Тёмный

نفرت از گذشته - گفتگوی حضرت آیت الله امجد، استاد محمد امجد و دکتر حسین دهقان 

Paix et Tolérance
Подписаться 200
Просмотров 988
50% 1

استاد محمد امجد:
ما آن روز را نباید نفی بکنیم و کتمان بکنیم.
ما باید بپذیریم که آن روز این کار را کرده ایم.
و امروز فهمیده ایم که این کار غلط است.
و دیگر آن را تکرار نمی کنیم.
اگر بخواهم امروز را ادامه دیروز بدانم مغبونم.
دکتر حسین دهقان:
من همین جا از شدت شعف یک چیزی می خواهم بگویم.
من با توضیحات شما و با این مباحثه و با شناختی که از شما و حاج آقا دارم تازه دارد این حدیث «من ساوی یوماه فهو مغبون» برایم روشن می شود.
اصلا معنا پیدا می کند.
یعنی اگر تا به حال به کسی می گفتی «من ساوی یوماه...» یعنی چه؟
او مثلا می گفت یعنی اینکه اگر قبلا هفته ای یک بار می رفتی حرم حالا هفته ای پنج روز برو.
استاد محمد امجد:
ماشاء الله نوکرتم!
دکتر حسین دهقان:
الان می خواهم بگویم «من ساوی یوماه...» یعنی اینکه تو از خطاهایت جدا نیستی.
تو دائما در حال انتخاب خطا و درستی.
و خطاهای گذشته را بپذیر.
و اگر بپذیری پله ای برای فضائل آینده می شود.
استاد محمد امجد:
اصلا اهل فضیلت می شوی نه پله.
تولد پیدا می کنی.
عارفان هر دمی دو عید کنند یعنی هر دمی دو تا تولد دارند.
انسان جدیدی می شوی.
یعنی الان آقا [حضرت آیت الله امجد] و بنده و شما با شنیدن این حرفها جدید تر از یک ساعت قبل می شویم.
همانی که آقای ملکیان می گوید:
که من باید گذشته ام را فقط فرازها ندانم
خیزها ندانم
افت ها را هم جزء گذشته ام بدانم
کتمانش نکنم
پشیمان نباشم
خودم را ملامت بی جهت نکنم.
مثلا بگویم من در چهارسالگی سر پا می شاشیدم
حالا سر پا نمی شاشم.
حالا بیایم بگویم من در چهارسالگی هم خیلی کار بدی کردم؟
چون که گفته اند علامه فلانی در بچگی سر پا نمی شاشیده
یا مکروه انجام نمی داده؟
یک موقعی در حوزه های ما چه می گفتند؟
طرف چرا می خواست بچه اش بشود شیخ انصاری؟
می گفت چون مادر شیخ انصاری بدون وضو [به فرزندش شیر نمی داد] او شد شیخ انصاری!
یک مغالطه غلط.
این که ربطی ندارد.
بله مادر ایشان وضو می گرفته
اعتقادش هم سر وضو گرفتنش بوده
ولی مادر نمی دانسته که او می شود شیخ انصاری.
مادر یک نیتی داشته با خدای خودش و وضو می گرفته.
ولی وقتی تو به خانمت می گویی وقتی بیدار شدی رغم میل خودت به من بگو تا من بدوم بروم آب بیاورم وضو بگیری.
این آدم هنوز اگر در آن فکر باشد خیلی ابله است.
این است قصه.
و الا یک موقع ما در عمرمان مرید یک کسی بودیم که نباید مریدش می شدیم.
یک موقع از عمرمان کارهایی کردیم که نباید می کردیم.
ولی اگر برگردی به آن زمان، همان است.
یک چیزی آقای ملکیان گفته.
آقای دهقان خدا می داند
آقا یک وقت یک حرفی زد گفت محمد:
من امروز حتی حق ندارم با قرآن و نهج البلاغه با این مردم صحبت کنم
چون من آخوند حتی اگر با قرآن و نهج البلاغه صحبت کنم این مردم از دین می گریزند
امروز فقط باید با بیان ملکیان با این جامعه صحبت کرد.
یک دختر خانمی به آقای ملکیان نامه ای نوشته
که خانم لعیا ابراهیمی دوست دارم پیدا کند و حتما کار کند
آن دختر در آن نامه نوشته خیلی من را زجر دادند
از خانواده شوهرش بوده اند که او را زجر می دادند
که خیلی من را اذیت کردند و خیلی در من نفرت ایجاد شده.
و آقای ملکیان در جواب نوشت:
دخترم نباید از آنها نفرت داشته باشی!
کمترین چیزی که در میان ما آدمیان موهبت شده، آگاهی و آزادی است.
خیلی حرف است!
ما همه دنیا را می توانیم داشته باشیم و می شویم قارون
امپراطور هم می شویم
ولی کمترین بهره را از آگاهی و آزادی (اختیار) داریم.
ملکیان روانشناسی خوانده که این حرفها را می زن.د
این جبر نیست.
می گوید شما باید به آنها ترحم داشته باشی.
وقتی انسان این جوری نگاه می کند می بیند که مثلا اگر یک گربه ای دست من را خراش داد آیا من این گربه را می کشم؟
از این گربه نفرت پیدا می کنم؟
خدا می داند من وقتی که این جواب ملکیان را دیدم خودم از خودم خیلی بدم آمد.
و تا آن روزی که من این را خواندم اصلا این مطلب را بلد نبودم
که کمترین چیزی که به ما آدمیان داده شده آگاهی است.
وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلا قَلِيلا
یعنی ما در هر زمانی آگاهی مان محصور به آن زمان است.
الان آگاهی من بیشتر است
ولی آگاهی امروز من کمتر از فردا است.
لذا ایشان می گوید از هر چه در گذشته رخ داده نفرت پیدا نکن!
از هیچ کدامشان!
چون آنها مثل عقرب که نیش می زند
نیش عقرب نه از ره کین است
مقتضای طبیعتش این است
امروز فهمیده ایم که نیش عقرب رادارش است
مکانیزم دفاعی و رادارش است
چون عقرب کور است
چرا مار نیش می زند؟
مار در تاریکی نیش می زند
چه به حیوان چه به انسان
مار با اشعه مادون قرمز می بیند
اشعه مادون قرمز اشعه ای است که به چشم ما نمی آید.
آقای دهقان اینها را بهتر می داند.
چشم ما طیف نور را از بنفش تا قرمز می بیند.
ماوراء بنفش و مادون قرمز را چشم ما نمی تواند ببیند.
وقتی حرارتی از بدن من یا حیوان خارج می شود، اشعه آن مادن قرمز است.
مار در تاریکی وقتی این اشعه را می بیند، می زند.
این است که اگر مار در تاریکی مطلق هم از کنار شما رد شود می زند.
چرا؟
چون آن اشعه دارد می آید و مار آن را دشمن فرض می کند.
مکانیزم دفاعی اش است.
لذا ایشان مثال می زند چه طور عقرب وقتی نیش می زند ما از عقرب نفرت نداریم؟
می گوید مقتضای عقرب بودن این است.
مقتضای ما انسانهای کمتر آگاه و کمتر آزاد همین است.
آقا می فرمایند تمام حکمت همین است.
سلام خدا بر حضرت ملکیان که واقعا آموزگار نسل امروز ماست.
آقا می گوید حالم جا آمد.
الان این حرف هم برای آقا تازگی داشت.
ما همه اش فکر می کنیم اختیار و آزادی داریم.
ایشان روانشناسی خوانده که این حرفها را می فهمد.
تاریخ بیانات
۱۴۰۲/۰۴/۲۳
بخشی از لایو اینستاگرام به آدرس:
/ cusis8rtr6d

Опубликовано:

 

31 мар 2024

Поделиться:

Ссылка:

Скачать:

Готовим ссылку...

Добавить в:

Мой плейлист
Посмотреть позже
Комментарии : 2   
@Nora52832
@Nora52832 2 месяца назад
استاد ملکیان را فقط انسان هایی می‌توانند درک کنند و ارزشمند بدانند که به آگاهی و پیش زمینه ای حتی کم رسیده باشند تا بتوانند به پذیرش سخنان ایشان برسند و بسمت تفکری عمیق بروند. سخنان ایشان مانند نوری است که لحظه ای در اتاق تاریکی می‌تابد و اگر تمایلی نشان دهیم می‌توانیم اتاق تاریک درونمان را همیشه روشن نگه داریم با آگاهی فراوان ایشان .
Далее
МОЯ НОВАЯ МАШИНА🤍КАК ВАМ?😍
01:01
EP 100  - Said Rahmani | سرآوا
2:57:00
Просмотров 141 тыс.
МОЯ НОВАЯ МАШИНА🤍КАК ВАМ?😍
01:01