این داستان #منوچهر_اقبال است؛ معمار شرکت ملی نفت ایران که طی ۱۴ سال این شرکت را از یک نهاد وابسته، به یک سازمان مولد و قدرتمند در اقتصاد ایران تبدیل می‌کند. #ایران۱۴۰۰ #Iran1400
پدربزرگ من چهل سال کارمند وزارت نفت بود و تا زمانی که زنده بود همیشه از دوران دکتر اقبال بعنوان بهترین دوران وزارت نفت و صنعت نفت ایران یاد میکرد''روح هردو شاد
دکتر اقبال ......خدای من . ای خدای من اشک در چشمانم جاری شد با دیدن این کلیپ دکتر اقبال این مرد شریف و بزرگوار و حامی کارگران و کارمندان نفت .... من در سال 1339 تا 1341 در آموزشگاه حرفه ای که تازه تاسیس شده بود در شهر آغاجاری دوره فنی را میدیدم و هر سال هم 100 تومان کمک مالی برای خرجی بما میدادند .. و در پایان آموزش سه ساله که آن دوره که 120 نفر بودیم باید همگی استخدام میشدیم . که همه استخدام رسمی در شرکت نفت خوزستان شدند بجز 4 نفز که یکی از آن ها من بودم شرایط کار و وضع اقتصاد در ایران خوب نبود .من همراه دوستم با وجود این که فقط 17 سال داشتم از خوزستان با قطار به تهران رفتم تا بروم پیش دکتر اقبال و شکایت بکنم که چرا مرا شرکت نفت استخدام نکرده اند .من .از پدرم که حفار نفت در کچساران بود و حقوقش را گرفته بود و گذاشته بود روی میزی مبلغ 200 تومان برداشتم و بدون خبر خانواده با دوستم راهی تهران شدیم .بلیط قطار30 تومان بود در آن زمان. من وقتی به تهران رسیدم به ساختمان مرکزی شرکت نفت در خیابان تخت جمشید سابق رفتم . تا وقت ملاقات از دفتر دکتر منوچهر اقبال بگیرم که دفترش بمن گفت چون نزدیک عید است دکتر وقت ندارد .ناچاره من آدرس خانه او را از یکی از کارمندان نفت گرفتم و نزدیک ظهر رفتم در خبابانی در نزدیکی هتل هیلتون در شمال شهر .درب بزرگ منزل دکتر اقبال 2 پاسبان ارتشی داشتند با خانمی صبحت میکردند که برای دادن نامه ای به دست دکتر اقبال آمده بود . من هم آن جای استادم تا نامه ای به دکتر اقبال بدهم برای وقت ملاقات . من تصمیم داشتم وقتی ماشین دکتر میخواست وارد باغ خانه شود بدوم جلو و نامه را به دست او بدهم ...آن خانم گریه میکرد و میگفت من باید این نامه را شخصا به دست دکتر بدهم .در همین میان یک ماشین آمد و شیشه ها آمد پائین و خانمی از پاسبان ارتشی پرسید این خانم چکار دارد .آن ها جواب دادند . و خانم دکتراقبال گفت بفرستید او را داخل باغ با او صبت کنم .بعد از 15 دقیقه خانم دکتر اقبال همراه آن خانم آمدند جلو درب و باو گفت خیالت راحت باشد درست میشود ...من رقتم جلو و نامه ای که نوشته بودم به خانم دکتر اقبال دادم و گفتم که از خوزستان آمدم برای وقت ملاقات با دکتر اقبال دفترش بمن وقت ندادند .. خانم دکتر بمن گفت آدرس تان در تهران را نوشتید .گفتم آری ..همسر دکتر اقبال فرانسوی ولی ایرانی خوب حرف میزد . من در مسافرخانه ای در راه آهن بودم .. فردایش یکی از کارکنان نفت آمد مسافر خانه و نامه ای بمن داد .که روز بعد بمن وقت ملاقات دادند . من فردایش به دفتر دکتر اقبال در طبقه 14 یا 15 شرکت نفت رفتم و مشکل خودم را گفتم و به معاونش در اهواز دستور داد که من در خطوط نفت استخدام شدم و در مدت زمان کارم که 20 سال بود سه بار دیگر برای مشکلات اداری پیش او وقت گرفتم و هر سه بار مشکلاتم را دستور دادند حل کردند . برای همه همین طور عمل میکردند نا امید کسی بر نمی گشت .. .ایشان از 8 صبح به تمام کارگران و کارمندان نفت تا 11 صبح وقت ملاقات میداد حتی به تمام مردم که وقت میخواستند دفترش وقت میداد..