#موضوع 

خدا خیرت دهد

خدا جل جلالهُ اجر عظیم عطا بفرمایند آقای خرمی، سربلند و موفق باشی مثل همیشه با استدلال و منطق های عقلانی تون...☝️☝️☝️👌🤗💙

بنازمت استاد عزیز موحد❤❤

عزیزی موحد جان

❤Perfect thanks ❤

БаракаЛлаху фикум устод Мувахид

ДжазакаЛлаху Хайран устод Мувахид.

در آخر مشرک بودن خود را با صدا کردن غیر الله ثابت کرد😂😂😂😂😂

وای خدای من در عصر اتم اینها نشستن راجع به چی صحبت میکنن جمع کنین از خود خدا حیا کنین

Vaqteke bo shiaho dar borai mazhab bahs Kuni , dood mezananke dar zamone Xusen aslan suni nabud suniho az zamone Ahmad ibne hambal paydo shud😊 a agar dar borai kushtori Husen razi Allohu an bahs kunim gaposhun avaz mishe 😊 Megan suniyo kushtan Husenro))) yo Allooh cheqad xandam megire bo in duruya bozi'i in barodarone shie mazhab 😊 yo Alloh mo tamome musalmononro boham dust bekun va extelofhoeke bayne mo hast bo tarze xubi hamdigarfahmiro dar qalbomun jori kun omin 🤲yo Alloh. Allohu akbar valilahil hamd , yo Alloh madad

داشتم فکر میکردم که شما چقدر شبيه امید دانایی استاد(!) موحد.... امید دانای ورژن سلفی 🤏

عمر بن خطاب : ای کاش گوسفند بودم و سپس مدفوع می‌شدم! « فقال عمر: یا لیتنی کنت کبش أهلی سمَّنونی ما بدا لهم حتّى إذا کنتُ أسمن ما أکون زارهم بعض من یحبّون، (فذبحونی لهم،) فجعلوا بعضی شِواءً و بعضی قَدیداً، ثمّ أکلونی قأخرجونی عذرة و لم‏ أکن بشراً ». « عمر گفت: اى کاش گوسفند خانواده ام بودم. تا می توانستند، مرا چاق می کردند. آنگاه مهمان عزیزى به زیارت خانواده‏ ام مى‏ آمد و آنان مرا براى مهمانشان مى‏ کشتند و با گوشت من کباب و آبگوشت درست مى‏ کردند و مى‏ خوردند و سپس مرا بصورت مدفوع از مخرجشان خارج می کردند. و من کسی نبودم. » کنزالعمّال، ج12، ص619 تاریخ مدینه دمشق، ج30، 3ص331 و ج50، ص172 جامع الاحادیث ، سیوطی ، ج13 ، ص312 منهاج السنه ، ابن تیمیه ، ج3 ، ص131 حلیةالاولیاء ، ابونعیم ، ج1 ، ص52

Astaxferulloh in barodari shie che mige nauzubillah 😊 mega ahle sunat kushtan emom Husen razi Allohu anro )) mage shumo shiaho nemigetke suni aslan vujud nadosht?😊 suniho az zamone Ahmad ibne hambal paydo shud?😊ba xudo shekamam dard gereft az xanda😂

ابوبکر : ای کاش مدفوع گنجشک بودم! نوشته اند هنگامی که ابوبکر به پرنده ای برفراز درختی می نگریست ، چنین می گفت : طوبی لک یا طائر تاکل الثمر و تقع علی الشجر و ما من حساب و لاعقاب علیک لوددت انی شجره علی جانب الطریق مر علی جمل فاکلنی و اخرجنی فی بعره و لم اکن من البشر خوشا به حال تو ای پرنده ! میوه می خوری و بردرخت می نشینی و نه حساب و کتابی داری و نه عقاب و عذاب الهی ! ای کاش من هم درکنار راه بر درختی بودم و شتری بر من می گذشت و مرا می خورد و سپس همراه سرگین آن خارج می شدم و هرگز بشر نبودم. المصنف ، ج۷ ، ص۹۱ الریاض النظره ، ج1 ، ص134 تاریخ الخلفاء سیوطی ص 142 اواخر شرح حال عمر منهاج السنه ، ابن تیمیه ، ج3 ، ص120 کنز العمال ، ج12 ، ص528 با اسناد متعدد و مضامین مختلف به نقل ابن ابی شبیه و حاکم هناد سری. و به روایت دیگری گفت : طوبی لک یا عصفور تاکل من الثمار و تطیر فی الاشجار لا حساب علیک و لا عذاب و الله لوددت انی کبش یسمننی اهلی فاذا کنت اعظم ما کنت و اسمنه یذبحونی فیجعلونی بعضی شواء و بعضی قدیدا ثم اکلونی ثم القونی عذره فی الحش و انی لم اکن خلقت بشرا خوشا به حالت ای گنجشک! از میوه های درختان میخوری و بر فرازشان پرواز می کنی نه حسابی برتو باشد و نه عذابی به خدا سوگند دوست داشتم قوچی بودم و آن قدر کسانم مرا پرورش می دادند که چاق ترین قوچ می شدم آنگاه مرا ذبح میکردند پس مقداری از گوشتم را بر روی آتش سرخ میکردند و مقدار دیگرش را می پختند سپس مرا می خوردند و آنگاه به صورت مدفوع خارج می شدم و من به صورت بشر خلق نشده بودم. کنز العمال ، ج12 ، ص

هیچ اهل سنتی نیست اهل بیت دوست نداشت باشە... اهل بیت تاج سرە تمام مسلمانها هستن جانم فدای اهل بیت من سنی هستم ...

اقای موحد ؟چرا از کلمه دروغ استفاده میکنی،بنده خدا اونم خونده و داره نقل میکنه از خودش درنیاورده که کلمه دروغ به او تسبت میدی