گروه مذهب=69بهترین نشانه دین اسلام69محمدعلی مهدی69+128کلید دین=197 بهترین دین الله65+132اسلام=197 محمدالمصطفی64+63علی المرتضی=197 +188=385شیعه385 قومی که بزرگانشان خائن باشند معلوم است خشت اول چون نهد معمارکج تاثریا می‌رود دیوارکج من از خار سردیواردانستم که ناحقی ابوبکررکب وبا ابوبکردوسال خلافت نکرده ازدنیا رفت و آرزوی خلافت را با خود به گور بورد تمام ناحق ها دوسال نشده سرنگون میشوند قاتلان امام حسین دو سال نشده توسط مختار به درک اسفل سافلین گور بگور شدند عمر به ابوبکرو پیامبرسم داد عمری ها قابل اعتماد نیستندبه نادان ترین آدم دنیا راعمری میگویندهر جا عقل نباشدعمری هست و هرجا عمری هست عقل نیست سامری قوم محمدعمرگاو بوود لعنتی بی پدر این نام عمرچیست که عرعر میکند اهل وهابی همه خر می کند عرعرخرهم بوود لعن عمر سامری قوم محمدعمرگاو بوود لعنتی بی پدرعمر 310عمر310سامری310سمری310جهل عرب 310 اباجهل دردین 310نیرنگ310 منکر310 کلب کلب هار310سگ هار پلید310 منکر310عمر310گمراه دین310 عمر310جهل عرب310اباجهل دردین310فاسق دینه310 310منکر310نیرنگ310قاتلی310مرگ کافر541کافر پلیددین اسلام541مجرمین بدین اسلام 541فتنه ها541عمر ابوبکر541 اهل شره541فتنه ها541پیامبر فرمودبعداز من فتنه هابپاخیزندبه ابجد فتنه ها541عمر ابوبکر541 ظالم971-430مقصر=541زندیق شیطان541 عمرابوبکر541 ظالم971-430مقصر=541آل سعود171قوم یهود171عاق171 آلسعود171+370شیطان541عمرابوبکر541 ظالم971-430مقصر=541عمرابوبکر541 مذهب سنی171+370شیطان= 541عمرابوبکر541 نقشه راه الله43+45قانون اساسی الله=88اول مذهب88اول دین101+88اول مذهب=189 اول دین اول مذهب189+196دین اسلام=385 شیعه با عقل جور در می آید بگوئیم آخرین دین ما دین اسلام هستیم ولی171مذاهب وهابیان پلید 171قوم یهود171عاق 171 آل سعود171 اسفل171قوم یهود 171عاق171آل سعود171 مذهب سنی171+370شیطان= 541 عمرابوبکر541دشمن مولاء541 مجرمین بدین اسلام541 (اصل اسلام253) علی110+143چهار خلیفه الله آدم داودهارون امام علی=253 اصل اسلام253علی حسن حسين علي محمد جعفر موسى علی محمدعلي حسن محمد اصل اسلام253+132حکم دین=385شیعه385فلسفه دین الله385اصل اسلام بدین الله385شیعه پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه385شیعه385فلسفه دین الله385 شیعه385نام شیعه12باردرقرآن آمده آدم باش و حق رابپذیر25اصل حق25اصل اسلام25شیعه25شیعه يعني ش شمای یارع علی ه هستید نام شیعه12باردرقرآن آمده وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْجاءَ رَبَّهُ بقلب سلیم

نفرت حضرت علي و اكثر صحابه از عمر و خلافتش داود بن أبي هند عن الشعبي قال عمر لعمار: أساءك عزلنا إياك؟ قال: لئن قلت ذاك لقد ساءني حين استعملتني وساءني حين عزلتني؛ عمر به عمار گفت: از اين که عزلت کردم بدت آمد؟ عمار گفت: حالا که اين را گفتی بدان، که زمانی که بر من پست دادی بدم آمد چنان که زمانی که عزلم کردی بدم آمد. طبقات الکبری، ج3 ص 256/ سیر اعلام النبلاء ج1 ص 423. چون عمر غاصب خلافت بود میبینید که عمار میگوید: در هر دو صورت از تصميمت نفرت داشتم. عن عائشة قالت لما حضرت أبا بكر الوفاة استخلف عمر فدخل عليه علي وطلحة فقالا من استخلفت قال عمر قالا فماذا أنت قائل لربك قال أبالله تفرقاني لأنا أعلم بالله وبعمر منكما أقول استخلفت عليهم خير أهلك؛ عائشه میگويد: چون مرگ ابوبکر نزدیک شد عمر را خليفه تعيين نمود. علی و طلحه بر ابوبکر وارد شدند و گفتند: چه کسی را خليفه تعيين کردی؟ گفت: عمر را. گفتند: به الله چه پاسخ میدهی! گفت: مرا با خدا میترسانید! من به خدا و عمر داناتر از شما هستم. (چه دروغ بزرگی!) میگويم: بهترین اهلت را بر آنها خليفه تعيين کردم. طبقات الکبری ج3 ص 284. ارواء الغليل البانی، س 6؟ ز 80؟ ا 1642. تاريخ ابن عساکر، ج 44، ص 250. سير اعلام النبلاء ذهبی، ج 1 ص 423. اين سند صحيح و راويانش همه از راويان بخاری و مسلم هستند جز کسی که از رجال سنن و ثقه است. باز همان حديث فوق با حذف اسم اميرالمؤمنين و طلحه با سند صحيح در طبقات الکبری ج3 ص 284 روايت شده است. زبيد قال لما حضرت أبا بكر الوفاة أرسل إلى عمر ليستخلفه قال فقال الناس أتستخلف علينا فظا غليظا فلو ملكنا كان أفظ وأغلظ ماذا تقول لربك إذا أتيته وقد استخلفته علينا قال تخوفوني بربي أقول اللهم أمرت عليهم خير أهلك؛ زبيد میگويد: چون مرگ ابوبکر نزدیک شد به سراغ ابوبکر فرستاد تا او را خليفه تعيين کند. مردم (صحابه) به ابوبکر گفتند: آيا عمر را که خشين و غليظ است بر ما خليفه تعيين کردی!! به الله چه پاسخ خواهی داد؟! ابوبکر گفت: مرا با خدا میترسانید؟ میگويم: خدایا بر آنها بهترین اهلت را امير نمودم. مصنف ابن ابی شيبه ج6 ص 358؟ ا 3203؟ 37056/ الزهد ابن سری ج2 ص43؟ ا 490. کنز عمال ح 14178 از طبری. تاريخ ابن شبه ج 2 ص 671. کل رجال سند ابن ابی شيبه از رجال صحيحين هستند. عن عبد الرحمن بن عبد الله بن سابط القرشي قال: «لما حضر أبا بكر الموت ذكر أن يستخلف عمر على الناس فأتاه ناس من الناس فقال فقالوا له: يا أبا بكر ما تقول لربك غدا إذا لقيته وقد استخلفت علينا عمر وقد عرفت شدته وغلظته وفظاظته فقال: أبالله تخوفوني؟ أقول يارب استخلفت عليهم خير أهلك؛ عبد الرحمن بن عبد الله میگويد: چون مرگ ابوبکر نزدیک شد تصميم گرفت عمر را خليفه گمارد. مردم (صحابه) به حضورش رفتندو گفتند: فردا بر الله چه جواب میدهی که خشين وبدخلقی و شدتش را میدانی و با اين حال او را خليفه تعيين کردی! گفت: مرا با خدا میترسانید میگویم که بهترین اهلت را بر آن ها خلیفه نمودم. معرفة الصحابه ابونعیم، ج1، ص 129، ح 106. تاریخ دمشق، ج 30، ص 413، و ج 44، ص 249 از شعبی. تاریخ مدینه ابن شبه، ج 2، ص 666 از شعبی، طلحه، زبیر، سعد، بعدالرحمان و حضرت علی علیه السلام. لَمَّا اسْتَخْلَفَ أَبُو بَكْرٍ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُمَا قَالَ لِمُعَيْقِيبٍ الدَّوْسِيِّ مَا يَقُولُ النَّاسُ فِي اسْتِخْلَافِي عُمَرَ قَالَ: كَرِهَهُ قَوْمٌ، وَرَضِيَهُ قَوْمٌ آخَرُونَ قَالَ فَاَلَّذِينَ كَرِهُوهُ أَكْثَرُ أَمْ الَّذِينَ رَضَوْهُ ؟ قَالَ : بَلْ الَّذِينَ كَرِهُوهُ قَالَ : إنَّ الْحَقَّ يَبْدُو كُرْهًا وَلَهُ تَكُونُ الْعَاقِبَةُ { وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى}؛ ابوبکر وقتی عمر را خلیفه نمود از معیصیب دوسی سوال کرد که مردم در باره خلیفه نمودم عمر را چه میگويند؟ گفت: گروهی نفرت دارند و گروهی راضی هستند. سوال کرد: کسانی که نفرت دارند بیشترند و یا کسانی که راضی هستند؟ گفت: کسانی که نفرت دارند بیشترند! الاداب الشرعية ج1 ص 55.

