و یه تحلیل کوچولو هم من جسارتا اضافه کنم: طلاق باعث شد بهنام از جسارت ماهی دست بکشه و خودش جسارت رو پیدا کنه مثل گرفتن ماشین و گواهینامه و لذت بردن از رانندگی که داخل فیلم نمایانه! و ماهی هم این قسمت به زندان افتاد بخاطر جنگیدنهای زیاد که به خطا رفت و باعث شد سر خورده بشه و در خودش کز کنه... و در اخرین سکانس تصویری که جفتشون خوابیدن و مثل نشان یین و ییانگ در هم تنیده شدن( سر یکی بالا و یکی پایین با نورپردازی مکمل)
بینظیرید شما : برای من که مثل مورفین : اینقدر خودتون پختگی و آرامش دارید و فهمیده اید ،. دنیا و آدمها رو عمیق میبینید … وقتی می شنوم یک نفر اینقدر احساس و فهم‌داره ، من ندیدم ادم اینقدر به این عمق
شما شخصیت بسیار آرام فهمیده فرهیخته و دوست‌داشتنی هستید .گوش دادن به تحلیل شما اول از همه آرامش رو به روان آدم تزریق میکنه ...سپاس از شما .پایدار باشید .مشتاقانه منتظر نقد آخر شما بر این سریال در هفته آینده هستم☘️⚘️
درود فراوان خدمت شما.ظرافت دیدگاه شما بسیار دوست داشتنیست و آرامش کلامتان در بیان دیدگاهتان پسندیده.بسی آموزنده است از محضر شما و کلامتان بهره مند شدند.
بازم عالی از نظر یونگ و نظریه آنیما و انیموس ادمها عاشق نیمه ی گمشده ی خودشون میشن یعنی مردی عاشق وجه زنانه ناپیدای درون خود در زنی میشد بهنام نقاشه صبوره اهل هنر و عشقه و درکل انیماییه و مالی جنگجو و سرسخت و درکل ویزگی های انیموسیش زیاده
مثل همیشه عالی ، عمیق،دقیق و حرفه ای . سپاس که‌تا این‌اندازه برای مخاطب خودتون ارزش قائل هستید که غیر از نقدو‌بررسی ، حال روح ما رو خوب میکنید . باتحلیلهای درست و موشکافانه ، انتخاب جملات ، موسیقی و‌لوکیشن های آرام بخش . من مطمئن هستم تک تک مخاطبهای شما با هر ویدیو ، احساس یک گپ و گفت دوستانه با شما رو دارند در گوشه ای دنج‌از کافه هنر ، به صرف قهوه شناخت و اگاهی ٫ که جرعه جرعه آن ما رو آرام‌تر ، آگاهتر و در عین حال توقعمون رو از نشستها و گفتگوها بالاتر میبره و این میشه که پس از پخش هر قسمت از سریال ، روی ها بسوی شما بر میگرده . سپاس
خیلی لطف دارید و خجالت زده می کنید این رفتار واقعا کار رو برای من سخت تر می کنه بخش اعظمی از این نکته ها رو مدیون سریالیم درباره سریال های دیگه واقعا نمی شه نشست و گپ زد🙂 مگه فیلم های خوبی که توی راهند
تشکر از تحلیل شما ، من خودم بیشتر دوست داشتم درباره ویژگی ها خود فیلم باشه ولی این که درباره موضوع های بیسیک و طولانی میشه برای من دل چسب نیست مثل یک فیلم که ای گیش بده و ساعت ها صحبت بشه در حالی که در یک سکانس میشه جمع کرد ، بازم تشکر میکنم از شما فقط نظر شخصی ام بود
موقعیت های سخت جامعه باعث تنش در روابط آدمها می شه. مگه روح و روان آدمها چقدر ظرفیت داره. ماهی درگیر احساس شده، رابطه ی قبل از ازدواج داشته و فکر می کنه بهنام به خاطر ترحم اون رو گرفته. پدر ماهی رابطه داشته، اتفاقی نیافتاده. خیلی از دخترها وارد رابطه میشن بعد از ازدواج میخوان یا انتقام بگیرن چون فکر میکنن بهشون ترحم شده یا توهین شده از طرف مقابل یا خانواده اش. روابط ما داره غربی میشه ولی ذهن و رفتار ما هنوز سنتی است
اونجا که گفتید جسارت و عصیان خودش رو به نقاشی ش اضافه کرد و انگار که اثری جدید خلق کرده باشه، شایسته نمره ای بیشتر، عالی بود. آدم این سریال رو دوست داره چندین و چند بار ببینه. من شخصا از اینکه گاهی با هم میجنگند و تا مرز نفرت پیش میروند اما در ناخودآگاه خودشون بهم هنوز عشق دارند و وابسته اند خوشم میاد و ازاینکه احساس میکنم سریال لندینگ خوبی داره، خوشحالم.
