------ فرهنگ لغات به ترتیب الفبا----- (در حال تکمیل شدن) الف؛ احدب: گوژپشت ارغوانی: سرخ مایل به بنفش استر: چهار پائی بارکش و سواری که پدر او خر و مادرش اسب است الغیاث: فریاد(هنگام دادخواهی وطلب دادرسی میکویند.) اندیشناک: بیمناک، مضطرب، نگران اولوالالباب: خردمندان، صاحبان اندیشه ب بقبق: هرزه گو بَقبوق: پرحرف، وراّج بدیع الجمال: زیبارو بیخود گشت: بیهوش شد پ پاکش: آنچه بر آن سوار شوند چون اسب و خر و درشکه ت تونتاب آتش انداز، گلخن تاب، کارگری که درگلخن حمام است و آب خزانه را گرم می کند. ث؛ ج؛ چ چون : چگونه ح حدیث: قصه، داستان طُرفه حدیث: قصهٔ دلنشین و تازه خ؛ خلعت: لباس خداوند: ارباب، صاحب، سرور خرگاه: خیمهٔ بزرگ، سراپرده خواهر کهتر: خواهر کوچکتر د داد: عدل و انصاف در حال: ناگهان، فوراً ذ؛ ر؛ رحیل: سفر، عزیمت ز؛ زنگی: سیاه پوست ژ س سریر: تخت پادشاهی سه یک: یک سوّم ش شیار: زمینی را گویند که جهت زراعت با گاوآهن شکافته باشند. ص صلیح: نیک ض ط طُرفه حدیث: قصهٔ دلنشین و تازه ظ ع عتاب: ملامت کردن، سرزنش عشّار: ده یک گیرنده، باجگیر عفریت: غول، جن بزرگ و نیرومند غ ف فراز: بالا فرحناک: شاد و خوشحال فرخار: معبد ق ک کابین کردن: به عقد در آوردن کوس: طبل بزرگ، دُهُل کِهتر: کوچک تر گ گردن سوده: گردن ساییده و کوفته ل لختی: اندکی لعب: بازی و تفریح کردن م مالی بی مرّ: ثروتی بی حد و حساب مانده گشتن: خسته و کوفته گشتن مدحت: ستایش، مدح مقالت: سخن، گفتار مقام: جایگاه، مکان، محل زندگی مقام عفریتان: محل زندگی غول ها ملک: پادشاه، صاحب ملک مملوک: بنده، برده، غلام مِهتر: بزرگتر مهین: فرزند بزرگتر ن ناصح مشفق: پندگوی خیرخواه و دلسوز و والی: فرمانروا، حاکم ه هِدّار: مواظب، مراقب همی رفتیم: پیوسته رفتیم همی گریست: پیوسته گریه کرد ی
با عرض سلام موزیک تون اصلاَ مناسب این برنامه نیست چون خودتان فرمودید داستانها به سبک آرام و خواب آور هست ولی موزیک عربی هست و برای رقصیدن خوب است لطفاً موزیک را تغیر دهید