من فکر میکنم که ایرانی ها به تناسب دیگر کشور ها مشکلات شان کمتر است و اکثرا سفر های شان شوقی و تفریحی است و بیشتر به دنبال آزادی. و عشق و حال هستند. و خود شان اذعان میکنند در خارج از ایران و داخل ایران و بسیاری ایرانیان را دیده ام. اینکه این بد بخت شده شک نیست #
آخی آدم دلش می سوزه. .وقتی وارد محیط جدید می شی باید هدف داشته باشی و با آدمهای فعال رفت و امد کنی و نکته مهم ورود به هر جامعه یاد گیری زبان اون جامعه است .نباید خودتو حبس به یک اتاق و خانه کنی باید بیرون بري داخل کوچه و خیابون شهر و روستا و با مردم صحبت کنی به هر بهانه ای .وگرنه ناامیدی و حبس در زندان خویش باعث افسردگی می شه .ای کاش سیاست این سیاستمداران اروپایی مال کشور ما بود حالا ماهم دربدر اروپا و مجبور به یادگیری زبان دیگه نبودیم .ایرانی که هم نفت داره و آدم. بزرگترین ثروت را داره ولی ماها اینجا چی کار می کنیم .....
دقیقا حق با شماست. بنده در ابتدا خودم رو به سمت گوشه گیری و انزوا بردم و بعد طبق صحبت های شما رفتار کردم و دنیا برام در چشم به هم زدن متفاوت شد و خدارا بسیار شاکرم. ضمنا باور نمیکنم در انگلستان اینگونه با فردی ک مشکل روانی گریبانگیرش شده رفتار شده باشه چون نمونه های زیادی رو دیدم و احترام و عزت اینطور افراد بسیار بسیار بالاتر از انسان های سالم هست. انگلستان تا ابد ایران تا ابد
اولین کوتاهی بیشتر مهاجر ها ، یاد نگرفتن زبان آن کشور دومین کوتاهی ، با حقوق دولتی عشق و حال و بیخیال دنیا ... سومین کوتاهی ، نداشتن تجربه زندگی مستقل چهارمین مشکل رفیق بازی بیجا پنجمین مشکل ، نداشتن تحصیلات خوب تا در کشور غریبه گلیم خودت رو از آب در بیاری ششمین و مهمترین مورد ، پی گیری نکردن نامه های اداری دولت که بدستت میرسه ( برای این کشورهای اروپایی و آمریکایی و... به غیر از ایران ) از ناموسشون مهمتر هستش و میدانند و این کشورها مثل ایران نیست که پشت گوش بندازی و بگی بعداً حرف میزنیم و حلش میکنیم ( کار به جایی میکشه که متاسفانه مثل این خانم شاید زندگیت به فنا بره و سر از تیمارستان در بیاری )