بسیار عالی بود از تعریفتون از نقش پدر و مادر و ارتباط زیباش با سریال ، بی‌نهایت لذت بردم . تعریفتون از خوشبختی بی‌نظیر بود . چقدر باهاتون موافقم که ما آدمها پر از انگیزه‌های پیچیده و متناقضیم ، ظاهر عملی که انجام می‌دیم فقط یک بُعد از تمام اون چالش های درونیه که باعث شده به این عمل برسیم . آدم ها عاشق کسی میشن که از لحاظ روحی مکمل اونها باشه و چیزی رو بهشون بده که تا حالا نداشتن ، درست مثل ماهی که عاشق بخش امن و بی‌خیال بهنام شد که به علت فقدان مادر خودش نداشتش و بهنام که عاشق بخش جسور و مدیر ماهی شد که به علت فقدان پدر ازش بی‌بهره بود . چون هر دو این بخش ها رو نداشتن همزمان که عاشقش شدن ، تجربه کردن و پذیرش این ابعاد وجودی هم در همدیگه براشون سخته و این یکی دیگه از همون تناقض هاست . ممنون بابت ویدیوی خوبتون .🌱👌
چطور این ادمهای تحصیل کرده و امروزی در چنین زمانه ای با این عشقی که به هم دارن پیش یک مشاور نمیرن ولی میدونن بچه شون رو باید ببرن پیش مشاور؟ کاش تلخ تموم نشه.
اینکه بدلیل خصوصیت های متفاوت شون بهم علاقمند شدن خیلی موافقم ….. رابطه شون طوری ه مخ حس می کنم تک تک شو تجربه کردم تمام لحاظ ها رو درک می کنم ، بینظیره این سریال و عمق ش
معیار مناسب پدر و مادر ییا پالد خوبب بودن از مسیر تحقیر و توعین و کنترلگری نمیره. کاش ننسل‌های قبلی برای بروز شدن در هر دوره از زندگیشون مطالعه میکردن و بروز میشدن.
تناقض نیست، همه ی ما ترکیبی از خصوصیات مختلف هستیم. درصد این ویژگی ها و خصوصیات در آدمها فرق می کنه. مثلا حسادت صفر و صد نیست، یک درصد است برای یکی این درصد اون قدر زیاد است که فوری به چشم میاد و برای دیگری اینقدر این درصد کم هست، اون آدم رو حسود نمی دونیم. موقعیت ها می تونه این درصد رو کم زیاد کنه.
