سلام ببخشید اما آیا اینجا منظورتون از این معیار اینه که هنر رو فقط بر پایه منطق میشه بررسی و مورد قضاوت قرار داد؟ چون وقتی میگیم در عدم دخول احساسات شخصی، و خب ما هم هرگونه احساسی داریم دارای پیشزمینس، پس یعنی کلا نقش احساس رو در قضاوت یک اثر هنری نادیده بگیریم. اما برام سوال شد که این چطور ممکنه؟ چون اصلا مگه جز اینه که در خلق یک اثر هنری در ابتدا احساس نقش بزرگی رو ایفا کنه؟ مثلا شما یک شاعرو در نظر بگیرین، یا حتی یک نقاش، یک خواننده. در حالت کلی احساسات هم هستن که دریچه نگاه ما به جهان پیرامونن و حالا نهایتا زبردستی هنرمند رو میرسونه که اثرشو با چه کیفیتی در راستای مورد نظرش منتشر کنه. اما اینکه کاملا نقش احساس رو در قضاوت ها نادیده بگیریم... حتی نمیدونم جطور میشه مطمین شد که جایی مرز بین منطق و احساس رو کاملا مشخص کردیم؟! ممنون میشم اگه نظرمو بخونین و سوالمو جواب بدین🙏
حوزه فعالیت منطق در شناسایی زیبایی نیست. منظور ما این هست که شناخت زیبایی صرفا از طریق ذوق زیبایی شناسانه باید صورت بگیره و اما این که آیا ممکن هست بالکل حساسات شخصی رو کنار بگذاریم و درمورد اثر قضاوت کنیم سوال بجایی هست. هرچند بدون شک اگر قصد داریم در این امر که حس زیبایی شناسی مان رو تقویت کنیم تمرین و ممارست لازم هست. و اگر کسی بگه من همین حس خامم رو معیار زیبایی و نا زیبایی میدونم مشخصه که چنین شخصی بحث فلسفه هنر و زیبایی شناسی رو جدی نگرفته و فردی عامی محسوب میشه.
بله متوجه منظورتون هستم. اما بنظرم همونطور که گفتین و من متوجه شدم، گمانم به نگاه ظریف تری نسبت به نقش احساسات در قضاوت زیباییشناسانه نیازه. و اگه بخوایم سوالو تصحیح کنیم همونطور که گفتین: احساسات ما تا کجا جهتیافته شده ، و در این نگاه چطور مرز بین احساس شخصی و اون احساسی که خودکار در قضاوت بکار میره رو میشه مشخص کرد؟ بازهم نمیدونم چقدر تونستم سوالو درست مطرح کنم اما امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم