وقتی ما بچه بودیم دایی هامون آتاری بازی میکردن که وصل میشد به تلویزیون ..و الکی یه دسته خراب که کار نمیکرد رو به ما میدادن و تو تلوزیون نشون میدادن اونی که الان داره همه رو میزنه و برنده میشه تو هستی پس دکمه دسته رو تند تند فشار بده تا برنده بشی...در حالی که بازی خود به خود جریان داشت و فشار و هیجان ما برای فشار دادن دکمه های دسته کاملا بی مورد و دروغ بود...دنیا هم همین طوری هست ما دست و پا میزنیم استرس میکشیم و فکر میکنیم که ما داریم بازی میکنیم ...کافیه دسته رو بزاریم زمین و بزاریم بازی خودش ادامه پیدا کنه...و ما فقط از دیدنش لذت ببریم ..💚❤️💚❤️ تا وقتی که داخل افکار هستیم و منی وجود داره که بازی کنه دسته خراب دستومن هست که جز هدر رفتن انرژی و استرس چیزی برامون نداره...و وقتی که فهمیدیم دسته ذهن خرابه و اونو گذاشتیم پایین....خرد زندگی خودش برامون بازی میکنه...تنها مانع زندگی خودمون هستیم...اگر خودمون رو از سر راه زندگس بکشیم کنار ...زندگی به بهترین شکل اجرا خواهد شد 💚⚘❤❤💚💚⚘
یکی از قشنگ ترین لایوها با خنده هات خندیدم با اشکات اشک ریختم ازت آگاهی دریافت کردم بهترینهارو ازت یاد گرفتم و همیشه قدر دان و شکرگذار وجودت هستم انوشا دختر خدا 🤍
ممنونم ازت آنوشای نازنین با وجودیکه قبلا هم لایو این داستانتو دیده بودم اما دوباره حالم باهاش دگرگون شد و اشک رو به چشمانم اورد مرسی که هستی دختر مثل نوری هستی تو زندگیمون تنت سلامت و دلت آروم باشه😘😘😘
انوشای مهربان و عزیز 🌹❤ تمانطور در چند ویدوی که نوشتم من از کسانی هستم که تازه به گروه شنوندهاس شما اظافه شدم ، هر بار بیشتر لذت میبرم و کنج کاوتر میشم ، خدا یارو نگهدار شما ❤️🌹🙏🏼🫶
مرسی آناشو جان از شیر کردن تجربه هات، این لایو واقعا زیبا بود برای من جوری که کلی باهاش گریه کردم چون منم بعد از شکرگزاری و مدیتیشن هایی که چند وقته انجام میدم دارم کم کم حرفای تو رو تجربه میکنم 😇🥲🥲 ❤😢
عشقم آنوشا جان تو لایو های مختلف شما این داستان رو ازتون شنیدم اولین بار همبا شگفتی فراوان توی لایو پناه گوش کردم ولی هر بار ی چیزی بیشتر درک میکنم دارم با لایو هااااا ت زندگی میکنم خیلی دوستت دارم دختر خوشگلم❤
با هزاران شكر بدرگاه ان اگاهي كه مرا با أنوشا معرفي كرد 🙏❤️ ميخواهم بگويم اگر سوال ها را ببندي بهتر نيست ؟ چون در عين حالي كه يك موضع عميق و روشن ميشه ، با سوال يكي إز سوال كننده ها أين موضوع ميره به ديگه سو .
آنوشا جانم 🌻 اینکه من امروز این لایو تورو باز کردم زبان همزمانی بود برای من ، و چیزهایی که باید امروز شندندشون میبودم سپاسگذارم ، سپاسگذارم که میتونم شاگردیتو بکنم
پدرم و برادرم منو به خاطر این که نمیتونم جلوی گریم و بگیرم موقع بحث کردن، سرزنشم میکنن و فشار و ترس زیادی احساس میکنم وقتی میخوام با کسی حرف بزنم.. ولی واسم جالبه که آنوشا میگه زیاد گریه میکنه.. خوشحال میشه ساعت ها گریه میکنه..