دمت گرم ولی یه بدی داره که ما تیزهوشانیها خیلی بدبختیم چون هیچ غلطی نمیتونیم بکنیم الان من بدبخت اخراج شدم الان من یه ساله دارم تلاش میکنم که برگردم تیزهوشان
۱۱:۲۲ :یه چند روزی تو مدرسمون(دخترونه) زیاد وسایل یچه ها گم میشد.ناظم هم به ما شک کرده بود (در صورتی که اصلا کار ما نبود) بنابراین اومد کیفمون رو گشت و تهدیدمون کرد و گفتش که برای کلاسمون مامور مخفی گذاشته(اما نذاشته بود😐) و الان مدارس تموم شده و اون سال تحصیلی تموم شده.به نظرتون اگر سال بعد به آموزش پرورش نامه بفرستم قبول میکنه؟
نمیا جان شما لطف بزرگی در حق همه دانش آموزان انجام داده اید ، امیدوارم همیشه لبخند بر لبانتان باشد ، از اون فردی که این قوانین را گفت هم بسیار متشکرم [زیادی کتابی شد😂😂😂]
وای آره مال مارو باخشونت دوبار گشتن یه بار جلو خودمون بار دوم مدیر مارو گول زد اومد تو کلاس گفت بچه ها بیایین برین بیرون هوا بخورین ما رفتیم حیاط در رو بستن بعد فهمیدیم کیفامونو معاون میگشته متنفرم از همشون 😡
سلام آقای تکیدو، ما سال قبل یک ماجرایی داشتیم که لو رفت، ماجرا از این قرار بود که چند نفر از بچه های کلاس با هم جمع شدن و یک سری اصلاح و کلمه رمزدار درست کردن که بتونن یک سری فحش خواهر مادر رد و بدل کنند و کسی هم منظورشون رو نفهمه.من از نام اون اصطلاح ها و معنی شون هیچی نمیدونم چون سرم تو کار خودم بود. اما یک روز کادر مدرسه خبردار شدن و همه ی کسایی که معنی شون رو میدونستن و ازشون استفاده می کردن رو زدن ناکار کردن( اون موقع ابتدایی درس میخواندیم پس طبیعتاً برامون سخت تر بود و بیشتر بهمون فشار میومد ) از اون شخصیت خرد کردن ها، فحش دادن ها، تهقیر کردن ها و... که نمیشه گفت. من شانس آورده بودم معنی شون رو نمیدونستم پس کاری با من نداشتن، اما از اون جایی که هیچ دوستی نداشتم، و اون دوستای قدیمیم هم داخل ۶،۷ سالگی از دست داده بودم ( محض اطلاع فقط به خاطر این که اسباب بازی زیاد داشتم باهام دوست میشدن😂😂 بچه بودم دیگه، از اول که متوسطه اول نبودم) خیلی تنها بودم پس همکلاسی برام حکم برادر نداشته رو داشت😢 پس با این که خودم تو دردسر نبودم ناراحت میشدم.... اما از اون به بعد همه چی عوض شد، هرکس کوچک ترین کاری میکرد اونا میفهمیدن، عجیب بود، انگار یه جاسوس خبرچین بینمون بود. خیلی طول نکشید که فهمیدیم کادر مدرسه اون روز برامون خبرچین گذاشتن. سعی کردیم پیداش کنیم اما نتونستیم. حتی چند نفر به من شک کردن چون درس خوان بودم یه بار هم پام رو تو مدرسه کج نگذاشته بودم(فقط درس خوان ها، پاچه خواری تو کارم نبود، پاچه خوار کلاس یه نفر دیگه بود، من همیشه طرف هم کلاسی هام بودم) شکشون به من برطرف شد.اما بعد به مدت فهمیدم خبرچین کیه، الان دیگه ابتدایی نیستم پس دیگه دیره ولی خب فهمیدم. فرهام، اسمش این بود. اون درس خوان بود، قدش بلند بود، و عضو کسایی بود که از این کلمات استفاده میکردن، البته اون دقیقاً یک روز قبل این که کادر مدرسه بو ببرن معنی شون رو فهمید، امروز یک چیزی فهمیدم. برام سوال شده چرا همون موقع نفهمیدم. معاون مدرسه بعد از روزی که فهمیدن چه خبر شده فرهام رو برای یه صحبت خصوصی بردن. و گفتن برای این فرهام رو انتخاب می کنن که راست گو هست، «راست گو» جالب نیست؟ هیچکس هم به فرهام شک نکرد که خبرچینه. چون خودش تو ماجرا دست داشت. فرهام خیانت کرد. به برادرانش خیانت کرد.......
17:00 وای من تقلب کردم قسمت یکو گفتم گفتم تو آیین نامه نیست میتونم ماز معلم شکایت کنم به مدیر کل مدرسه گفتم مدیر رفته به معلم گفته معلمو چتان نصیحت کردن که معلم بهم گفت چرا به مدیر گفتی با هم هل می کردیم و اینا عالی بود اون قظیه دقیقا هم همون معلمی بد که بدم میومد ازش ناموصا دمت گرم که اینارو میزاری ♥
آقا ما یه روز عادی نشته بودیم درس میخوندیم یهو ناظم با چوب اومد تو کلاس همه از جاشون بلند شدن یکی از بچه ها داشت تو کلاس لواشک میفروخت میگفت که از سوپری بابام اوردم ناظم دیونه ی ما هم باچوب میخواست بره بالا سرش کل مدرسه جلوش رو گرفتن مدیر معلم ما معلم کلاس چهارم ، شیشم همه جلوش رو گرفتن آخر ناظم کارشو کرد با چوب زد ناقصش کرد بعد ناظم گفت پدر مادرت رو حق نداری بیاری مدرسه فرداش مامورا اومدن ناظم رو بردن😂😂😂😂 به امید روزی که دیگه هیچ بچه ای نره مدرسه
دقیقا درون مدرسه تمام قانون ها عوض میشه کل پدر و مادر های مدرسه ی ما بخاطر یک سوال شکایت کردند به مدیر و همه اما هیچ چیز که نشد مدیر اومد مارم دعوا کرد 😢 به اموز و پرورشم گفتیم هیچی نشد