یک نکته باحال بگم دوست داشتید راجبش حرف بزنید امیدوارم در انتهای شب فصل دوم داشته باشه و هر فصل بصورت آنتولوژی داستانهای متفاوت بگه چون واقعا حیفه این شاهکار تموم شه😢
منهم همینطور. ولی فکر میکنم فیلمنامه خواب دیگری برایمان دیده است. من فکر میکنم در قسمت بعد، این سریال با یک (شاید هم دو) فاجعه یک پایان بندی دراماتیک و تراماتیک به ما خواهد داد. ه
درود بر شما با نظرتون در خصوص شروع این قسمت کاملا موافقم ، اصلا شروع خوبی نبود . به نظر شما چه جوری میخواد این سریال رو جمع کنه ؟ شاید خانم پناهنده زیاد به موضوع تیپ و شخصیت سازی اعتقادی نداره
یه اثر بسیار متوسط که می تونست به جنبه های درونی تر و عمیق تر رابطه زوجین بپردازه و همینطور روشنفکرانه نحوه برخورد دو نفر رو نسبت به تعارضات و اختلافاتشون نشون بده، دچار کلیشه های تکراری با اتفاقات بیرونی و شخصیت های اضافی شد که بود و نبودشون در سریال هیچ تفاوتی ایجاد نمی کرد. بجای اینکه در کل سریال، سازندگان تمرکزشون روی این زوج باشه رفت روی مسائل حاشیه ای و کلیشه ای. متاسفانه هیچ فیلم و سریال ایرانی وجود نداره که آموزش بده چطور زن و مرد می تونن بالغانه و عاقلانه مشکلاتشون رو باهم حل کنن و زندگی و رابطه شون رو حفظ کنن. علت اینکه مردم بیش از قد و قواره این سریال بهش بها دادن اینه که هیچ سریال و فیلمی در این زمینه وجود نداره و به نوعی برای مردم تازگی داشته و بخاطر همین بدون سختگیری و در نظر گرفتن ضعفهای بسیار جدی این اثر، به تماشای اون نشستن. متاسفانه کارگردان این اثر هیچ شناختی نه از یک زن سنتی مثل ثریا داره نه از یک پدر سنتی مثل پدر ماهی داره. چرا که هیچ پدری در جامعه ایران فرزندش رو مخصوصا دخترش رو از خونه بیرون نمی کنه. هیچ زن سنتی مثل ثریا بعد از یک شب رابطه با مردی، به راحتی و روشنفکرانه دست از سر اون مرد برنمی داره بلکه تشنه تلافی کردن میشه. نمره من چهار از ده هست
همه برادر خواهرایی که سراغ دارم تو شرایط پدر و مادر یکسان کاملااا آدم هایی دیگه ای هستن و هیچ ارتباطی از هیچ نظر خلقی با هم ندارن . اصلا استدلال قابل پذیرشی نبود برام
ولی ای کاش در مورد اتفاق خیلی ناگوار این بار هم صحبت کنید ، شکایت بهنام واقعا به نظرم بی شرفی بود 😔 من کاراکتر بهنام و خیلی دوس داشتم و درکش می کردم اما این دیگه رذالت بود به نظرم
موافقم زیاد قسمت دلچسبی نبود این قسمت جز صحنه سر کلاس،و دیگه همدردی وحمایت ماهی از ثریا، که البته بسیار عجیبه بویژه در جامعه ی ما که کلا حس سمپاتی وایمپاتی خیلی ضعیفه ویا کمتر وجود داره اونم بین دورقیب که اینطور عملا وارد میدان بشه.ای کاش بود! امیدوارم پایان سریال مثل اکثر سریال ها ضعیف یا اصلا مبهم وبلاتکلیف نباشه و در یادها به شایستگی باقی بماند.سپاس از شما🙏🏻⚘️
من ی چیزو نمیفهمم، ماهی که فهمید شکایت صبا به تحریک بهنامه چرا با ی وکیل مشورت نکرد یا اصلا چرا تو دادگاه همه چیزو اعتراف کرد مطمینا اینقدر باهوش هست که بدونه این حرفها در دادگاه یعنی اقرار!!!!!
سکانس پایانی: بهنام کاستی های ماهی رو جبران میکرد... یا با نمره دادن یا تلاش های دیگر زندگی... ماهی عصبی زود رنج سرخود بی پروا و بدون مشورت عمل میکرد حتی این حق رو به خودش داد بدون رضایت بهنام طلاق بگیره به اجبار... رفتارهای خشن و هیجانی مثل کاتر زدن به شکم دوست بهنام... عصبی شدن و انفجار از شنیدن شکایت دوست بهنام و رها کردن دارا به حال خود... همه بهنام رو مذمت میکنن ولی ماهی فاجعه س...
