... انگار کسی روی دستم افتاده بود و می بوسید و نوازش می کرد و اشک هایش روی پوست زرد و خشکیده ام چکه می کرد. شاید پدر بود، بارها که در خواب بودم او را به این حالت دیده بودم.
صدایش در بعضی نا تمام شنیده میشد
- منو ببخش خدایا چی میبینم ... چه بلایی سر عزیزم امیدم عشقم اومده چرا خدا؟ چرا؟
دیگه نمیتونم این مادر و پدر رو تحمل کنم این همه هیاهو این همه جنجال به خاطر چیه؟ من گناه دارم من حق زندگی کردن دارم پس من ........
__
لینک کانال کتابخانه خیال در یوتیوب :
/ @ketabkhanekhial
__
لینک پیج انستاگرام کتابخانه خیال در اینستاگرام :
ketabkhane....
1 май 2024