نفاق ابوبكر و عمر عن أنس بن مالك قال كانت العرب تخدم بعضها بعضا في الأسفار وكان مع أبي بكر وعمر رجل يخدمهما فناما فاستيقظا ولم يهيء لهما طعاما فقال أحدهما لصاحبه إن هذا ليوائم نوم نبيكم صلى الله عليه وسلم فأيقظاه فقالا إئت رسول الله صلى الله عليه وسلم فقل له إن أبا بكر وعمر يقرئانك السلام وهما يستأدمانك فقال أقرأهما السلام وأخبرهما أنهما قد إئتدما ففزعا فجاءا إلى النبي صلى الله عليه وسلم فقالا يا رسول الله بعثنا إليك نستأدمك فقلت قد آئتدما فبأي شيء ائتدمنا قال بلحم أخيكما والذي نفسي بيده إني لأرى لحمه بين أنيابكما قالا فاستغفر لنا قال هو فليستغفر لكما؛ در اين حديث ابوبکر و عمر پيامبر صلی الله عليه و آله را هم استهزا کردند و هم غيبت کردند. بعد سلمان را به نزد پيامبر فرستادند که برای ابوبکر و عمر غذا بدهند. حضرت فرمودند: ابوبکر و عمر غذا خورده اند. سلمان خبر را به اين دو گفت و آن دو ناراحت شدند و نزد پيامبر صلی الله علیه و آله رفتند و گفتند: یا رسول الله ما غذا نخورده ايم! پيامبر فرمودند: گوشت برادرتان (سلمان) را خورديد به الله قسم که من گوشت سلمان را من بين دندانهای شما میبينم. (حضرت باز به کفرگويی آن دو اشاره ی نفرمودند و تنها به غيبتشان از سلمان اشاره کردند!) ابوبکر و عمر گفتند: ای رسول خدا برای ما استغفار کن. حضرت فرمودند: سلمان برای شما استغفار خواهد کرد. مساوئ الاخلاق خرائطی، ح 180. احاديث المختاره، ج2 ص 292، ا1687. التوبيخ والتنبیه ابوشيخ، ص 255، ح233. تخريج احاديث والاثار الواقعه فی تفسير الکشاف، ج3 ص348 ح1244. احاديث الصحاحه البانی، ج 6، ص107، ح 2608. اين خبر از انس، ابن عباس، سدی و عبد الرحمان بن ابی ليلی روايت شده. مقدسی و البانی اين حديث را صحيح دانسته اند. تقريبا تمام راويان دو سند اين حديث از راويان بخاری و مسلم هستند!