شخصیت بهنام بنظر من نمیخونه، ی آدم تحصیل کرده هنرمند محترم که از دور دل میبره از نزدیک ذهله /زهله ، کلا انگار با خودشم تو تعارفه رفتارش با ماهی فقط واقعا بی شرفانه است، نمیدونم حس میکنم از قصد شخصیت بهنام هر قسمت زننده تر میشه.. و اینکه هیچ زنی چشم دیدن زن صیغه ای شوهرش و نداره ماهی انقد با ثریا جلو میره که باز از بهنام متنفر بشه و قابل درک نیست این نکته فیلم هم، وکیلی ک قسمت قبل میگفت برای من صداقت از همه چی مهمتره به بهنام نمیگه این پرونده سابقه میشه زندان داره ( هر چند هر احمقی اینو میدونه) و خلاصه بنظرم قسمت بعد پایان بندی دلچسبی نداره مثل پوست شیر مثل افعی مثل زخم کاری اگه آخر ی فیلم شیرین باشه آیا از امتیاز یک اثر هنری میوفته که انقد همه اصرار دارن ته فیلمشون تلخ باشه حالا اینکه همش تلخ بود توقع داشتیم آخرش شیرین باشه که واقعا بعیده دیگه. بهنام با دیوار هیچ فرقی نداره واقعا دوست داشتنش تو ملاجش بخوره😂 ... خیلی ممنون بابت تحلیل های فیلم که خوب حداقل منو راغب کرد فیلم و ببینم قشنگی شما به آرامش شخصیتتونه خیلی جذاب بود برام این بعدش ❤ بنظرتون پایان بندیش چی میشه؟ در ادامه این قسمت اون گوی آرامش بود که شیشه شکسته ولی اون خونه داخلش سالم بود و تاریک بود، اینم جالب بود ❤
اولا ممنونم از این همه لطف شما🙂 دوم نکته گوی شکسته رو درست می گید شاید اسباب کشی کنند ازین خونه بهنام داشت وسایل رو جمع می کرد درباره پایان هم من فکر می کنم یک پایان تا حدودی باز ببینیم
حتمن متوجه نشدید که بهنام قصد اش زهرچشم گرفتن و تکمین کردن بود نه صدمه زدن و زندان انداختن. وکیل اش او را توجیه نکرده بود که در عمل چه اتفاقی خواهد افتاد. ه
@@parirastegar7300 مگر شما فیلم را نمیبینید؟! چرا فقط تکه هائیکه به درد نظریه اتان میخورد را ردیف میکنید؟ این ماهرخ بود که قراراشان را پایمال کرد و حق دیدن بچه را از پدر اش گرفت صرفن بخاطر موضوعی ائیکه در قرار اشان نبود : رابط با یک زن دیگر. مایِ تماشاگر میدانیم، ولی بهنام نمیدانست ماهرخ با رضا رابطهٔ عاطفی ائی نداشت و از روی حرفهای دارا میتوانست فقط «حدس» بزند. منهم اگر دستم خالی بود سعی میکردم به هر احتمالی دستیازی کنم تا حق دیدن بچه ام را بگیرم. با این حال بهنام اکیدن منکر این رابطه با وکیل اش شد و گفت «بر فرض». آدم ها در شرایط اضطراری دست به کارهائی میزنند که در شرایط عادی غیر ممکن است. بعضی وقتها این کارها خوب است و بعضی وقتها بد. فورن یک قانون همه شمول نمیشود صادر کرد. ه
من فکر میکنم در قسمت بعد، این سریال با یک (شاید هم دو) فاجعه یک پایان بندی دراماتیک و تراماتیک به ما تحویل خواهد داد تا یادمان نرود که رفتارهای خام و بیخردانه در زناشوئی ممکن است چه به بار بیاورد. من از قسمت دویم احساس غریبی کردم : از گرفتن قلب و شدیدن جاخوردن ماهی وقتی دارا با مسلسل اش پرید تو دل اش. این صحنه را دوباره در قسمت قبل دیدیم وقتی رضا ناگهان از تاریکی ظاهر شد. از نا افتادن ماهی موقع از پله های کلانتری بالا رفتن وقتی دارا گم شده بود. در این قسمت هم تقریبن مطمئن شدم ماهی بیماری قلبی دارد. در بخش تیتراژ هم از مدیریت بهشت زهرا تشکر شده است! کارگردان با ظرافت ولی چراغ خاموش ما را آماده کرده برای یک ایست قلبی برای ماهی و احتمالن متعاقب آن حلقآویز کردن خود توسط بهنام. در تیتراژ یکی از قسمت ها ما یک طناب دار میبینیم. در این قسمت هم ماهی واژگونه مقابل بهنام قرار میگیرد. به هر حال من خود ام را آماده کرده ام! ه
