آهنگ انجیر بابک خانقلی
میخواستم درخت بشم میوه بدم برات انجیر…
میخواستم یه خونه بشم بزرگ حیاط دار یه جای خوب شهر بنامت بشم!
یا یه لحظه ی قشنگ… یه رویای شیرینو به کامت بشم…
بشم یه جاده ی بلند و سبز برم تو رویات!
بشم یه کفش راحت؛ که همه ی شهر رو قدم بزنه باهات…
میخواستم درخت بشم میوه بدم برات انجیر…
میخواستم شونه بشم لای موهای بلندت!
میخواستم خنده بشم رو لب های قشنگت…
میخواستم هوا بشم؛ تازه بشم منو نفس بکشی!
میخواستم داغ بشم؛ چای بشم تو پاییز منو بچشی…
ولی عشق انجیر نیست زیتونه تلخه؛ اینا حرفای من دیوونست خیالات وهمه!
عشق آبی نیست رنگی نیست سیاهه؛ عشق درده غصهست اشتباهه!
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها؛ که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها…
ارگ تجاری تجریش
یک تیر 1403
شروع تابستان
ایونت پشت بام
کنسرت بابک خانقلی
27 окт 2024