این مولوی بیچاره به جاده خاکی می ره سوال جواب نمیده

ده گمراهی ابوبکر و عمر در يک روايت بخاری و مسلم غاصب خلافت، مورد نفرت حضرت علی بودن عمر، گرفتار در غضب الله و پيامبر بودن ابوبکر و عمر در حديث زير: عَنْ عَائِشَةَ أَنَّ فَاطِمَةَ -عَلَيْهَا السَّلاَمُ- بِنْتَ النَّبِىِّ صلى الله عليه (وآله) وسلم- أَرْسَلَتْ إِلَى أَبِى بَكْرٍ تَسْأَلُهُ مِيرَاثَهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه (وآله) وسلم- مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِالْمَدِينَةِ وَفَدَكَ، وَمَا بَقِىَ مِنْ خُمُسِ خَيْبَرَ، 2. فَقَالَ لَهَا أَبُو بَكْرٍ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله عليه (وآله) وسلم- قَالَ «لاَ نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ». 3. فَأَبَى أَبُو بَكْرٍ أَنْ يَدْفَعَ إِلَى فَاطِمَةَ مِنْهَا شَيْئًا 4. فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِى بَكْرٍ فِى ذَلِكَ فَهَجَرَتْهُ، فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ (فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه (وآله) وسلم- فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ، فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ وَعَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه (وآله) وسلم- سِتَّةَ أَشْهُرٍ 5. فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ، دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِىٌّ لَيْلاً، وَلَمْ يُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَكْرٍ وَصَلَّى عَلَيْهَا، 6. وَكَانَ لِعَلِىٍّ مِنَ النَّاسِ وَجْهٌ حَيَاةَ فَاطِمَةَ ، فَلَمَّا تُوُفِّيَتِ اسْتَنْكَرَ عَلِىٌّ وُجُوهَ النَّاسِ، فَالْتَمَسَ مُصَالَحَةَ أَبِى بَكْرٍ وَمُبَايَعَتَه ، 7. وَلَمْ يَكُنْ يُبَايِعُ تِلْكَ الأَشْهُرَ، 8. فَأَرْسَلَ إِلَى أَبِى بَكْرٍ أَنِ ائْتِنَا ، وَلاَ يَأْتِنَا أَحَدٌ مَعَكَ، كَرَاهِيَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ. فَقَالَ عُمَرُ لاَ وَاللَّهِ لاَ تَدْخُلُ عَلَيْهِمْ وَحْدَكَ. 9. وَلَكِنَّكَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَيْنَا بِالأَمْرِ، 10. وَلَكِنَّا نَرَى لَنَا فِى هَذَا الأَمْرِ نَصِيبًا، فَاسْتَبَدَّ عَلَيْنَا فَوَجَدْنَا فِى أَنْفُسِنَا، فَسُرَّ بِذَلِكَ الْمُسْلِمُونَ وَقَالُوا أَصَبْتَ. وَكَانَ الْمُسْلِمُونَ إِلَى عَلِىٍّ قَرِيبًا، حِينَ رَاجَعَ الأَمْرَ الْمَعْرُوفَ. صحيح بخاری، حديث 4240، 4241، 3092 ، 3711 ، 4035 ، 6725

