پرسش دیگه میتونه این باشه که آیا اون تجربۀ پشتسرگذاشته واصطلاحاً «مغروق»، آیا واقعاً هزینهس یا دریافت آنی و لحظهایمون اون رو میگذاره توی ردیف ضرردهیها؟ واقعاً سؤالمه ها، نه میخوام مچگیری کنم نه جوابی براش دارم. شاید بشه بهعنوان پیشنهاد موضوع برای یه قسمت تکمیلی در نظر گرفتاش. بدمزگی غذا مثلاً برای تشریحی که ارائه دادید نمونۀ خوبیه، ولی مثلاً لذت بردن از یه فیلم بد (سوژه کنیمش و خاطره بگیم ازش و الی آخر) فکر نکنم پدیدۀ غریبی باشه. یا حتی نادرست از آب در آمدن دریافت آنیمون با گذر زمان (فیلم خودش رو نجات بده، اونی که فکر میکردیم بده شاید واقعاً بد نبوده، و...). در کل که دمتون گرمه
اصلا موافق نیستم چون اینطوری ما تبدیل میشیم به آدمی که هی این شاخه اون شاخه میپره.به نظرم قبل هر تصمیمی بیشتر تحقیق کنیم و با علم و شاخت بریم جلو و وقتی مطمعن شدیم تا ته اش رو بریم بعدش بریم سراغ علاقه یا داستان بعدی.چون توی هر کاری رشته ای یا علاقه ای وسط مسیر حتما خیلی چیزا بد و نا مطلوب و حتی زننده و غیر مفید به نظر بیان و همین بهونه ای میشه واسه ادامه ندادن.ولی آخرش نتیجه مطلوب تر از این شاخه اون شاخه است
ببین اگه تو کاری که توش علاقه داری،باشی اگه وسطش کم هم بیاری ،هیچ وقت پا پس نمیکشی به اون کار ادامه میدی (✪ω✪)فقط یک چیز بگم تو تکمیل حرفت ؛ علاوه بر تحقیق که گفتب ،خودت باید اون کار انجام بدی تا متوجه بشی باهاش چند چندی
@@mahannoori479 بله درسته انجام دادن اش ام جزو همون قسمت تحقیق و شناخته.بعد از اون مهم ترین مرحله است.دقیقا مرحله بین آماتور و حرفه ای شدن.دقیقا تو این مرحله اکثرا بیخیال میشن با اینکه علاقه داشتن ولی شناخت نداشتن.مغز ما جوری طراحی شده که تو این مرحله دنبال بهونه است که از زیر فشار خارج بشه.اگه ما بخوایم دقیقا تو این مرحله حساب کتاب ضرر و زیان کنیم صد در صد یه بهونه پیدا میشه و بیخیال میشیم و میریم شاخه بعد که بازم آماتوره و راحته.اینطوری تو هیچ کاری حرفه ای نیستیم و تو ده تا کار آماتور.