کار ها شوکه کننده دخترا میخوان انجام بدی ولی تو داری برعکس رو نجام می دی بخاطر همین سینگلی 

دم شما گرم

مرسی❤❤❤❤

مرسی. پسر آلفا❤❤❤

Excellent

❤❤🎉🎉منتظر ویدیو مخصوص کم بینایان هستم

It was so useful thanks a lot

❤❤

سپاس، خوب و مفید بود، لطفا نظرتونو در مورد حد و حدود نه گفتن به دختر هم بفرمایید. چه جوری باشه که دلزدگی ایجاد نکنه و ادم از اون سر بوم نیفته!!!!!!؟

سلام با دختری که میگه مثل داداشمی چطور پیش بریم ممنون میشم جواب بدین❤

سلام اگه دختره نظرم را نسبت به خودش بپرسه چی باید گفت. یک چیزی دیگه هم من بعد دو هفته باهاش تماس گرفتم ایشون بهم گفت که اگر این قدر کم در تماس باشیم فکر نکنم ما به نتیجه برسیم. با اینکه خودش در مدت آشنایی فقط یک بار شروع کننده بوده. منتظر جوابتون هستم ممنون.

مرثی زحمت زیادی کشیدی وتمام برنامه هاتو یکی یکی میبینم امیدوارم به صورت صادقه رانمایی ام کنی من عاشق خواهر زنم شدم هر دوتا مون هم بچه داریم البته این اتفاق به صورت ناخوداگاه افتاده از طرف من چون از همون اول باهم هر کجا گیر کردیم به هم کمک کردیم یا مثلا من راهنمای اش کردم بلاخره اونم مثلا موقع کشیدن شام شام منو به صورت متفاوت میکشه یا گارد نمیگیره وقتی خودمانی هستیم ولی وقتی خانوادگی یا مادرش باشه گارد میگیره اکثرا هم خاطرت زیادی خوبی داریم ولی خیلی درون گرا هست فقط یک بار که باهم از باغ میومدیم گفت فلان چیز ندارم گفتم بیریم خونه ما که بهت بدم گفت زنت منو میکشه بلاخره توی ظاهرنشون نمیده که به من علاقه داره ولی توی کارهاش میبینم که چقدر ارزش میده به من روبرو یا کنارم زیاد میشینه ومنم همینطور یک بارم پول داشت به من گفت بیا بریم برای من انگشتر بخریم ورفتیم هر موقع هم اکثر موقع ها هم منو میبینه خنده داره رو لباش ویا بلند میخنده کم حرف میزنه وقتی هم استارت حرف زدن رو باهاش میزنم شروع میکنه به گفتن حرف زدن واکثرا هم وقتی میشینه وپاهاشو در کنارم دراز میکنه وقتی اون می ره ‏‪ توی گوشی ومنم همینطور پاهاشو میزاره روی هم وتکون میده ورفته رفته شدتش رو هم زیاد میکنه تکون دادن پارو .واتفاقات خیلی خوب دیگه که قبلا براش اس میزدم اصلا جواب نمیداد ولی این اواخر مسیج خنده میفرستاد وروز عید هم دوتا ایموجی فرستادم اون سه تا فرستاد وبعد یک روز دیگه رفتیم خونش با مادرم دوتایی منم گفتم خواهر زن من خاص هست دولا شده بود از داخل کابینت ظرف برداره که همین که اینو شنید دوسه ثانیه طول نکشید که ظرفها از دستش افتاد ودوسه روز پیش هم رفتیم دریا که یک مانتو مانتو که نه به لاخره همه جاش مونده بود بیرون از پایین تنه این برام بهانه شد که الان ضد حال بزنم براش هرموقع میبینمش به شدت ناراحت میشم که صد البته اونم حرفی نزده وحتی اون لباسهاشو برده زیرزمین گذاشته گفته نمی پوشم ولی من بهش رو نمیدم رونمیدم که نمیشه گفت اون بازم بهم احترام میزاره وحرف میزنه ومنم حرف میزنم ولی بدون خنده هست این اتفاقات وحرف زدن ها .منم هرموقع باهاش حرف میزنم به چشاش نگاه میکنم ولی اون نگاه میکنه سرشو میندازه پایین وحرف اخر اینکه یادم رفت زنم بیمارستان بود گفت بیا بریم گل شیرینی بخریم توی فرهنگ خانواده ما خوب نیست جلو سوار بشن دوتا نامحرم ولی سوار ماشینش شدم بعد گفت بیا جلو چرا عقب نشستی منم رفتم وقتی هم دوتایی تنها میشیم استرس داره احساس میکنم واین توضیحات رو دادم که شوهر بیدست پایی داره ویک بار هم به من گفت معنی شوهر فقط پول در اوردن نیست امیدوارم یک راهنمایی تخصصی انجام بدین ممنون میشم از شما