كافر و زنديق بودن ابوبکر در حكم و عقيده اهل سنت عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِى بَكْرٍ أَنَّ أَصْحَابَ الصُّفَّةِ كَانُوا أُنَاسًا فُقَرَاءَ، وَأَنَّ النَّبِىَّ  قَالَ «مَنْ كَانَ عِنْدَهُ طَعَامُ اثْنَيْنِ فَلْيَذْهَبْ بِثَالِثٍ، وَإِنْ أَرْبَعٌ فَخَامِسٌ أَوْ سَادِسٌ». وَأَنَّ أَبَا بَكْرٍ جَاءَ بِثَلاَثَةٍ فَانْطَلَقَ النَّبِىُّ  بِعَشَرَةٍ، قَالَ فَهْوَ أَنَا وَأَبِى وَأُمِّى، فَلاَ أَدْرِى قَالَ وَامْرَأَتِى وَخَادِمٌ بَيْنَنَا وَبَيْنَ بَيْتِ أَبِى بَكْرٍ. وَإِنَّ أَبَا بَكْرٍ تَعَشَّى عِنْدَ النَّبِىِّ  ثُمَّ لَبِثَ حَيْثُ صُلِّيَتِ الْعِشَاءُ، ثُمَّ رَجَعَ فَلَبِثَ حَتَّى تَعَشَّى النَّبِىُّ  فَجَاءَ بَعْدَ مَا مَضَى مِنَ اللَّيْلِ مَا شَاءَ اللَّهُ، قَالَتْ لَهُ امْرَأَتُهُ وَمَا حَبَسَكَ عَنْ أَضْيَافِكَ -أَوْ قَالَتْ ضَيْفِكَ- قَالَ أَوَمَا عَشَّيْتِيهِمْ قَالَتْ أَبَوْا حَتَّى تَجِىءَ، قَدْ عُرِضُوا فَأَبَوْا. قَالَ فَذَهَبْتُ أَنَا فَاخْتَبَأْتُ فَقَالَ يَا غُنْثَرُ، فَجَدَّعَ وَسَبَّ، وَقَالَ كُلُوا لاَ هَنِيئًا. فَقَالَ وَاللَّهِ لاَ أَطْعَمُهُ أَبَدًا، وَايْمُ اللَّهِ مَا كُنَّا نَأْخُذُ مِنْ لُقْمَةٍ إِلاَّ رَبَا مِنْ أَسْفَلِهَا أَكْثَرُ مِنْهَا. قَالَ يَعْنِى حَتَّى شَبِعُوا وَصَارَتْ أَكْثَرَ مِمَّا كَانَتْ قَبْلَ ذَلِكَ، فَنَظَرَ إِلَيْهَا أَبُو بَكْرٍ فَإِذَا هِىَ كَمَا هِىَ أَوْ أَكْثَرُ مِنْهَا. فَقَالَ لاِمْرَأَتِهِ يَا أُخْتَ بَنِى فِرَاسٍ مَا هَذَا قَالَتْ لاَ وَقُرَّةِ عَيْنِى لَهِىَ الآنَ أَكْثَرُ مِنْهَا قَبْلَ ذَلِكَ بِثَلاَثِ مَرَّاتٍ. فَأَكَلَ مِنْهَا أَبُو بَكْرٍ وَقَالَ إِنَّمَا كَانَ ذَلِكَ مِنَ الشَّيْطَانِ -يَعْنِى يَمِينَهُ- ثُمَّ أَكَلَ مِنْهَا لُقْمَةً، ثُمَّ حَمَلَهَا إِلَى النَّبِىِّ  فَأَصْبَحَتْ عِنْدَهُ، وَكَانَ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمٍ عَقْدٌ، فَمَضَى الأَجَلُ، فَفَرَّقَنَا اثْنَا عَشَرَ رَجُلاً، مَعَ كُلِّ رَجُلٍ مِنْهُمْ أُنَاسٌ، اللَّهُ أَعْلَمُ كَمْ مَعَ كُلِّ رَجُلٍ فَأَكَلُوا مِنْهَا أَجْمَعُونَ، أَوْ كَمَا قَالَ؛ عبدالرحمان بن ابی¬بکر می¬گويد: اصحاب صفه فقرا بودند و پيامبر فرمود: هر کسی طعام دو نفر را داشته باشد يک نفر از اصحاب صفه را مهمان بکند. ابوبکر سه نفر از اصحاب صفه را به خانه آورد. ابوبکر نزد پيامبر  شام خورد و بعد از کذشت پاسی از شد برگشت. همسر ابوبکر به او گفت که چه تورا از مهمانانت نگه داشت؟ ابوبکر گفت: شام ندادی؟ گفت: قبول نکردند تا تو برگردی. عبد الرحمان میگويد: من پنهان شده بودم ابوبکر غضب کرد و خطاب به من گفت: ای پست و احمق اعضايت قطع شود و سب و دشنام کرد و به مهمان¬ها گفت: بخوريد، گوارايتان نباد. و گفت: به خدا قسم هرگز غذا ميل نمی¬کنم. (مهمان¬ها نيز قسم خوردند که تا ابوبکر نخورد ما هم ميل نمی¬کنيم). به خدا قسم لقمه¬ی برنمی¬داشتيم مگر اين¬که بيشتر از آن از زيرش فواره می-زد. تا اين¬که سير شدند و غذا بيشتر از آنی شد که بود. ابوبکر نگاه کرد ديد که غذا مثل اول و يا بيشتر از اول شده پس به همسرش گفت: اين چه است؟ گفت: نمی¬دانم روشنی چشم من که غذا سه برابر بيشتر از اولش شده. پس ابوبکر نيز از آن ميل کرد و گفت: قسمم کار شيطان بود پس لقمه¬ی از آن خورد سپس غذا را به نزد پيامبر  برد و گروه¬هایی از مردم از آن خوردند. صحيح بخاری، 9-کتاب مواقيت الصلاة، 41-باب السَّمَرِ مَعَ الضَّيْفِ وَالأَهْلِ، ح 602، 3581، 6140، 6141؛ صحيح مسلم؛ مسند احمد؛ مسند بزار. در مورد اين خبر توجه کنيد که اين داستان در آخر سال¬های هجرت اتفاق افتاده است؛ زيرا عبد الرحمان بعد از فتح مکه مسلمان شد و به پدرش ملحق گشت. ملاحظه می¬کنيد که 1. ابوبکر در مورد مسأله¬ی که هيچ اهميتی ندارد غضب کرده است. 2. به مهمانانش توهين کرده است و حال آن¬که مهمانانش او را احترام کرده و منتظر او شده¬اند تا غذا را با او ميل بکنند! 3. فرزندش را بدون گناه و سببی سب و دشنام و نفرين کرده است. 4. قسم جلاله ياد کرده که غذا ميل نمی¬کند و بعد بر خلاف قسمش غذا را ميل کرده است. به خاطر توجيه اين¬گونه از رفتارهای ابوبکر و امثال او در مورد پيامبر اکرم  نيز چنين دروغ¬ها را جعل کرده¬اند و به آن حضرت نسبت سب و لعن مؤمنين را داده¬اند تا اهل رفتارهای زشت بودن ابوبکر و امثال ابوبکر توجيه بشود! ابوبكر اينجا صحابه را سب كرىه و با حكم و فتواي اهل سنت كافر و ؤنىيق نيؤ شىه است!