وضع حقوقی و مزایای کارگران نفت به همت او از سال 1350تا 1355که فوت کردند بسیار خوب شده بود . در خوزستان همه خانه سازمانی داشتند و یکی از مزایا ها وام مسکن برای کارگران بدون بهره و زمانی که کارگر فوت میکرد وام به خانوادهاش بخشیده میشد ...در خاطرات آقای مهندس فخیمی مدیر پخش نفت در ایران آمده است وفتی در سال 1355 یا 1356 فوت کردند خانه ای در ایران نداشت و در باغ شرکت نفت در خانه ای زندکی میکرد .و در جلسه هیئت مدیره شرکت نفت تصویب کردیم به همسرش که به پاریس .فرانسه رفته بود خانه ای خریداری کردیم برای سکونتش هدیه دادیم برای سالها خدمت به کشور ....انسانی شریف و پاک دست .. روحش شاد .. در تمام 45 سالی که فوت کرده هر زمانی که نام دکتر از کسی یا شبکه تلویزیون میشنوم بلافاصله می گویم روحش شاد باد خداوند رحمت کند او را... .اول انقلاب ما متوجه شدیم که حدود 150 نفر در جلو وزارت ساختمان شرکت نفت چند روز است تجمع میکنند .من که در سال 1356 رئیس سندیگاه کارگران نفت در انبار نفت ری شده بودم با آقای حسن نزیه که رئیش شرکت نفت شده بود همراه چند سندیکاه دیگر جلسه داشتیم از آقای نزیه پرسیدیم چرا مردم جلو درب تجمع کردند ..او گفت این عده که مشکلاتی داشتند و اکثرا یا شوهرانشان مرده و یا زندان بودن و اکثرا زن بودند از شرکت نفت و شخص دکتر اقبال در خواست کمک مالی در سال های قبل از انقلاب کرده بودند و بدستور دکتر اقبال از حقوق دکتر ماهیانه مبلقی حدود 300 تا 500 تومان پرداخت شده بود و او گفت دکتر اقبال هرگز از شرکت نفت حقوقی نمی گرفت وبه مردم میداد و حال بدستور دادگاه انقلاب پول این عده قطع شده .و ما نمی توانیم این حقوق ها را بدهید
درود بر شما هموطن گرامی که مارو با خصوصیات این مرد بزرگ اشنا کردید.پدربزرک من هم کارمند وزارت نفت بود و تا زنده بود همیشه از دوران دکتر اقبال بعنوان بهترین دوران یاد میکرد.
درود به روح این چنین بزرگمردانی که هدفی جز آبادانی و سر افرازی ایران نداشتند , روح همه ی آنها شاد و افسوس و دریغ که در این زمانه به قحطی رجال اینچنین دچار شدیم
Thank you for this amazing documentary and for reminding me of my family's heritage. Dr. Eghbal was my great uncle and I am so proud of all his accomplishments and for what he did in Iran. 🙏🏻❤️
YES, DR. IQBAL WAS A GREAT IRANIAN NATIONALIST. ABADAN OIL REFINERY WAS AT A TIME WAS BIGGEST IN THE WORLD. IOC, WAS OFFERING JOB TRAINING AND EDUCATION TO YOUNG IRANIAN AFTER 9TH GRADE WITH SALARY. PEOPLE ACROSS PERSIAN GULF COAST USED TO COME TO ABADAN, TEHRAN FOR VACATIONING WITH FAMILIES. NOW UNDER MULLAH CHARLATAN REGIME CLOWNS, MAJORITY OF THOSE FROM ACROSS PERSIAN GULF COMING FOR JUST "" TEMPORARY MARRIAGE "" IN MASHED CITY , AND QUM CITY IN THE NAME OF MULLAH FAKE DECREES.
Thanks a lot very Dears for bringing all these very high in “ Raftar va Kerdaar “ Hamvatanan so good in personality that WE as IRANIANS could “ Faryad Boolad Bekeeshiem , from lots of happiness , which is good for a change , ??!!?!
استقلال پیدا کردن .قویترین ارتش زمین دنیا رو به ملت ایران اختصاص. پیدا کرده چون ایرانیان با هشتادو سه کشور دنیا جنگیدن. هنوز یک سال نشدبود به ایران برای نابودی آن وتقسیم ایران جزوه برنامهای آن بوده. دلیلی نداشت هشتادو سه کشور دنیا ادوسه کشور دنیا به ایران حمله کرده. ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا .بله حمله از قبل تعین. ۷ت.
