نورانیت خمینی در موضع نگرفتن علیه شریعتی - بیانات استاد محمد امجد 

خمینی چه قدر باید نورانی باشد
در وقتی که حتی در مدرسه ها هم ما طرفداران و مخالفان شریعتی دو صف می شدیم
مرتضی عسکری نامه فرستاده برای آقای خمینی در نجف
همان مرتضی عسکری که طبق نقل قول جاودان احمق پنجاه سال آینده را می بیند!؟
و بعد رفته دیده قذافی تا صد سال آینده را هم می بیند!
سند آن نامه هست که در آن نامه ایرادات شریعتی را جمع آوری کرده برای امام در نجف فرستاده
از امام نظر خواسته
امام جواب نمی دهد
همین عسکری که به امام اعتقاد نداشت
من آنجا تازه فهمیدم که چرا به امام اعتقاد ندارد
آن وقت هم که آقای خوشوقت به او بی اعتنایی کرد به من گفت که چون این دو نفر ضد انقلاب اند
حاضر نبود آن دو نفر را راه بدهد
یکی مرتضی جزایری و دیگری مرتضی عسکری
امام در آنجا جواب نداده
در حالیکه علامه طباطبایی آخرش ناچار شد علیه شریعتی حرف بزند
می دانید که از امام، هیچ چیز علیه شریعتی نیست
می خواهم برایتان تعریف کنم
علامه طباطبایی روزی که اظهار نظر کرد راجع به شریعتی من دیدم آقای امجد یک مشت از این کتابهای شریعتی را آورد خانه
گفتیم چی شد؟
گفت آقای مصباح و آقای خرازی و افراد دیگر قرار گذاشته بودند که حالا که آقای طباطبایی موضع گری کرده اند که حرفهای شریعتی ربطی به اسلام ندارد
اینها کتابها را بین خودشان تقسیم کرده بودند اگر کسی از آقای طباطبایی پرسید که چرا ربطی به اسلام ندارد کمک کنند
این را من داشتم
رفتم سیرجان و آقا [حضرت آیت الله امجد] را دیدم
تا رسیدم خبر مرگ شریعتی را به آقا دادم
بگذار این را بگویم برای تاریخ
خدا می داند
همین آقای امجد که ذوب در آقای طباطبایی بود و به خاطر ایشان می خواست کتاب امت و امامت شریعتی را بخواند و رد بکند و فلان
تا گفتم شریعتی مُرد، آقا زد روی دستش با تأسف
آقا اندوهگین شد
من شاید دوازده سیزده سالم بود
آقا فرمود شریعتی استعدادی بود که ما آخوندها ضایع اش کردیم
این جمله را از آقا دارم به تاریخ گزارش می دهم
من بعدا اسناد را که خواندم دیدم که خود ساواک در پشت این مسائل بود
که از یک طرف شیخ قاسم اسلامی این کار را بکند
[علیه شریعتی حرف بزند]
از طرف دیگر مطهری آن کار را بکند
از این طرف هم علامه طباطبایی اظهار نظر بکند
از سوی دیگر هم چه بسا با واسطه از طریق همین علامه مرتضی عسکری بخواهد امام را هم به عکس العمل بکشاند
امام فقط نورانی بوده
در اسناد امام هست
ساواک پانزده سال مترصد بوده که یک عضو کا گ ب در عراق با امام ملاقات کند
چون ساواک می دانسته او عضو کا گ ب است
چون ساواک در برون مرزی هم کار می کرد
حتی تا بیخ گوش بعثی ها آدم داشت
و آن شخص پانزده سال به دنبال این بوده که با امام ملاقات کند
امام، به او راه نمی دهد
ساواک هم از پشت مترصد بوده که او برود و یک ملاقات با خمینی بکند و ساواک هم بیاید بگوید که او با روسها است
پانزده سال که عضو کا گ ب با امام می خواسته تمام بگیرد امام که بیلمز هم بوده راه نمی دهد
امامی که نه خانم بازی بلد بود نه اسکی بازی بلد بود نه زبان خارجی بلد بود
یک آدم بی احساس بیلمز
که در هواپیما هم در راه ایران که جواب می دهد هیچ احساسی ندارم
حتی به اندازه گوگوش هم بلد نیست بگوید من متعلق به همه هستم!
نتوانسته بود عضو کا گ ب با امام تماس بگیرد!
بعد می دانید چه کسی از علامه طباطبایی این استفتا را کرده بود؟
یک جوشکار بوده که عبا می انداخته روی دوشش
منبع ساواک جوشکار بوده
ریش و صورت نورانی و یک عبا روی دوشش داشته
مثل این مداح ها
آمده از علامه طباطبایی سوال کرده که جوان ها دارند گمراه می شوند
بالاخره شما هم اظهار نظری بکنید
فوری آمده به ساواک گزارش داده
که علامه طباطبایی چنین موضعی گرفته
که همه شما به هچل افتاده بودید
ولی خمینی حتی از طریق مرتضی عسکری هم حاضر به جواب دادن نشد
من اسم این را فقط نورانیت می گذارم
و الا بیلمز بود
مثل شما
شما [حاج آقا امجد] چه طور بیلمزید
بلد نیستید حرف بزنید
ولی نورانی هستید
نورانیت مهم است
t.me/moralsociety
تاریخ بیانات:
۱۴۰۲/۴/۲۲
بخشی از لایو اینستاگرام به آدرس:
/ cup0jbjtqko