برعمروابوبکروعثمان لعنت

کجای قرآن اسم عمر آمده شايد اونا می‌بیند

این دین از پایه و اساس مشکل داره

أتى عمر بن الخطاب منزل علی وفيه طلحة والزبير ورجال من المهاجرين فقال: والله لأحرقن عليكم أو لتخرجن إلى البيعة فخرج عليه الزبير مصلتا سيفه فعثر فسقط السيف من يده فوثبوا عليه فأخذوه؛ زياد بن كليب مى¬گويد: عمر به درِ خانه علی× آمد، در حالی که طلحه، زبير و مردانی از مهاجرين در خانه حضور داشتند. عمر گفت: به خدا سوگند، قطعاً خانه را بر سرتان آتش می¬زنم يا براى بيعت خارج شويد. پس زبير شمشير را درآورد و از خانه خارج شد که به او حمله کردند و شمشيرش را گرفتند. تاريخ طبری، ج2، ص444. سند اين خبر نيز صحيح است. درباره ابن حميد شيخ طبری اختلاف وجود دارد. ابن معين، احمد، ابوداود، البانى و... او را توثيق کرده¬اند. زياد بن کليب نيز زمان واقعه را درک نکرده است.

برادران الشریعه اژدها بترسید راه خدا و سنت پیغمبر را دنبال کنید اهل بیت پیغمبر پنج وقت نماز میخواندودروضوپاهای شان می شکستنکلا پیرو سنت پیغمبر بودند

ماشاءالله مولوی ساعی

کاش می پرسیدید امام زمان عمر کی هست کی میاد وجرا این مولووی اینقدر وهشت داشت ازموضوع دیگر می ترسید خلایق هرجه لایق

تنها چيزى كه بنده را حيران و ويران كرده اين است كه اهل خلاف سنت مذهب سقيفة بني ساعدة اين روشون از كجا آوردن باور كنيد زن هرزه هم اينقدر رو نداره اگه بجاى اين رذيلة التيس اهل خلاف سنت بودم فرار ميكردم بهتر از آن است كه بشينم و اينقدر توسرى بخورم 😆 خاك توسرت 😆 البته ناگفته نماند قوم و مردمى كه ابناء الزنا آن هم از نوع زناى محارم را خليفه خود گماشته و تا اين امروز هم از آن ابناء الزنا پيروى و اطاعت ميكنند هيچ چيزى بعيد نيست

دوستان فراموش نکنید ما باید خداپرست باشیم نه امام پرست واگرکسی امام پرستید بی گمان که شرک ورزیده است وجایش جهنم خاهد بود

نقشه ترور پيامبر توسط ابوبکر و عمر وأما حديث حذيفة فساقط لانه من طريق الوليد بن جميع وهو هالك ولا نراه يعلم من وضع الحديث فانه قد روى أخبارا فيها ان أبا بكر وعمر وعثمان وطلحة وسعد بن أبي وقاص أرادوا قتل النبي وإلقاءه من العقبة في تبوك وهذا هوالكذب الموضوع الذي يطعن الله تعالى واضعه؛ ابن حزم میگويد: اما حديث حذيفه ساقط است؛ زيرا از طريق وليد بن جميع است و او ضعيف است. او کسی است که اخباری روايت کرده که ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و سعد خواستند در تبوک پيامبر صلی الله علیه و آله را ترورر کنند. اين دروغ و جعلی است الله بر جعل کننده آن طعن خواهد زد. المحلی ابن حزم، ج11، ص 224. اول اين که وليد بن جميع را احمد، ابوداود، ابن معين، عجلی، ابن سعد، ابن حبان، ابوزرعه ثقه دانسته اند. ابوحاتم صالح الحديث دانسته است. تهذيب التهذيب ج11، ص122، ر 230. ابونعيم نيز او را ثقه دانسته. تاريخ الاسلام ذهبی، ج9، ص 661. او از راويان بخاری در غير صحيح و مسلم و سه سنن نيز است. توجه کنيد که اين حزم میگويد: 1. او در اين مورد رواياتی نقل کرده است. 2. امروز شما در هيچ کتابی آن احاديث را پيدا نمیکنيد، و اين يعنی آن احاديث را از بين برده اند!

داره با دروغ مردم گمراه می کنه

ديگر اين که سند علوان را مقدسی و خيثمه و سيوطی حسن دانسته اند، حالا بگو که شما که تضعيف میکنی دروغگو هستی يا اين سه عالم محدثتان؟!

جایگاه ابوبکر صدیق پیش خداوند معلومه با ابن چرندیات نمیشه اونو خراب کنی

پرچم شیعه همیشه بالاست یقین دارم اکثر علمای اهل سنت میدانند که حق با شیعیان است اما تعصب کورکورانه و جاهلانه نمیذاره قبول کنند خدا همه را هدایت کند

برادر اهل تشیعه شما دنبال روایت نباشید ودنبال قرآن و سنت پیغمبر باشیددین خداواضع و روشن است دین شایعه یک دین تحویلی و فکری خودشان دور از قرآن و سنت پیغمبر است روز آخرت چه کار در نزد الله خواهید داشت

اين مولوی چه کذاب بزرگ و بی حيا هست که میگويد: حديث حسن در درجه صحيح هم نيست حال آن که با اتفاق حديث حسن در حجيت و استناد هيچ فرقی با حديث صحيح ندارد

عمر از خر خانه اش هم گمراهتر حدثنا الأوزاعي قال إن بلالا أتى عمر بن الخطاب فقال الصلاة فرددها عليه فقال له عمر نحن أعلم بالوقت منك قال له بلال لأنا أعلم بالوقت منك وأنت أضل من حمار أهلك. ابن عساکر, ج10 ص474 صحيح.

شیعه به گرد پای اهل سنت هم نمیرسن چه برسه به حرف زدن

جناب آقای مولوی من به عنوان یک مسلمان قبول دارم ابوبکر در غار با پیغمبر اکرم بود حال سؤالی دارم آیا پیامبر ابوبکر را با خودش برد یا پیامبر اکرم رفته بود امیرالمؤمنین علی در رختخواب پیامبر خوابیده بود ابوبکر امد دید حعضرت علی است سراغ پیامبر اکرم را گرفت حعضرت علی فرمودند پیامبر رفته ابوبکر طبق تاریخ ثبت شده علمای محترم اهل سنت اتفاقی به پیامبر برخورد کرده دوم در قرآن هرجا سکینه بر پیامبر اکرم ومومنین باهم نازل شده چرا خداوند متعال سکینه را فقط بر پیامبر نازل کرده چرا خدا بر ابوبکر سکینه نازل نکرده است جواب بدید علمی لطفا آیا خدا ابوبکر را مومن قبول ندارند ثالثن علمای محترم اهل سنت خبر واحد را قبول دارند وگفتند هرکسی خبر واحد را قبول نکند کافر است تازه این روایت حسن است علمای محترم اهل سنت با طوروق زیادی آوردن حداقل به علمای خودتان احترام بگذارید شما اگر مسلمان هستی پیررو سنت پیامبر هستی چرا از کسانی دفاع می کنید که در طول ۲۳زمان پیامبر اکرم هیچ خدمتی به پیامبر اکرم نکرده اند و برعکس در تمام جنگها فرار می کردند اصلا حکم ابوبکر و عمر وعثمان و بقیه صحابه که از میدان جنگ فرار کرده بودند پیامبر اکرم حق داشت اینها را اعدام کنند همین الان در تمام گشورها چه مسلمان و غیر مسلمان هم فرار از جنگ اعدام صحرای می کنند شما به خاطر ابوبکر و عمر وعثمان و عایشه حاضر هستی به خدا و پیغمبر اکرم واهلبیت معصوم حتی توهین هم بکنید لعنت خدا بر ظالمین اسم نمی برم هرکسی از مسلمانان به پیامبر خدا وعلی مرتضی واهلبیت معصوم ظلم کردند و توهین هذیان زدن و هجوم به در خانه وحی بردند لعنت خدا بر آنها باد تا قیامت هزار بار لعنت باد يا علی مدد جانیم سنه قربان ای سلطان قلبلر شاه مردان حیدر کرار اما گفتی اینها شجاع بودند شما لطفا یک روایت صحیح سند بیارید که ابوبکر و عمر در جنگها بینی یک کافر را خونی کرده است پیش کش یک روایت صحیح سند بیارید که ابوبکر و عمر از جنگها فرار نکرده باشند خود عمر می گوید مثل بزکوهی فرار می کردم صحابه به پیامبر اکرم گفتند يا رسول الله عمر بزدل هستند سنن بیحقی هرچه نوشته ام از کتاب‌های اهل سنت آمده علمای محترم اهل سنت اعتراف کرده اند اگر از خودم چیزی بنویسم لعنت خدا بر من خدا شاهده من قصد توهین به هیچ کس ندارم يا علی مرتضی حیدر کرار شاه مردان خلیفه بلافصل رسول الله

ایول شیخ ساعی

حضرت بی بی عايشه مادر همه مؤمنین است شما بی ادبانه بمادر فکر کن که تهمت کردی

شیعه به گرد پای اهل سنت هم نمیرسن چه برسه به حرف زدن